اقتباس، ترجمه، تلخیص و ویرایش: ابوالفضل یغما
اشاره: مرکز جهانی طرح ایدههای ارزشمند، محل سخنرانی پیشگامان اندیشه در همه جای دنیاست. در این ترجمه، برگردان سخنرانی ریکاردو ساباتینی از متخصصین دادهکاوی، کارآفرینان استارتاپی و دانشمندان علوم آماری ساکن امریکا در بارهی شگفتیهای دنیای ژنتیک و پیشرفتهایی که در این زمینه حاصل شده است را ملاحظه میفرمایید. ناگفته پیداست که برخی جملات، در متن سخنرانی، قابل ترجمه برای خواندن در متن دیداری نیست. همچنین، بعضی مطالب، مطایبهگونه و از اصل موضوع خارج بود و لطفی برای خوانندهی ایرانی نداشت. اما این موارد، هیچ تأثیری بر جذابیت متن سخنرانی نگذاشته است. با هم میخوانیم.
در شانزده دقیقهی آینده شما را به سفری می برم که احتمالا بزرگترین رؤیای بشریت است: فهمیدن رمز زندگی.
همه چیز برای من از سالها پیش و هنگامی آغاز شد که اولین چاپگر سه بُعدی را دیدم. روش کار این دستگاه بسیار سحرآمیز بود. هر چاپگر سه بعدی به سه عنصر نیاز دارد: مقداری اطلاعات، مقداری مادهی اولیه و مقداری انرژی. و با این موجودیها میتواند هر شیئی که پیش از این وجود نداشته را تولید کند.
آنموقعها فیزیک میخواندم و یک روز که در حال برگشت به خانه بودم هنگامی که به این موضوع فکر میکردم پی بردم که پیش از این، یک چاپگر سه بعدی را می شناختهام؛ همه آن را می شناسند. این چاپگر، مادر است.
مادر سه عامل اصلی را دریافت میکند: مقداری اطلاعات، که حاصل همبستری والدین است، مقداری مواد خام و انرژی که منبع آنها مواد خوراکی و محیط است، و بعد از چند ماه، فرزندش را بوجود میآورد. این در حالی است که پیش از این این فرزند وجود خارجی نداشته است.
در پروسهی تولید فرزند، اولین بخش، اطلاعات است.راستی برای ساختنِ یک انسان چه مقدار اطلاعات نیاز است؟خیلی زیاد؟ خیلی کم؟ بچند فلش مموری را با این حجم اطلاعات میتوانید پُر کنید؟
۲ هزار کشتی تایتانیک پر از فلش مموری
در اولین تخمین، اگر بتوانم تعداد اتمهایی که یک انسان از آنها ساخته شده را لیست کنم میتوانم آنرا بسازم. اکنون، میتوانید ارقام را ردیف کنید زیرا این عدد بشدت شگفت آور است. اگر بخواهیم تعداد اتمهایی که یک کودک را تولید میکند روی فلش مموری بریزیم، باید دو هزار بار کشتی تایتانیک را از فلش مموری پر کنیم؛ این است معجزهی زندگی! از حالا به بعد هر بار که زنی باردار را دیدید، بدانید او در حال سر هم کردن عظیمترین ساختار اطلاعاتی است که به عمرتان دیدهاید. دادههای بزرگ و هرچه شنیدهاید را فراموش کنید. این، عظیمترین میزان اطلاعات موجود است.
دستگاه عظیم آفرینش، ظرف چهار میلیارد سال این اطلاعات را در کریستالی کوچک بسته بندی کرده که ما آنرا دیاِناِی مینامیم. ما اولین بار در سال ۱۹۵۰، یعنی زمانی که خانم روزالیند فرانکلین، یک دانشمند بزرگ، از آن عکسبرداری کرد با دیانای آشنا شدیم. اما چهل سال طول کشید که بتوانیم سلول انسان را بشکافیم، این کریستال را بیرون بیاوریم، بازش کنیم و برای اولین بار آن را بخوانیم. الفبای این رمزها، بسیار ساده از آب در آمد و شامل چهار حرف A و T و C و G. بود. برای ساخت کالبد یک انسان، به سه میلیارد از این حروف نیاز داریم. بله، سه میلیارد. سه میلیارد چقدر است؟ بعنوان یک عدد، زیاد قابل درک نیست، درست میگویم؟
به نظر شما چطور است که برای خودم و شما تشریح کنم که این عدد، تا چه اندازه بزرگ و عظیم است. بهترین کسی که برای معرفی این کد به من کمک میکند در حقیقت همان کسی است که برای اولین بار آنرا مرتب کرد؛ دکتر کریگ ونتر.
تصویری که به شما نشان میدهم نقشهی ژنتیکیِ یک انسان ویژه است که برای اولین بار در تاریخ، صفحه به صفحه و حرف به حرف چاپ شده است. دویست و شصت و دو هزار صفحه اطلاعات، چهارصد و پنجاه کیلوگرم کاغذ که با کشتی از آمریکا به کانادا حمل شده است.
یک اشتباه کوچک خیلی خیلی بزرگ
کُدِ زندگی، بصورت بصری به این شکل نمایان میشود. حالا میخواهم از بین این همه کتاب و کاغذ، یک صفحه را باز کنم و آن را بخوانم. اجازه بدهید یک کتاب جالب توجه انتخاب کنم، مثل این یکی. من آن را حاشیه نویسی کردهام؛ کتاب خیلی بزرگی است. فقط برای اینکه شما ببینید کُد زندگی چگونه است، اجازه بدهید به قسمت خاصی برویم، اجازه دهید برایتان بخوانم: «AAG , AAT ,ATA» برای شما این حروف بی معنا هستند، اما این توالیِ حروف، رنگ چشم را برای آن شخص معینی که گفتم مشخص میکنند، بخش دیگری از کتاب را نشانتان خواهم داد. درحقیقت این قسمت اندکی پیچیده است. کروموزوم ۱۴، کتاب ۱۳۲، «ATT, CTT, GATT». این، انسان خوش شانسی است برای اینکه اگر کسی دو حرف در این موقعیت کم داشته باشد دو کسر از سه میلیارد محکوم به تحمل بیماری وحشتناکی به نام سیستیک فایبروسیس خواهد شد که ما درمان و راه حلی برای آن نمیدانیم. این بیماری با آنچه که هم اکنون و در وضعیت نرمال هستیم، فقط دو حرف فرق دارد.
حالا یک نکتهی جالب از این ساختمان عظیم را به شما میگویم. در واقع آنچه مرا من و شما را شما میکند فقط پنج میلیون از این حروف هستند، نیمی از یکی از این کتابها. در بقیه، همگی ما کاملا یکسان هستیم. از این به بعد یادمان باشد وقتی که ما فکر میکنیم خیلی با هم متفاوتیم این تفاوت فقط در این اندازهی اندک است.
برای خواندن این کدها، در سال ۲۰۱۴ دو نفر از سخنرانانِ مشهورِ TED پیتر دیاماندیس و کریگ ونتر تصمیم به تاسیس یک شرکت جدید گرفتند. نام این شرکت جدید را «عمرِ انسان» گذاشتند؛ شرکتی که مأموریت داشت تا تمام تلاشش را برای خواندن این کدها داشته باشد. یک تیم فوق العاده، شامل چهل دانشمند متخصص پردازش داده ها و افراد بسیار زیاد دیگری این کار را شروع کردند.
حالا شروع به پرسیدن پرسشهایی کردیم. آیا با خواندن کتابها میتوان وزن افراد را حدس زد؟ بله! این حقیقتی است که ما میتوانیم وزن شما را با اختلاف هشت کیلوگرم – که آن هم مربوط به شیوهی زندگی شماست، حدس بزنیم. رنگ چشم چطور؟ بله، میتوانیم. با هشتاد درصد دقت. رنگ پوست را می توان حدس زد؟ بله، می توانیم، با ۸۰ درصد دقت رنگ پوست را میتوان حدس زد. سن را چطور؟ بله. می توانیم.
همه چیز در یک قطره خون
و حالا یک چالش جالب: آیا چهره یک فرد را میتوان حدس زد؟ این البته تا حدودی پیچیده است. چون اطلاعات مربوط به چهره ما بین میلیونها حرف پخش شده است و چهره ی انسان، یک شیء تعریف شده مشخص نیست، ما مجبور شدیم که حلال این مشکل را بسازیم، یک دستگاه بسازیم و به دستگاه بیاموزیم که یک چهره چیست تا بتواند اطلاعات آنرا متراکم و جاسازی کند. و اگر شما با فراگیری ماشین آشنایی داشته باشید درک میکنید که چه چالشی در میان است.
بعد از ۱۵ سال که ما اولین توالیِ کدها را خواندیم نشانه هایی را دریافت کردیم. و آن لحظه، لحظهی بسیار هیجان انگیزی بود. ما یک قطره خون در اختیار داشتیم، ما یک چهرهی فرضی طراحی میکنیم، از پیچیدگیهای آن میکاهیم، چون بسیاری از نارساییها و عدم تقارنها در چهرهی شما از زندگیِ شما نشأت میگیرند، چهره را متقارن و سپس الگوریتم مان را طراحی میکنیم. نتایجی که من اکنون به شما نشان می دهم پیشگوییای است که ما از روی نمونهی خون انجام دادیم.
با وجود اختلافهای اندکی که در این چهرهی ماشینی میبینید آنچه دیده میشود به شما می فهماند که درست تخمین زده شده است، اینکه ما به حقیقت نزدیکتر شدهایم. این شیشهی کوچک خون را در دست من میبینید. در این شیشهی کوچک محتوی خون، اطلاعات مورد نیاز برای ساخت یک چهره را داریم. از این خون ، ما حدس زدیم که او یک مرد است و سوژه هم یک مرد است. حدس زدیم که قد او یک متر و ۷۶ سانتیمتر است. قد سوژه یک متر و ۷۷ سانتیمتر است. وزن او را ۷۶ کیلوگرم حدس زدیم، سوژه ۸۲ کیلوگرم وزن دارد. سن او را ۳۸ سال تخمین زدیم، سوژه ۳۵ سال سن دارد. رنگ چشمش را حدس زدیم، زیادی تیره شد. رنگ پوست او را حدس زدیم، تقریبا درست حدس زدیم. این چهرهی اوست. میبینید که خیلی به واقعیت نزدیک است. البته مسائل دیگری هم هست که تصمیمات شخصی ما در ساخت و ترکیب ظاهری چهره مؤثرند. مثلا زندگی در کدام سطح نور و آب و هوا، تراشیدن ریش یا گذاشتن موی بلند و آراستن صورت، همهی این مسائل، به ارادهی اشخاص بستگی دارد. ولی با در نظر گرفتن همهی این متغیرها، این پیشگویی، واقعا شگفتآور است.
تصمیمات سختی که مسیر تاریخ بشریت را تغییر میدهد
چرا ما این همه هزینه و زمان را صرف این کار میکنیم؟ چون همین تکنولوژی و همین رویکرد فراگیریِ ماشین از این کُدها ما را در فهمیدنِ اینکه بدن ما چگونه کار میکند، چگونه پیر می شود، چگونه بیماری در بدن ما بوجود میآید، سرطانِ چگونه پیشرفت میکند، داروها چگونه کار میکنند و آیا اصلا در بدن ما کارآیی دارند یا نه، کمک میکند. اما این چالش بسیار پیچیده است چون تا به امروز فقط حدود دو درصد از این کتابها را میفهمیم، یعنی چهار کتاب از ۱۷۵ کتابی که میبینید.
در حال حاضر بهترین مغزهای جهان مشغول مطالعه روی این موضوع هستند. بهتر تخمین خواهیم زد. نمونهها دقیقتر خواهند شد و هرچه بیشتر بیاموزیم، چالشهایی جدی خواهیم داشت در باره زندگی، مرگ، و پدر و مادر شدن؛ چالشهایی که پیش از این هرگز با این جدیت نداشتهایم. ما در حال لمس درونیترین جزئیات زندگی هستیم. باید گفتگوی جهانی شکل بگیرد. ما باید به آیندهای که به عنوان انسان در حال ساخت آن هستیم بیندیشیم. باید با نوابغ، هنرمندان، فلاسفه و سیاستمداران تبادل نظر کنیم. همه، با این موضوع درگیر هستند. چون این، آیندهی بشریت است. تصمیماتی که در آینده میگیریم، مسیر تاریخ را برای همیشه تغییر خواهد داد.