فقر زنانه
فقر زنانه
خاتون شرق- وقتی از فقر سخن می‌گوییم، معمولاً تصویری از یک مرد در حال تلاش برای تأمین معاش خانواده در ذهن شکل می‌گیرد. اما فقر زنان، به ویژه زنان سرپرست خانوار، پدیده‌ای است که کمتر دیده می‌شود؛ فقر نه تنها به کمبود درآمد و امکانات می‌انجامد، بلکه به یک چرخه بی‌پایان از نابرابری‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل می‌شود که زنانی که به دلایل مختلف سرپرستی خانواده را به عهده دارند، بیش از همه درگیر آن هستند.

سودابه جعفری مدیر مسئول
وقتی از فقر سخن می‌گوییم، معمولاً تصویری از یک مرد در حال تلاش برای تأمین معاش خانواده در ذهن شکل می‌گیرد. اما فقر زنان، به ویژه زنان سرپرست خانوار، پدیده‌ای است که کمتر دیده می‌شود؛ فقر نه تنها به کمبود درآمد و امکانات می‌انجامد، بلکه به یک چرخه بی‌پایان از نابرابری‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل می‌شود که زنانی که به دلایل مختلف سرپرستی خانواده را به عهده دارند، بیش از همه درگیر آن هستند.
این که زنان به‌ویژه در مناطق محروم، بیشتر از مردان در معرض فقر قرار دارند، تنها یک تصادف نیست. در واقع، «زنانه شدن فقر» پدیده‌ای است که ناشی از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که به زنان محدودیت‌های مضاعف تحمیل می‌کند. در این وضعیت، زنان نه تنها با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می‌کنند، بلکه با محرومیت‌های شدید اجتماعی و حقوقی نیز مواجه‌اند که آنها را بیشتر از هر زمان دیگری در دام فقر گرفتار می‌کند.
در بسیاری از خانواده‌ها، زنان به‌طور همزمان نقش‌های مختلفی ایفا می‌کنند؛ آنها هم مادر هستند، هم همسر، هم کارگر و هم نگهدارنده خانه. در این شرایط، پرداختن به نیازهای اساسی مانند تأمین نوار بهداشتی، غذا و لباس، یا حتی دسترسی به خدمات بهداشتی، چیزی بیشتر از یک آرزو برای آنها محسوب نمی‌شود.
اما چالش‌ها تنها به مسائل اقتصادی محدود نمی‌شود. در بسیاری از جوامع، زنان به دلیل شرایط فرهنگی و اجتماعی، حتی در صورتی که بخواهند، دسترسی به منابع اقتصادی و فرصت‌های شغلی ندارند. شغل‌هایی که به زنان پیشنهاد می‌شود معمولاً در بخش‌های غیررسمی و با دستمزدهای پایین قرار دارد؛ بنابراین، آنها بیشتر از مردان در معرض آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی قرار می‌گیرند.
یکی از ویژگی‌های برجسته فقر زنانه، تداوم آن از نسلی به نسل دیگر است. وقتی زنی با فقر دست و پنجه نرم می‌کند، این وضعیت نه تنها روی خودش بلکه بر زندگی فرزندانش نیز تأثیر می‌گذارد. زنان سرپرست خانوار غالباً نمی‌توانند از پس هزینه‌های زندگی، آموزش و بهداشت فرزندانشان برآیند. در نتیجه، نسل بعدی نیز به‌طور غیرمستقیم در همان چرخه گرفتار می‌شود.
این که زنان سرپرست خانوار هیچ‌گاه از این حلقه بسته فقر رها نمی‌شوند، به‌طور عمده به این دلیل است که آنها در اغلب موارد توانایی حمایت مالی از خود و خانواده‌شان را ندارند. در کنار آن، بسیاری از این زنان با نبود شبکه‌های حمایتی روبه‌رو هستند؛ حمایت‌هایی که معمولاً در دسترس مردان خانواده است، ولی زنان از آن محروم می‌مانند.
زنان سرپرست خانوار از اکثر حقوق اجتماعی محروم‌اند. قوانین حمایتی که می‌تواند وضعیت این زنان را بهبود ببخشد، عملاً در بسیاری از موارد اجرا نمی‌شود و همین امر موجب شده که تعداد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار همچنان با فقر دست و پنجه نرم کنند.
در این وضعیت، زنان مجبور به تحمل بار سنگین فقر می‌شوند، اما هیچ فرصتی برای رهایی از آن ندارند.
نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی که زنان با آن مواجه‌اند، نیاز به تغییرات اساسی در سیاست‌ها و برنامه‌های حمایتی دولت‌ها دارد. باید توجه داشت که فقر زنانه نه تنها یک مسأله اقتصادی است، بلکه مسأله‌ای اجتماعی و فرهنگی نیز هست که نیازمند یک نگاه جامع و انسانی به زنان و حقوق آنهاست.
برای رهایی از این وضعیت، باید به عدالت جنسیتی، افزایش حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی برای زنان، و شکستن تابوهای اجتماعی و فرهنگی پیرامون مسائل زنانه توجه کرد. برای این کار، مشارکت اجتماعی زنان و همکاری با سازمان‌های مدنی و حمایتی نقش حیاتی دارد تا دسترسی زنان به امکانات اقتصادی، اجتماعی و آموزشی به‌طور عادلانه فراهم شود.