گفت و گو از: مسعود اصغرنژادبلوچی
مجموعههای شعر را با تفصیل بیشتری معرفی میکنید؟
مجموعه نخست من به نام «و اشتباه میکنم» در نشر پینار چاپ شد و اغلب شعرهای نوجوانی من بود. پس از آن مجموعه «درخت سؤال نمیکند میافتد» توسط نشر چشمه به بازار عرضه شد که از اقبال خوبی برخوردار بود و نامزد دریافت جایزه پروین و یکی از کتابهای برگزیدهی مجلهی تجربه شد. این اتفاق اخیر برای «رگباد» کتاب بعدی من نیز افتاد. رگباد در سال ۱۳۹۷ در انتشارات روزنه منتشر شد و این روزها نیز مجموعهی جدید توسط نشر گویا به بازار عرضه شده است که سفرهی هفتخون نام دارد.
جایگاه ادبیات بانوان در دوران اخیر آیا دچار جنسیت شده است؟
راستش من با این مفهوم جنسیت و انواع تفکیک جنسیتی حاصل از آن به خوبی کنار نمیآیم. معتقدم هنر، هنر است و نباید آن را به جنسیت فروکاست؛ یعنی وقتی میگویند شعر زنان سردرگم میشوم. ممکن است جهان زنان و مردان متفاوت باشد اما همهی زنان لزوماً زنانه نمیاندیشند و همهی مردان هم به همین صورت. جایگاه زنان را هم بهطورکلی قابل ارزیابی و دستهبندی نمیبینم. در میان زنان شاعران بسیار خوب و شاعران بسیار ضعیفی داریم. همانطور که در میان مردان داریم. من فکر میکنم این دستهبندیها زمینهی تبعیض و نگاه جنسیت زده را بیشتر فراهم میکند. اگر زنان جایگاهی دارند یا میخواهند داشته باشند بهعنوان یک انسان آن را به دست میآورند و اینکه آنها را متمایز کنیم و سعی کنیم اعتباری ازلحاظ جنسیت و برای جبران ظلمهای تاریخی به آنها ببخشیم قطعاً کمک و همراهی نخواهد بود بلکه آنان را ضعیفتر میکند و بیشتر در نقش قربانی فرومیبرد. ولی بهطورکلی برای اینکه پاسخی به سؤال شما داده باشم عرض میکنم زنان مستقل با اندیشههای مستقل و هنر رشد یافته در این سالها در میان شاعران زیاد دیدهام و این باعث خوشحالی است.
موضوع نوشتههای شما بیشتر بر چه محوری است؟
این سؤال را باید با بسامد گیری دقیق جواب داد اما آنچه از دید خود من برجسته است توجه به کلان روایتهاست. مرگ، زندگی، عشق و جنگ قطعاً از مفاهیم اساسی شعرهای من است. در مجموعهی درخت سؤال نمیکند میافتد شعر من بیشتر تصویرگرا و مدرن است. در رگباد بیشتر دنبال تجربههای موسیقایی رفتم و شعرها بلندتر و موسیقاییتر هستند و به نوعی شاید بتوان گفت سفرهی هفتخون ترکیب این تجربههاست با موسیقی ملایمتر و درونیتر و توجه بیشتر به عشق به عنوان عامل رهایی انسان از رنج.
آیا شعر امروز توانسته است مخاطب خود را تغذیه کند؟
در میان شعرهای امروز شعری که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند کم نداریم؛ اما موانعی هم هست. از همه مهمتر این است که انواع رسانههای تصویری شعر را از رونق انداختهاند. توجه به مطالعه کمتر است و اصولاً آن خلوت با درون که برای ارتباط با شعر لازم است برای خیلی از آدمها اتفاق نمیافتد. بهخصوص برای آن دسته از مردم که اعتیاد به استفاده از شبکههای مجازی دارند. مشکل دیگر این است که عرضهی شعردر حجم زیاد به خصوص توسط بعضی از ناشران باعث شده است که مخاطب نتواند شعر موردعلاقهاش را انتخاب کند. این سردرگمی را من وقتی میخواهم کتاب شعر بخرم حس میکنم؛ با وجود اینکه طیف وسیعی از شاعران را میشناسم؛ اما وقتی جلوی قفسههای عریض و طویل کتابفروشی میایستم انتخاب نامی از میان هزاران نام برایم سخت میشود و مدام دارم اسم کتابها و شاعران را در دفترچهی خرید کتابم یادداشت میکنم.
چرا ناشرها روی کتاب شعر سرمایه گذاری نمیکنند؟
اتفاقاً فکر میکنم در سالهای اخیر در این زمینه رکوردشکنی داشتیم. در هیچ دورهی تاریخی ناشران اینقدر روی شعر سرمایهگذاری نکردند. ممکن است بخواهید از یکی دو ناشر که از شاعران برای چاپ شعر پول دریافت کردند سخن بگویید. درست است آنها هم بودهاند؛ اما خیلی از ناشران حرفهای در این زمینه ورود کردند و خیلی هم هزینه کردند. بعضی از آنها در حال حاضر کمی عقب کشیدهاند که علت آن به انتخابهایشان برمیگردد؛ یعنی تعدادی از این نشرها بیاندازه کتاب چاپ کردند که بعضی از آنها غیرازاین که مخاطب نداشتند ازلحاظ هنری هم معتبر نبودند و همین باعث شد ناشران در انتخابهایشان یا در چاپ شعر تردید کنند.
شعر چه راه حلی می تواند در برابر و ذهن مخاطب ایجاد کند؟
فکر میکنم کار شعر ارائهی راهحل نیست. شعر نوعی نگاه به زندگی است. نوعی عینک که شاعر آن را درست میکند که با آن به جهان نگاه کنیم. زشت و زیبای آن را بهتر ببینیم. به چیزهایی فکر کنیم که درون ما هست اما آن را فراموش کردهایم. شعر نوعی گفتوگو با دنیاست. ممکن است در لحظاتی آن را زیباتر نشان بدهد و در لحظاتی زشتتر. ممکن است امید ببخشد یا ناامید کند اما در نهایت در هر کدام از این موقعیتها زبان گویای کسانی میشود که آن را زمزمه میکنند. به نظر من شعری خوب است که در لحظاتی از زندگی آدمی احضار شود، تسلا بدهد، امید ببخشد، ناامید کند، دنیا را تلختر یا شیرینتر جلوه دهد یا به هر شکلی احساسی را بیدار کند. در این صورت میتواند همدلی ایجاد کند و جهان را دلخواه آن لحظهی آدمی بیاراید …