نوشتهی چارلز ملویل
ترجمه آوانس آوانسیان
اشاره: این مقاله در شماره نوزدهم مجلهی آینده به مدیریت ایرج افشار در ۱۳۶۵ شمسی، به چاپ رسید. خاتون شرق، به جهت اهمیت موضوع برای نیشابوریان، و اینکه بسیاری از شهروندان ممکن است به این مقاله و مجله دسترسی نداشته باشند، این مقالهی مفصل را در چند قسمت کوتاه، بازنشر میکند. برخی بخشهای کوتاه که مربوط به زمان نگارش مقاله یا ترجمهی آن بوده و اکنون موضوعیت ندارد، حذف یا ویرایش شده و برخی توضیحات خاتون شرق، داخل قلاب قرار داده شده است. همچنین پاورقیها نیز به جهت تحقیقی بودن و اینکه برای خوانندهی عادی، جذابیت و کاربردی ندارد از قسمتبندی مقاله، حذف شده است. معهذا در پایان آخرین قسمت، تمام پانوشتهای مقاله، ارائه خواهد شد تا در صورت نیاز خوانندگان فرهیخته، مورد مداقه قرار گیرد. ضمن انتشار این مقالهی بسیار مهم و محققانه، که دانستن آن برای همهی علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ نیشابور بزرگ، خالی از لطف و شگفتی نیست، یاد نویسنده و مترجم آن و نیز خاندان افشار که بنیانگذار و ادامه دهندهی مجلهی آینده بودند را گرامی میداریم. خدایشان بیامرزاد و در زمرهی بهشتیان قرارشان دهاد!
آغاز زلزلههای بزرگ و عصر زوال نیشابور
شهر قرون وسطایی نیشاپور حتی به صورت ویرانه، نافذ و احساس برانگیز است. این شهر در ماه مه میلادی (مطابق ماه خرداد ایرانی) که پوشیده از دریای مواج گندم و سبزهزارهای دشت بیکران دامنهی بینالود است بیشتر زمینهای ویران آن بنظر میرسد که به طبیعت نخستین خود بازگشته است.
یک چهره از تاریخ نیشاپور که مدام در منابع اسلامی ثبت شده است، حادثه مکرر زمین لرزههای ویرانگر آنجاست در حالی که این موضوع در منابع دست دوم ذکر شده، نه تنها اشتباه کاری بزرگی در شناسایی و تاریخگذاری درست زمینلرزهها پیش آمده بلکه در تأثیر آنها در تغییر محل شهر نیز وضع به همان منوال است. عصر زوال نیشاپور مصادف با شدیدترین عصر فعالیت زلزلهای است. بنابراین امکان دارد که مصائب طبیعی را به عنوان جزء لاینفک تاریخ منطقه نگریست. مهمتر از همه، تعیین ثبت دقیق زمین لرزههای تاریخی نیشاپور است زیرا هیچ زمینلرزهی مهمی از پایان قرن ۱۷ م. [یازدهم هجری] تا کنون به ثبت نرسیده است. آرامش و خاموشی ظاهری زلزلهای کنونی را مسلما نباید به عنوان نماینده بالقوه و حقیقی زلزله در منطقه نیشاپور به حساب آورد.
در اینجا بنا نیست که گزارش پیوستهای از شهر ارائه گردد زیرا میتوان بیشتر منابعی که به آنان ارجاع شده را مورد توجه قرار داد. ما بر روی اتفاقات خاصی از انهدام و تجدید ساختمان شهر، و نیز بر روی مسائل شناسایی اماکنی که درگیر قضیه بودند تأمل خواهیم کرد. جای شگفتی نخواهد بود که ببینیم آگاهیهای موجود بیشتر در توصیف از مصائب شهر بیان گردیده تا در شرح نکاتی از دوران بازسازی آن.
روایت الحاکم از زلزله دوم
در طول صدر عصر اسلامی اشاراتی چند در باب فعالیت زلزلهای در نیشاپور در دست میباشد. بنا به خلیفه [توضیح در پاورقی] که در حواشی نسخه ای از تاریخ یمینی متعلق به صدر قرن ۱۱ م. نگاشته شده، نیشاپور از ابتدای بنیان گذاری تا آن زمان هجده بار بر اثر زمین لرزه ویران گشته است. دوره مورد نظر، از سوئی بوسیله ساختن شهر و از سوی دیگر بر اثر یادداشت بی تاریخ حاشیه، نادرست توصیف شده است. عموماً شاپور پسر اردشیر (۲۴۱-۲۷۲م) به عنوان بنیان گذار تاریخی نیشاپور محسوب می شود ولی این شهر باید بزودی ویران شده باشد زیرا گفته میشود که شاپور دوم شهر را ساخته است. در تاریخ یمینی عتبی هیچ اشارهای به زمین لرزهها نشده است. با این وصف، مطلب مذکور، حاکی از یک وضعیت قابل ملاحظهی وفور زمین لرزههای ظاهراً ویرانگر در دوران اولیهی [حیات نیشابور] است. ارجاع به یکی از این حوادث بوسیله حاکم [اشاره به تاریخ الحاکم دارد] صورت گرفته است. وی میگوید در میان پیروان پیامبر[ص] که به نیشاپور آمدند ارقم بن أرقم وجود داشت که در حادثه یک زمین لرزه آنجا جان سپرد. این پیروان که صحابه را، و نه همچون مسلمانان شخص پیامبر را میشناختند از مسلمانان نسل (قرن) دوم بودند؛ بنابراین [نیشابور آن زمان] باید در حدود آخر قرن ۷ م رشد یافته و زندگی در آن رونق گرفته باشد. نیشاپور در این زمان در منطقهی چسبیده به خاکریزی که امروز به نام شهر کهنه معروف است، قرار داشت.
زلزلهای با ۲۰۰ هزار کشته
اولین ذکر دقیق از یک زمین لرزه در نیشاپور بوسیله یعقوبی ارائه شده است. وی می گوید که در ۲۴۲ هـ در قومس و نیشاپور و نواحی اطراف، زمین لرزههایی بوقوع پیوست که باعث مرگ بسیاری در قومس گردید. روز سه شنبه ۱۸ شعبان ۲۴۲ قمری ٫ ۲۲ دسامبر ۸۵۶ میلادی زمین لرزهای صورت گرفت که باعث مرگ تقریباً ۲۰۰ هزار نفر گردید. بعد از این واقعه، شهرهای خراسان دچار این مصیبت شدند. این واقعه و گزارشات مختلف آن بیش از آنچه که در این مقاله لازم است شایسته تحقیق مفصل و مشروح میباشد. اگرچه زمین لرزه قومس مسلماً یک حادثه پراهمیتی بود، در مقایسه با زلزله طبس در ۱۹۷۸ م [۱۳۵۶ شمسی] که به شدت در سراسر کویر مرکزی از طهران تا کرمان و مشهد انعکاس یافت، به سادگی نمیتوان تأثیرات آن را در نیشاپور ارزیابی کرد و نه میتوان ثابت نمود که ویرانی حاصلهی گفته شده، واقعاً با ویرانی منطقهی مرکزی زلزله در قومس همزمان بوده است. توالی ویرانی پس از لرزش زمین باید پاسخی به فعالیت گزارش شده در خراسان باشد، لکن فقدان جزئیات تاریخ گذاری اتفاقات و تأثیرات زمین لرزههای این سال برای تمامی مناطق خارج از قومس، هر نوع تفسیر را به حد یک نظریه، تقلیل میدهد.
نیشاپور در زمان زلزله، پایتخت خراسان شده و طاهر بن عبدالله حاکم آنجا بود. هیچ گزارشی درباره تنزل پیشرفت روزافزون این شهر در عصر این حاکم در منابع و مآخذ نیامده است. چنین بنظر می رسد که زلزلهی نیشاپور به هیچ وجه شبیه تأثیر زلزله در قومس نبوده است و در صورتی که این دو حادثه همزمان بوده باشد مسأله فوق قابل درک است. با این حال زمین لرزهها در خراسان باید ویرانگر بوده باشد، ممکن است که این موضوع به ویرانی برخی بناها که در نیشاپور کاوش شده، کمک کرده باشد و به نظر می رسد که در نیمه دوم قرن ۹ م. [سوم هجری] موقتا متروک مانده است.
دو زلزلهی مشکوک اما واقعی
زمین لرزه دیگری بنابر قول صنیع الدوله در ۲۴۷ هـ ق، ۸۶۱ م. یا ۲۴۹ هـ ق، ۸۶۳ م. این شهر و بسیاری از بلاد عالم اسلام را آسیب رساند. با این توصیف او مؤلفی غیر قابل اعتماد است. وی در هیچ جای دیگر برای سال ۲۴۷ هـ واقعهای را بیان نمیکند در حالی که برای ۲۴۹ هـ می گوید که یک زمین لرزه شدید، ری و همچنین قزوین و تبریز ولی نه نیشاپور را تکان داد که هیچ کدام این نکات توسط هیچ ماخذ قبلی تأئید نشده است. این نکته ممکن است اهمیت داشته باشد که او در شرح زمین لرزه قومس در ۲۴۲ هـ از نیشاپور یادی نمیکند و اظهارات او را نباید بدون تائیدیه بیشتری مورد قبول قرار داد.
در مورد زمین لرزه در این شهر در سیصد سال بعد غیر از ملاحظات حواشی قبلی که ذکر شد هیچ نوع اشارات دیگری به عمل نیامده است. لازم به تذکر است که این دوره، یک عصر پراهمیت و ترقی روزافزون نیشاپور است که ذروه اعتلای آن در زمان سامانیان در اواسط قرن ۱۰ م. [چهارم هجری] است و پس از بازسازی مرو به عنوان پایتخت حکومت بعدی سلجوقیان پیشرفت آن ادامه یافت. بسیار بعید است که یک زمین لرزه ویرانگر در طول این مدت در جایی به ثبت نرسیده باشد. هیچ یک از جغرافی نویسان قرون ۹ و ۱۰ م [سوم و چهارم هجری] در توصیفات ستایشآمیز خود از شهر و هیچ یک از بازدید کنندگان همچون ابودلف اواسط قرن ۱۰ م [چهارم هجری] و ناصر خسرو در۱۰۴۶ م. [چهارم هجری] ، زمین لرزه ها را ذکر نکردهاند. نیشاپور به حد کافی از اهمیت و عظمتی برخوردار بود و نیز در مسیر اصلی بازرگانی و ارتباطی در ایران قرار داشت که اینگونه آگاهیهای جالب و مربوطه باید مطمئنا در دسترس وقایع نویسان عراق که بیشترین دانستهها و آگاهیهای ما راجع به عصر خلافت از آن گرفته شده موجود بوده باشد.
باستان شناسان محل [منظور کاوشهای متروپولیتن در دههی ۱۹۳۰ میلادی است] در مورد وقوع یک زلزله محلی در صدر عصر سامانیان اوائل قرن ۱۰ م. [چهارم هجری] فرضیاتی دارند تا جهت صدماتی که در تپه سبزپوشان در منطقه ویران دیده شده به ذکر علت بپردازند ولی این موضوع قابل اثبات نیست. در منابع و مآخذ از زمین لرزههای سایر شهرهای منطقه نیشاپور خراسان ذکری به عمل آمده است لکن نمیتوان ادعا کرد که دانستههای ما جامع و کامل است، خود نیشاپور بنظر می رسد که از هر نوع ویرانی تام زمین لرزهها در طول این دوره، مصون بوده است.