ابوالفضل یغما
تاریخ گذشتهی نیشابور، بسیار گسترده، پیچیده و مبهم است و منابعی که در این زمینه وجود دارد، اشارات پراکندهای در زمینهی واقعیات تاریخی این شهر دارند که البته با تخمین و فرض همراه است و به سختی میتوان واقعیات دقیق تاریخی را از آن بیرون کشید.
اکتشافات باستانشناسان نیز بسته به منطقهای که مورد کاوش قرار گرفته، اطلاعاتی ارائه میدهد که ممکن است دقیق نباشد مانند آنچه بعضی از اعضای تیم کاوش موزه متروپولیتن که در ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ در نیشابور انجام شده در خصوص تأسیس و بنای این شهر بزرگ نوشتهاند. یکی از این مقالات که بعدها به تکرر و تعدد مورد استناد سایر محققین و باستانشناسان نیز قرار گرفته، زمان بنای نیشابور را قرن سوم میلادی میداند در حالی که کاوشهای دکتر باصفا و همکارانش در سالهای اخیر در منطقهی شهرک فیروزه، آثاری را بدست داده که بر اساس مطالعات دقیق آزمایشگاهی میباید متعلق به هزارههای دوم و اول پیش از میلاد باشد و این بدان معنا است که نیشابور دست کم در منطقهی شمال شهر فعلی، تاریخ زندگی بیش از ۴ هزار سال را در ویرانههای خود نهفته دارد.
آنچه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته، نام دو روستای صومعه در شمال و جنوب شهر فعلی نیشابور میباشد که بنا بر برآوردهای غیر حرفهای نویسندهی این مقاله، میباید آثاری از وجود مسیحیان در قرون چهارم تا دوازدهم میلادی یعنی حدود ۲۵۰ سال قبل از ظهور اسلام تا قرن هشتم هجری را در خود داشته باشد.
شواهد مکتوبی در این زمینه در کتابهای متعدد وجود دارد و جغرافیدانهای ایرانی، جهانگردان اروپایی و نیز نویسندگان مذهبی تاریخ مسیحیت در آسیا و ایران، به این موضوع اشاراتی داشتهاند.
نیشابور، اسقفنشین خراسان بزرگ
از جملهی این اشارات، روایت متکثری است که نیشابور را در کنار شهرهای بزرگ خراسان قدیم همچون مرو و هرات (پیش از هجرت تا قرن هشتم هجری)، اسقفنشین مسیحی ذکر کرده است. تقریبا تمام این منابع، مسیحیان خراسان را از شاخهی نسطوریه که یکی از شعب مسیحیت بر مبنای ربانیت عیسی مسیح است، دانستهاند و حتی یک مورد هم در منابع نیافتم که مسیحیان خراسان را پیروان مذهب دیگری از این دین ذکر کرده باشد.
اگر چه پیش از این سندی دال بر وجود مسیحیت در قرون اولیه هجری در نیشابور توسط کاوشهای موزه متروپولیتن در تپهی آلب ارسلان (شهر کهنه) ارائه شده که شامل بشقابی با خط سریانی است، اما شواهد بسیار دیگری چه در گذشته و چه در امروز وجود داشته و دارد که توسط مورخین یا کاوشگران، به عمد یا سهو مورد بیتوجهی قرار گرفته و یا توجه کافی به آنها نشده است.
به عنوان شاهدی برای یافته شدن ظروف سرامیکی متعلق به دورانی که مسیحیان در نیشابور سکونت و زندگی داشتند در اینجا بخش کوتاهی از مقالهی «افزایش بسامدهای فرهنگی محصولات سرامیکی قرن دهم در خراسان (۱)» نوشتهی خانم پانکوروغلو در دانشگاه بوغازیچی استانبول را برای اطلاع خوانندگان خاتون شرق میآوریم:
«… دربارهای شرق ایران به ظروف فلزات گرانبها توجه خاصی میکردند، اما نه در سرامیک. با این وجود، کاملاً ممکن است که ظروف چند رنگ نیشابور، با رنگ زمینه زرد درخشان آن، به عنوان جایگزین ارزانتری برای ظروف طلا یا ظروف نقرهای با تزئینات طلایی که تولید آنها از دوره ساسانی تا اوایل دوره اسلامی ادامه داشت، تلقی میشده باشد… بدلیل کمبود شواهد معرفتی، خود اشیا باید برای نشان دادن بافت اجتماعیشان مورد نگرش دقیق قرار گیرند. در مورد ظروف پلی کروم نیشاپور، میتوان گفت تعداد کمی از این اشیاء به وضوح برای مشتریان مسیحی ساخته شده است. اینها شامل ظروفی با علامت غیرقابل انکار صلیب هستند؛ یک نمونه کاسهای است که در بیرون با صلیبهایی که به طور متناوب با طاووس تزئین شده است، بنابراین ترکیبی است از دو نماد در مسیحیت اولیه – صلیب نشان دهنده رنج و رستاخیز مسیح و طاووس انتقال ایده جاودانگی…
پس از شورای افسس، نیشابور سکونتگاه مهم نسطوریان شد
شکل صلیب، با بازوهای دوشاخهای که به مرواریدهای گرد ختم میشود، هویت نسطوری جامعهای را که این کاسه برای آن ساخته شده است، نشان میدهد. به عنوان مثال، کاسهای در موزه ملی ایران، به شیوه ای نسبتاً ساده با مجموعه ای از صلیبهای نسطوری که کتیبهای سه خطی مشتمل بر دعای کوتاه به زبان سریانی را قاب بندی کرده است، تزئین شده است. این کلمه ممکن است به عنوان «عینا» خوانده شود، به معنای «چشم» یا «چشمه».
هر دو معنی را می توان به تصویر مرتبط کرد، زیرا طاووس نه تنها به دلیل زیبایی «چشم» در پرهای دمش مورد قدردانی قرار گرفت، بلکه در تصاویر اولیه مسیحیت نیز در حال نوشیدن از یک چشمه به تصویر کشیده شد، که به عنوان احیا و تولد دوباره، نماد غسل تعمید است. اگرچه نمونههایی با تزئینات مسیحی تنها بخش کوچکی از مجموعه شناخته شده ظروف چند رنگ نیشابور را تشکیل میدهند، اما گواه این واقعیت مهم هستند که مسیحیان نسطوری ظروفی از این نوع را می خواستند و احتمالاً از آنها در زمینههای مذهبی یا به شکل شخصی استفاده میکردند. نیشاپور مرکز مهمی برای مسیحیت نسطوری بود که به ویژه پس از شورای افسس در سال ۴۳۱ میلادی به آسیا گسترش یافت، زمانی که موضع نسطوری در مورد ماهیت مسیح به عنوان بدعت محکوم شد و کلیسای نسطوری را مجبور کرد که مأموریت خود را فراتر از مرزهای مسیحیت امپراتوری بیزانس انجام دهد. نیشابور در اوایل سال ۴۱۰ مقر اسقف نسطوری بود و به فاصلهی کمی پس از آن شهر طوس و همچنین هرات و مرو، دو شهر از چهار شهر بزرگ خراسان، که بعداً به کلانشهر تبدیل شدند.
این که آیا مصرف حداقل برخی از محصولات ظروف پلیکروم نیشاپور توسط مسیحیان نسطوری باید به عنوان شاهدی برای دخالت هنرمندان مسیحی سرامیک در برخی یا همه تولیدات تلقی شود، اکنون قابل حل نیست.
این مجموعه ظروف سؤال دیگری را مطرح میکند: آیا مشارکت جامعه نسطوری در مصرف ظروف چند رنگ نیشابور فقط به ظروف با تصاویر مسیحی محدود میشد؟ در حالی که ممکن است این ظروف مخصوصاً به منظور استفاده مذهبی یا بیان دینی تزیین شده باشند، اما این احتمال را که اعضای جامعه نسطوری نیز از ظروف با انواع تزئینات دیگر، اعم از تصویری یا غیر شیئی، در زمینههای سکولار استفاده میکردند، از بین نمیبرد…»
مسیحیان نیشابور به کوهها و کوهپایهها پناه بردهاند
مطالعات آماتوریک نویسندهی این سطور در منابع موجود چه به صورت کتب فیزیکی در کتابخانههای نیشابور و استان و چه به صورت دیجیتال در منابع اینترنتی، نشان میدهد که مسیحیان نسطوری در تمام قرونی که در خراسان ساکن بودهاند چه از سوی حکومتهای ایرانی باستان همچون ساسانیان و چه حکام مسلمان و یا حکومتهای محلی ایرانی در دورهی اسلامی همچون طاهریان، صفاریان، سامانیان، آل بویه و حکومتهای بعدی تا دورهی مغولان و تیموریان، همواره مورد آزار و عذاب قرار داشته و به همین جهت، در دورههای بسیاری، علاقهمند بودهاند که مراکز تجمع خود را در مناطق دور از دسترس حکومت قرار دهند و علاوه بر اینکه دین خود را در خیلی از موارد پنهان نگاه دارند، مراکز دینی و عبادی خود را نیز حتی الامکان در نزدیکی کوهپایهها و در دشتهای دور از مرکز شهرها و روستاها، بنا کنند.
به گزارش یکی از منابع موجود، مسیحیان پیش از حملهی مغولان که نیشابور دچار درگیریهای فرقهای مسلمانان، مزدکیان، مانویان، کرامیه و زرتشتیان بوده، تلاش میکردند که از این درگیریها دوری گزینند و حتی الامکان به مناطق امن و دور از دسترس عموم، پناه ببرند.
گزارشهایی در منابع اروپایی وجود دارد که نسطوریان حتی در مناطقی مانند عراق و آذربایجان امروزی نیز، صومعهها و عبادتگاههای خود را در بیابانها، اطراف روستاها، داخل کوهستانهای مرتفع و درههای مرتفع حاشیهی روستاها که عموم مردم به آن رفت و آمد نداشتند و حداکثر، گلههای دام و شبانان آنها به آنجا میرفتند بنا کنند.
فروش آثار تاریخی نیشابور در حراجیهای لندن
در این میان جالب توجه است که بعضی آثار بدست آمده از کاوشهای شادیاخ در نیشابور، اکنون توسط برخی مؤسسات کلکسیونی انگلیسی، فرانسوی و امریکایی، به حراج گذاشته شده است.
من، دست کم یکی از این مؤسسات، که آثار بدست آمده در کاوشهای موزه متروپولیتن یا در کاوشهای فرانسوی پیش از آن را برای فروش به نمایش گذاشته را در اینترنت یافتم و فیلم تبلیغاتی آن را نیز در کانال تلگرامی و سایت خاتون شرق بارگذاری میکنیم تا خوانندگان، به واقعیت این مطلب پی ببرند.
البته در میان بسیاری از مردم و حتی خواص تحصیلکرده، معروف و جاری است که آثار یاد شده توسط غربیها غارت شده و یا از قاچاقچیان عتیقهجات تاریخی، خریداری شده است. اگر چه این گفته در مورد برخی از این آثار صحت دارد اما واقعیت دیگری نیز در کنار این موضوع باید دیده شود و آن اینکه اروپائیان بخصوص فرانسه و انگلیس، از همان زمان که با دولتهای تاریخ معاصر ایران ارتباط گرفتند، قراردادهایی را با دولتهای مختلف بستند و کاوشهای تاریخی را به قیمت تصاحب بخشی از آثار کاوش شده، برای دول ایرانی انجام دادند و آنچه امروز در غرب در موزهای آنها از آثار ایرانی وجود دارد و یا در حراجیهای آثار تاریخی به نمایش گذاشته میشود، بخشهایی از این آثار را نشان میدهد.
به هر حال، در روزگار ما، اگر چه ادارهی میراث فرهنگی نیشابور، مناطق تاریخی شهر را به دقت و حساسیت رصد میکند و اگر چه بعضا، نیروهای امنیتی نیز به کمک یگان حفاظت میراث میشتابند اما به جهت وسعتی که نیشابور قدیم داشته، محافظت از تمام مناطق و نواحی تاریخی این شهر، نه تنها با عده و عدهی میراث فرهنگی بلکه با تمام نیروی پلیس و مأموران اطلاعاتی و امنیتی شهرستان نیز ممکن نیست.
نیشابور، به اندازهی یک چهارم ایران امروز بوده است
شواهد این ادعا، آثار بسیار متعدد و کثیری است که در طول بیش از نیم قرن، در گوشه و کنار این شهر بزرگ و تاریخی که بر اساس برخی شواهد و گفتهها تاریخ آن با پیدایش انسان در ایرانشهر، مقارن است، توسط حفاران غیر مجاز، قاچاقچیان آثار تاریخی و سودجویانی که تنها به پول و ثروت میاندیشند و هیچ باکی از فروش تاریخ تمدن ابرشهر به بیگانگان ندارند، مورد سرقت قرار گرفته و به خارج از مرزها انتقال یافته است.
جهت اطلاع خوانندگان خاتون شرق میگویم که حدود وسعت نیشابور در تاریخ ایران باستان، به تقریب معادل یک چهارم ایران امروز بوده و از نزدیکیهای کویر لوت در جنوب، تا مرزهای دامغان در غرب، سرخس در شرق و ترکمنستان و گرگان در شمال را شامل میشده است. چنین منطقهی وسیعی که هزاران آبادی و روستا را شامل میشده و سکونتگاه اقوام زیادی بوده به دلیل اینکه در طول حدود ده قرن، بیش از ۵ بار به طور کامل، ویران و با خاک یکسان شده، حامل صدها بنا و هزاران اثر تاریخی و صدها هزار قطعهی مصنوع بشری است و در صدها آبادی امروز اطراف شهر کنونی، هر جا را که با دست بکنی و چند سانتیمتری از سطح زمین فاصله بگیری، حتما به قطعات سفال و سنگهای متنوعی بجا مانده از اقوام قدیم یا اشیاء مختلف مربوط به زندگی آنها را خواهی یافت.
بنا بر این بسیار طبیعی است که در میان مناطق مختلف شهر و روستاهای اطراف، هنگامی که برای خاکبرداری ساختمانها یا کانالهای گاز و فاضلاب، چاه فاضلاب یا هر منظور دیگری، حفاریهایی انجام شود، آثاری از گذشته در میان حفاریها دیده شود.
همه جای ابرشهر، منطقهی تاریخی است
در بسیاری از روستاهای اطراف شهر همچون فوشنجان، فرخک، ادگ، محمدآباد، اسحقآباد، صومعهی پایین، اسلامآباد، دهنو سربر، نوروزآباد و صدها روستاهای دیگر و از این سو تا درخت جوز و بار معدن و از آن طرف تا روستاهای جنوب غرب و جنوب شرق، همه و همه، آثار متنوعی از زندگی گذشتگان یافته شده و هنوز هم هزاران خروار از این آثار در میان خاکها و تپههای اطراف این روستاها مدفون است.
با یک کاوش ساده و سطحی در کنار کال میرآباد که اخیرا در پاییندست آن کاوشهای باستانشناسی انجام شده و نیز در حاشیهی بینالود در روستاهای بالا دست شهر، آثار و شواهد متعددی از سکونت انسان و مصنوعات وی دیده میشود که بخشی از این آثار، قاعدتا مربوط به زندگی مسیحیان در این ابرشهر تاریخی است.
در حوالی روستای صومعهی مازول (۲) چندین تپهی باستانی و تاریخی هست که پیش از کاوشهای علمی و شناسایی توسط مسؤولان و کارشناسان میراث فرهنگی، توسط سودجویان و حفاران غیر مجاز، کاویده شده و آثار مختلفی از آنجاها استخراج و به یغما برده شده است.
به هر روی شواهدی وجود دارد که بناهایی با اشکال مختلف در تپهها و بیابانهای چهار طرف روستای صومعهی مازول وجود دارد که البته پیش از این حفاریهای غیر مجازی در آنها صورت گرفته و اشیائی از آنها بیرون آورده شده است اما به نظر میرسد چنانچه کاوشگران دولتی یا سازمانهای مسؤول یا باستانشناسان، سری به این تپههای بینام و نشان بزنند و گشتی در اطراف این روستا داشته باشند، بیتردید، نشانههای مهمی از وجود ساکنان اولیه و تاریخی این روستا بدست میآورند و در حاشیهی کوهپایههای بینالود نیز نشانههای تازهای از تاریخ ابرشهر و سکونت مسیحیان در آن بازخواهند یافت.
نامهای مسیحی در طبیعت صومعهی مازول
کاوشهای تحقیقات محلی نگارنده، به اسامی و نامهایی در این منطقه دست یافته که ممکن است حاوی شواهد تاریخی در این زمینه باشد. از جمله درهای در نزدیکی کلاتهی شیخ ابوالحسن در شمال صومعه به نام عزرائیل (۳)، درههای دیگری در میان کوههای سربه فلک کشیدهی رشته کوه بینالود به نام الیاس و ژوزف یا یوسف (۴) و همین طور درهها و جاهایی با عناوین تخت سلطان و … در این منطقه دیده میشود که هنوز هم اهالی صومعه آنها را به همین نامها میشناسند.
همچنین در جنوب شهر و در آبادیهای اطراف صومعهی پایین، نشانههای متعددی از سکونت اقوام مسیحی در این منطقه وجود دارد که باید مورد کاوش و توجه باستانشناسان و کارشناسان میراث فرهنگی قرار گیرد و صدها اثر تاریخی مدفون در این مناطق یا ویرانههای برجای مانده از آن دوران کهن، مورد بررسی و تحقیق جدی واقع شود.
به هر روی امید میرود مسؤولان و مردم نیشابور، بیش از این به فکر تاریخ تمدنی خود باشند و پیگیری و پیجویی شواهد تاریخی و تدوین تاریخ واقعی و جامع ابرشهر را از سازمانها و نهادهای مسؤول و متولی امور مانند شورای شهر، شهرداری، میراث فرهنگی و فرمانداری مطالبه کنند.
اویا پانکوروغلو، محقق ترک
۱- Oya Pancaroğlu Bogazici University • Department of History Feasts of Nishapur: Cultural Resonances of Tenth-Century Ceramic Production in Khorasan
۲- یکی از کارشناسان تاریخ به نام آقای حسین صومعه، تدقیق و تتبع زیادی در مورد اسم مازول داشته که روشن کند این نام و حواشیاش چه ریشه و بنیادی دارد اما شواهد زیادی نیافته و به جز دو یا چند منبع که فقط به این نام به عنوان یکی از ارباع نیشابور قرون چهار و پنج هجری اشاره داشتهاند، چیز دیگری دستگیرش نشده است.
اما به نظر غیر کارشناسی و غیر حرفهای نگارنده، نام روستای صومعه، برگرفته از بنای یک یا چند عبادتگاه یا دیر مسیحیان و شاید مانویان و زرتشتیان بوده که در شمال شهر و در منطقهای که در تاریخ به نام مازول از آن یاد شده، میباشد، کما اینکه هماکنون در این روستا، قناتی به نام قنات مازول وجود دارد که در شرق روستا واقع شده و نیز عنوان این روستا در بخشداری مرکزی به عنوان صومعهی مازول ثبت شده است.
۳ – بر اساس منابع تاریخی مسیحیان، اسرائیل نام یکی از اسقفهای نسطوری در قرون وسطی بوده است.
۴- یوسف و الیاس نیز از نامهای اسقفهای نسطوری در سدههای میانه بوده است.