وحید شجاعی مهر / این روزها در تحلیلهای کارشناسان سیاسی و جامعهشناسان یک عامل بهطور مداوم تکرار میشد و آن افزایش نابرابری و شدتگرفتن شکاف اجتماعی در ایران است. در حالی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی از این اصطلاح برای توصیف شرایط کنونی و ریشهیابی برخی مسائل کمک میگیرند که پیشتر بعضی کارشناسان اقتصادی نزدیک به دولت از کاهش شکاف طبقاتی در دولتهای یازدهم و دوازهم سخن میگفتند و حتی از این موضوع در بخش دستاوردهای دوران کاری خود هم استفاده میکردند؛ حالا البته آمار تازه مرکز آمار ایران این افزایش شکاف طبقاتی را دستکم در سالهای پایانی دولت تأیید میکند.
معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تازهترین آمار خود در خصوص وضعیت معیشتی خانوارها ایرانی را منتشر کرد تا مشخص شود به صورت تقریبی ۳۸ درصد از جمعیت ایران در فقر به سر میبرند و نیازمند کمکهای معیشتی هستند.
به گزارش قرن نو، کارشناسان در سالهای اخیر نسبت به افزایش قابل توجه جمعیت فقیر هشدار داده و معتقدند تداوم روند تورمی و نرخ بالای بیکاری در کنار بیثباتیهای اقتصادی میتواند بخش مهمی از طبقهی متوسط را به ورطه فقر بکشاند.
طبق آخرین آمارهای ارائه شده مجموع ۲۴ میلیون و ۹۰۱ هزار و ۶۹۶ خانوار ایرانی یارانهبگیر در کشور وجود دارند. این خانئارها جمعیتی در محدوده ۷۴ میلیون و چهارصد هزار نفر ار تشکیل می دهند.
به این ترتیب به نظر می رسد با توجه به جمعیت ۸۴ میلیون نفری ایران، تنها ۱۰ میلیون نفر از فهرست یارانهبگیران خارج مانده اند. در این راستا اما گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نشان میدهد در میان یارانهبگیران ختنوارهای برخوردار نیز حضور دارند و هفت درصد از کسانی که یارانه ردیافت میکنند برخوردار محسوب می شوند.
به نظر می رسد هدف مهم از انتشار این گزارش ، آغاز برنامهای است که بتواند حذف یارانهبگیران برخوردار از این فهرست را ممکن سازد و وزارت تعاون، کار ور فاه اجتماعی با انتشار این گزارش در صدد است سیگنالی را به جامعه مخابره نماید که در ان حذف کسانی که نیازی به یارانه ندارند، تسهیل شود.
در این گزارش قید شده است که در کنار ۳۸ درصد خانوار فقیر در فهرست یارانهبگیران، ۵۵ درصد خانوار متوسط نیز حضور دارند و سیاستگذار با استفاده از آن میتواند سیاست حمایتی متناسب با هر یک را به اجرا بگذارد.
به موجب اعلام صورت گرفته در پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان، اطلاعات درآمدی و معیشتی از جمعیت ۷۷٫۴ میلیون نفر یارانه بگیر در کشور جمع آوری شده و براساس این اطلاعات یک دسته بندی از خانوارها صورت گرفته است.
وضعیت خانوارهای فقیر چگونه است؟
طبق گزارش منتشر شده حدود ۹٫۳ میلیون خانوار فقیر شناسایی شدهاند. دسته بندی این خانوارها به دو گروه تحت پوشش و فاقد پوشش نهاد حمایتی است . بر این اساس ۲٫۸ میلیون خانوار که ۳۰ درصد از کل خانوارهای فقیر را تشکیل میدهد، تحت پوشش قرار دارند و ۶٫۶ میلیون خانوار که ۷۰ درصد از کل خانوارهای فقیر هستند، تحت پوشش نهاد حمایتی نیستند.
بر اساس این گزارش در مجموع تعداد ۱۳٫۹ میلیون خانوار در طبقه متوسط قرار دارند که براساس نوع شغل آنها، قابل طبقه بندی بوده و به پنج دسته تقسیم شده اند. طبق این گزارش ۲٫۲ میلیون خانوار، ۱۵٫۸ درصد از کل خانوارهای متوسط را کارکنان و مستمری بگیران دولت تشکیل میدهند. در عین حال ۶ میلیون خانوار یعنی ۴۳٫۳ درصد از کل خانوارهای متوسط را کارگران و مشاغل خصوصی تشکیل می دهند.
۲٫۴ میلیون خانوار یعنی ۱۷٫۳ درصد از کل خانوارهای متوسط را بازنشستگان تشکیل میدهند . در عین حال سه میلیون خانوار طبقه متوسط یعنی نزدیک به ۲۱٫۷ درصد از جمعیت این طبقه فاقد درامد ثابت هستند و ۲۷۷ هزار خانوار، ۲ درصد از کل خانوارهای متوسط تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار دارند.
در این باره با دکتر علی چشمی استادیار اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد سوالاتی را مطرح کردیم که توجه شما را به این مصاحبه جلب می کنیم.
آقای دکتر تعریف فقر چیست و فقیر کیست؟
فقر در ادبیات عدم اقتصاد تعریف مشخصی دارد. براساس خط فقر افراد زیر خط فقر فقیر محسوب میشوند. خط فقر یک سطح درآمدی است که استاندارد حداقلی زندگی افراد را میتواند تامین میکند.
معمولا ۲ جور خط فقر تعریف میشود، خط فقر مطلق و خط فقر نسبی.
در خط فقر مطلق سطح درآمدی محاسبه میشود که برای زندهماندن فیزیکی اشخاص لازم و ضروی است به عنوان مثال افراد چقدر مواد خوراکی بتوانند بخرند تا زنده بمانند و براساس هزینه و درآمد بودجه خانوار که مرکز آمار جمعآوری میکند میتوانند تخمین بزنند چند درصد از افراد جامعه زیر خط فقر مطلق هستند و حتی نمیتوانند مواد خوراکی لازم را تامین کنند.
براساس آخرین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس خط فقر مطلق در کشور ۳۰درصد تخمین زده شده است.
یعنی از کل جمعیت ۸۰میلیونی ایران ۳۰درصد زیر خط فقر مطلق هستند و قادر به تامین حداقل کالری مکرد نیاز برای زنده ماندن نیستند.
بله و در روستاها هم ۳۵درصد زیر خط فقر مطلق هستند یعنی اوضاع بدتر است.
از این لحاظ در بینکشورهای رتبه ایران چندم است؟
برای پاسخ این سوال میتوانید به شاخص توسعه انسانی که سازمان ملل منتشر میکند مراجعه کنید.
در دنیای مدرن امروز صرفا تامین خوراک برای تعیین خط فقر ملاک مهمی نیست و به همین خاطر خط فقر نسبی تعریف شده تا براساس آن ببینیم افراد فقیرانه یا معمولی زندگی میکنند.
در خط فقر نسبی سطح رفاه عمومی در نظر گرفته میشود به عنوان مثال امروز اگر در یک خانه تلوزیون یا بخچال نباشد حتما فقیر محسوب میشود در حالی که پنجاه سال پیش اگر این ۲وسیله را نداشت فقیر محسوب نمیشد برهمین اساس مطالعات این طور نشان می دهد که افراد فقیر کسانی هستند که لوازم حداقلی خانه مانند یخچال و تلوزیون و لباسشویی را ندارند.
معیار دیگر خوراک است و این طور تعریف میشود که اگر کسی هفتهای یک بار صبحانه گرم نخورد فقیر است یا از این زاویه هم مطرح میشود که افراد در ماه اگر نتوانند ۲بار مهمانی بردند یا مهمانی بدهند فقیر محسوب میشوند یا افراد در ماه بتوانند حداقل یک بار به تفریحاتی مانند سینما و تئاتر بروند که کاملا معیارها را نسبی میوند و در هر جامعهای میتواند متفاوت باشد و وضعیت افراد را نسبت با یکدیگر میسنجد یا معبار دیگر در تعریف خط فقر نسبی این است که اگر کسی دندان خراب داشته باشد فقیر محسوب میشود زیرا توانایی این را نداشته که سلامتی دندانش را تامین کند.
موصوع دیگر این است که ابعاد فقر را در زمینههوی مختلف بررسی میکنند مانند فقر آموزشی، بهداشتی، دسترسی به منابع مالی به عنوان مثال اگر کسی نتواند ۱۲سال به مدرسه برود فقیر است و اگر سالی یک بار چکاپ نشود فقیر است و اگر نتواند وام تا یک سطحی دریافت کند فقیر است و اینها فقرهای چند بعدی است.
در تعیین خط فقر مسکن و وسیله نقلیه شخصی در درجه چندم قرار دارد؟
مسکن و سرپناه بسیار مهم است و حتی به عنوان خط فقر مطلق هم قابل تعریف است. البته در ایران نسبت به دنیا در این بخش قیمت خانه تا این حد بالد نمیرود و در ایران اجازهنشینی هم میتواند نشان دهنده فقر باشد اما لزوما برای خودرو اینطور نیست.
در حال حاضر که هر روزه شاهد افزایش قیمت زمین و مسکن و ماشین هستیم آیا این نشانهای از افزایش شکاف طبقاتی و منحصر شدن ثروت به قشر خاصی از اجتماع در ایران است؟
در این بحث باید اصطلاحات مانند درآمد و ثروت و پول را از نظر اقتصادی دقیق به کار ببریم. وقتی صحبت از نابرابری اقتصادی و فقر میکنیم صرفا نباید روی درآمد متمرکز بشویم و تورم نابرابری در ثروت را در ابعاد بسیار وحشتناکی در جانعه ما رسانده است.
به عنوان مثال شخصی در سال ۹۶ کل داراییاش ۲۰میلیون تومان برای رهن خانه بوده است و شخصی دیگری در همان زمان داراییاش یک خودرو ۱۵۰میلیون تومانی و یک خانه ۳۰۰میلیون تومانی بوده است یعنی ۲۰میلیون در برابر ۴۵۰ میلیون تومان و فاصلهشان ۲۲برابر است اما در این پنج سال آن کسی که فقط پول رهن خانه داشته هنوز همان ۲۰میلیون است اما آن شخص دیگر که قیمت ماشینش به سه میلیارد و قیمت خانهاش به پنجمیلیارد رسیده الان صاحب هشت میلیارد تومان است و حالا فاصلهشان از ۲۲برابر به بخش از ۴۰۰برابر رسیده است.
امروز قشر فقیر جامعه را جوانانی در نظر بگیرید که تازه وارد بازار کار شده و ازدواج کردهاند و چیزی جز دستمزد کارشان برای امرار معاش ندارند و در مقابل کسانی که طی سالها داراییهای غیرنقدی را داشتهاند و حالا این شکاف عجیب اتفاق افتاده است و خریدوفروشها هم که انجام میشود توسط کسانی است که توانستهاند در این تورمهای وحشتناک ثروتشان را حفظ کنند و امروز دیگر کسی براساس درآمد حاصل از دستمزد حتی با وام نمیتواند صاحب خانه و ماشین شود.
آیا رابطهای بین سرمایهگذاری دولت در تامین نیازهای اولیه مانند آموزش، خوراک، پوشاک و مسکن با کاهش فقر وجود دارد؟
حتما تاثیر دارد و به همین خاطر آموزش رایگان شده است و در جامعهای مانند آمریکا هزینه آموزش برعهده دولت است و در برخی کشورهای اروپای شمالی آموزش حتی در دانشگاهها هم رایگان است تا در آینده هز محل این آموزش درآمد بهتری کسب کنند اما موضوع این است که تورمی که طبق آخرین آمار حدود ۶۰درصد بود روزبهروز و ماهبهماه در حال گسترش شکاف اجتماعی است.