گفتگو: ابوالفضل یغما
آقای دکتر به نظر شما چرا طلاق زیاد است؟
+ چون ازدواجها مشکل دارد.
– شما هم مثل خیلی از دوستان که مسؤولیتهای مختلف دارند اما نگرش علمی به این موضوع ندارند اعتقاد دارید که مشکل طلاق در ازدواج است؟
+ بله. دقیقا. سؤال این است که چرا طلاق میگیریم؟ پاسخ این است که چون به صورت نادرست ازدواج کردهایم. طبیعی است که اگر ازدواجی نباشد طلاقی هم نیست. اما اگر بپرسیم چرا طلاق زیاد است جواب این است که چون ازدواجها اشکال دارد.
– مگر ازدواج بیاشکال هم میشود؟
+ کاملا بدون اشکال، نه! اما خیلی از مشکلات در انتخاب همسر هست که میشود آنها را از میان برداشت.
– یعنی اگر مشکل همسرگزینی را حل کنیم میتوانیم میزان طلاقها را کاهش دهیم؟
+ تا حدود زیادی بله.
– چه استدلال علمی پشت این فرضیه هست؟
+ بیشتر آنهایی که طلاق میگیرند خیلی دلایل محکم و مهمی برای طلاق ندارند. شاید اصلا به دلایل محکم فکر هم نمیکنند. بیشتر زن و شوهرها از چیزهایی مثل بوی بد دهان، صدای بلند آروغ زدن، درآوردن کفش روی فرش، شلختگی در اوضاع ظاهری، استفادهی زیاد از موبایل، لجبازی در گفتار، خشونت لفظی و بددهانی و این جور مسائل از یکدیگر فاصله میگیرند و چه بسا همین دلایل وقتی روی هم جمع میشود انگیزههایی جدی برای طلاق ایجاد میکند.
– پس نمیتوان به اطلاعاتی که زن و شوهرها هنگام طلاق برای این کار عنوان میکنند اعتماد کرد؟ آنها دلایل بزرگ را مطرح میکنند.
+ نه خیلی دقیق. چون عوامل زیادی با هم جمع میشوند و حاصل همهی آنها میشود طلاق. این طور نیست که بگوییم فقط یک عامل یا یک دلیل بزرگ برای طلاق وجود دارد، وقتی گفتگوی تفصیلی با زوجین داشته باشیم، ریشهها و مسائل اصلی و البته جزئیات، بیشتر روشن میشود.
– خب. حالا به نظر شما برای حل این مشکلاتی که بین زن و شوهر ممکن است باشد چه باید کرد؟
+ باید مشکل انتخاب همسر را حل کنیم. یعنی جوانان قبل از ازدواج باید بدانند چگونه یک فرد را برای زندگی انتخاب میکنند.
– چطوری این مشکل را حل کنیم؟
+ باید مراکزی برای همسرگزینی و سیستمی علمی برای این کار درست کنیم که افراد به آنجا بروند و با کمک مشاوران روانشناس، جامعهشناس و مددکار اجتماعی، خودشان وطرفشان را بشناسند و همسر مناسب برای خودشان انتخاب کنند.
– چرا در سالهای دور گذشته، این همه طلاق و جدایی نداشتیم؟
+ چون هر چه جوامع بزرگتر و گستردهتر میشوند خانوادههای گسترده، جای خود را به گروههای کوچک میدهد. ما امروز خانوادههای دو یا سه نفره زیاد داریم. والدین با یک بچه. رفت و آمدهایشان محدود و خانوادهها و فامیلهایشان از یکدیگر فاصلهدار. روابط خانوادگی و خویشاوندی در حداقل مقدار است و طبعا شناخت اعضای فامیل و خانوادهی پدری از یکدیگر، خیلی محدود. بنا بر این ازدواج، بدون سیستم همسرگزینی که آن را مطرح کردیم، خیلی اتفاقی خواهد بود.
در گذشته، در خانوادههای بزرگ، دخترعموها و پسرعموها، دختران همسایه با پسران همسایه، قوم و خویشها و اعضای فامیلهای بزرگ، خیلی با هم تعامل و رفت و آمد داشتند و تا بزرگ شوند شناخت نسبتا کاملی از هم پیدا میکردند. بنا بر این نیازی نبود که در هنگام خواستگاری و ازدواج، تحقیق و بررسی داشته باشند. آنها کاملا میدانستند با چه کسی و با چه خصوصیاتی ازدواج میکنند. بنا بر این امکان جدایی به خاطر این مسائل کم بود. البته نگاه و عقیدهی سنتی رایج آن زمان در مورد کراهت و بدی طلاق، و اینکه زنان در گذشته، نگاه سازگارانهتری نسبت به زندگی داشتند، همه در این امر مؤثر بوده است. در زمانهایی خیلی دورتر که عشیره و قبیله، اساس زندگی اجتماعی بوده، خیلی راحتتر از این ازدواج میکردهاند و زندگی هم خیلی پایدارتر بوده است.
– اصلا چرا افراد ازدواج میکنند؟
+ پرسش خوبی است. ازدواج دلایل متعدد دارد. نیازهای جنسی و عاطفی، فشارهای روانی و اجتماعی و خانوادگی، هنجارهای جامعه، طبیعت انسانی، فرهنگ، سنتها، رشد و بلوغ جسمی و فکری، همه و همه، عواملی هستند که یک فرد را به سمت ازدواج سوق میدهند.
– چه دلیلی در پسران و چه دلایلی در دختران، اولویت دارد برای ازدواج کردن؟
+ بر اساس پژوهشها نیاز جنسی در مردان و استقلال خواهی و فشارهای خانوادگی و اجتماعی در دختران، بیشترین فراوانی را در بین عوامل مشوق ازدواج دارند.
– ازدواج، فایدهای هم دارد؟
+ بله. ازدواج در کنار مسؤولیتها و محدودیتهایی که برای فرد ایجاد میکند، یک سری مزایا هم دارد. حل نیازهای جنسی و عاطفی، کاهش فشارهای اجتماعی و خانوادگی، بالارفتن جایگاه فرد در خانواده و جامعهی بزرگترها، حسابباز کردن دستگاههای رسمی و گروههای اجتماعی برای فرد متأهل نسبت به مجرد، احترام و حرمت اجتماعی و یکسری امتیازات اقتصادی از قبیل وامهای مسکن و ازدواج و اینها، جزو مزایای ازدواج هستند.
– به نظر شما ازدواج، فایده و صرفهای دارد؟
+ بله. همانطور که گفتم، مزایای فردی، اجتماعی و خانوادگی ازدواج بسیار زیاد است و اگر عاقلانه و درست به ازدواج نگاه کنیم، میتوانیم فایدهها و صرفههای آن را ببینیم. به هر حال، وقتی کسی با پیشبینی سودآوری و فایدهمندی زندگی وارد ازدواج شود و بعد ببیند ضرر این زندگی، بیشتر از نفعش بوده، طبیعی است که به بستن حجرهاش که به صورت مشارکتی با همسرش دایر کرده فکر میکند. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی، همین است.
– جدای از اینکه ازدواج سفید یا همباشی غیر متعارف، از جنبهی دینی و شرعی، چه وضعیتی دارد، از شما میپرسم چرا این نوع زندگی کمتر به طلاق میانجامد؟
+ اگر منظور شما از طلاق در این نوع ازدواج، این است که طرفین برای ثبت طلاقشان به جایی نمیروند، خب، دلیلش این است که آنها اصلا ازدواج رسمی ندارند که حالا طلاق رسمی داشته باشند. دیگر اینکه در فرهنگ ما ازدواج یک قرارداد بلندمدت است. به این معنا که افراد باید در زمان عقد قرارداد، همهی فکرها و تأملها را بکنند چون بعد از بستن قرارداد، خیلی مشکل است که قرار را به هم بزنیم.
اما در ازدواجهای به قول شما سفید یا همباشیها و همخانگیهای دوستانه، افراد یک قرار مدار میگذارند برای یک مدت معین با هم باشند و هیچگونه مسؤولیت و تعهدی نسبت به هم ندارند. این اساسا با ازدواج فرق دارد. در این نوع همباشی، دختران خیلی بیشتر ضرر میکنند چون هستی و بودی خود را به میدانی میبرند که هیچ آیندهای برای آن متصور نیست. آقایان که ضرر و زیانی از این بابت متوجهشان نمیشود. ولی هنوز نمیدانیم چرا دختران به سادگی تن به این نوع همباشی میدهند. شاید میل به استقلال از خانواده، رهایی از قید و بندهای زندگی در خانهی پدری، آزادی عمل بیشتر و بزرگتر به نظر رسیدن، دلایلی برای این کار باشند. به هر حال در این نوع همباشی، یک قرار مدار کوتاه مدت و نانوشته، مطرح است و طبعا طرفین، هیچ تعهد و مسؤولیت جدی در خود احساس نمیکنند. هر وقت خواستند با هم هستند و هر وقت نخواستند، خدا حافظ، به همین سادگی. این کار طلاق لازم ندارد.
– به نظر شما این روش ازدواج درست است؟
+ ما در مقام شناخت این پدیده هستیم نه تأیید و تقبیح آن. به هر حال این نوع همبودگی در جامعهی امروز وجود دارد و هنوز نمیدانیم با آن چگونه تعامل داشته باشیم. تعداد زیادی از جوانان ما درگیر این نوع زندگی هستند و تقید و مسؤولیتی هم در این حوزه برای هیچ فرد و مرجعی، وجود ندارد و این، یک خطر بزرگ اجتماعی است چون نهاد خانواده را تضعیف و روابط غیر مفید اجتماعی را تقویت میکند.