سعید صفارائی
حدود ۲سال قبل هم با راهاندازی و اخذ مجوز آموزشگاه تخصصی بازیگری با نام مسعودی فر را در نیشابور راه اندازی کرده و در حال استعدادیابی و آموزش های اصولی بازیگری و مدیر کانون فرهنگی- هنری والفجر و کانون شهید باهنر نیز هستمسعودیفر با کارگردانی ۲۱ تئاتر صحنهای و ۶ تئاتر خیابانی را در کارنامه کاریاش دارد و بیش از پنج اثر نویسندگی کرده و خود نیز در چند اثر به ایفای نقش پرداخته است.
تا کنون چندین اثر از اینکارگردان و بازیگر نیشابوری به جشنواره راه پیدا کرده است که از آن جمله میتوان به چهار دوره در جشنواره استانی تئاتر، دو دوره جشنواره منطقهای کویر یزد، جشنواره کشوری دانشجویان ایران و جشنواره کشوری مهر کاشان اشاره کرد، و درسال قبل به جشنواره بین المللی تاتر فجر بعد از سه دهه راه پیدا کرد وی همچنین مقام سوم فیلم بهزیستی شیراز را کسب کرده است.
محسن مسعودیفر میهمان این شماره خاتون شرق است و از دغدغههای این روزهایش برایمان میگوید.
جناب مسعودیفر کدامیک از اجراهایتان بیشتر از بقیه در ذهنتان ماندگار شده است؟
تاکنون اجراهای مختلفی را تجربه کردهام که به نظرم تئاترهای مسیر سیمرغ وهفت شهر عشق ک خود هم نویسنده طراح و کارگردان آن بوده ام مهمترین آنهاست،
این نمایش خیابانی مسیر سیمرغ که در روز ملی عطار اجرا شده که به جشنواره کشوری تاترمهر کاشان هم راه پیدا کرد.
در رابطه با عطار نیشابوری کارهای دیگری هم دارید؟
بله تئاتر عشق پیرمرد و نمایش هفت شهر عشق بود که نویسندگی و کارگردانی آن را برعهده داشتم نمایش هفت شهر عشق در سه سال پیاپی این نمایش تئاتر در روز ملی عطار به روی صحنه رفت وهمچنین به جشنواره تاتر ملی دانشجویان ایران هم راه پیدا کرد.
هدف و انگیزهتان از ساختن تئاتر با محوریت عطار نیشابور چه بود آیا انگیزه خاصی داشتید؟
طی مدتی که درسالهای گذشته دردورههای کلاسهای اموزشی بازیگری استاد حمید سمندریان، فرهاد آئیش، جلال تهرانی، محمد عاقبتی درتهران شرکت میکردم در یکی از این دورهها که با بچهها هم صحبت شده بودیم یکی از بچهها من را به بقیه معرفی کرد و گفت که از نیشابور آمدهام و صحبت به خیام و عطار رسید و از من خواستند یک شعر از خیام و عطار بخوانم.
در آن لحظه شعری از عطار به ذهنم نیامد پس از آن این موضوع انگیزهای شد تا درباره عطار تحقیق و مطالعه کنم که منجر به نوشتن وساخته شدن تئاترهای عشق پیرمرد وهفت شهر عشق و مسیر سیمرغ شد.
درباره جدیدترین اثرتان که در بخش میهمان به جشنواره تاتر فجر هم راه پیدا کرده کمی برای خوانندگان خاتون شرق توضیح بدهید.
بله تئاتر «لبخند با طعم ماسک» به نویسندگی و کارگردانی خودم بود و این نمایش پس از ۳۳ سال دوباره نیشابور به جشنواره تاتر فجر راه پیدا کرد، آخرین باری که یک گروه تئاتر ازنیشابور به فجر راه پیدا کرده در سال ۱۳۶۸ بود.
موضوع آن درباره مبارزه و تقابل بین تیم کرونا و تیم درمان بود که در فضایی فانتزی و موزیکال و بدون کلام اجرا شد و در بطن کار بازیهای محلی و بازیهای قدیمی هم به نمایش درمیآید و در مسابقههایی که بین این دو تیم اجرا میشد همیشه تیم کرونا در هر بازی برنده میشد، در نهایت تیم درمان به این نتیجه میرسد که باید برای پیروزی درمسابقه فرهنگسازی و آموزش دهدو مردم را هم وارد بازی کند و با دادن مواد ضدعفونی و ماسک و رعایت فاصله گزاری به آنها مردم را وارد میدان کرده و در آخرین بازی تیم درمان با کمک و همراهی مردم پیروز مسابقه میشوند.
این تئاتر در چه سبکی بود و چند نفر در اجرای آن با شما همکاری داشتند و چه مدت مراحل تمرین طول کشید ؟
طراحی وفضای این نمایش فانتزی ساخته شده بود و در رابطه با تعداد بازیگران و عوامل این نمایش به طور کلی با عوامل و پشت صحنه این تئاتر حدود ۲۵ نفر همکاری داشتند و حدود سه ماه طول کشید.
با توجه به شیوع کرونا با شرایط سختی مواجه شدیم و حتی آزمایش خود من و چند نفر از بازیگران تست کرونا مثبت شد، وحتی دو تااز بازیگرانمان مصدوم شدند. هزینهها هم بالا بود به طوری که نمایش لبخند باطعم ماسک حدود ۳۰ میلیون تومان هزینه داشت. طبیعتا بابودجه ای بسیار ناچیز ک به اداره فرهنگ و ارشاد تعلق میگیرد به هیچ عنوان نمیتواند حامی هنرمندان از لحاظ مالی باشد.
به نظر شما به عنوان یک کارگردان تئاتر طی سالهای اخیر چه اتفاقی مثبتی در حوزه تئاتر نیشابور اتفاق افتاده است؟
یکی از اتفاقات خوب برای هنرمندان بازیگر نیشابوری حرفهای دنبال شدن تئاتر و آموزش اصولی در نیشابور است، و اثرات آموزش را به واضح دیده خواهد شد به عنوان مثال هم اکنون یکی از هنرجویان آموزشگاه در یک فیلم سینمایی در اصفهان نقشی برعهده دارد،و در یکی دیگر از فیلمهای سینمایی شبکه دو به نام هارمونیکا ۶ نفر از هنرجویان آموزشگاه که دوره های آموزش را سپری کرده بودند درتست ورودی آن قبول شدهاند و در آن فیلم بازی کردند…
در سال گذشته در جشنواره های تئاتر دانش آموزی بالای هشتاد درصد مقام های برتر را هنرجویان آموزشگاه مسعودی فرکسب کردند وهمچنین درسال قبل به عنوان داور برگزیده جشنواره کشوری نوجوان سالم انتخاب شدم.
آیا مسئولان همکاری لازم را با هنرمندان تئاتر دارند؟
در مرحله نخست باید نگاه و مسیر ارگانها و سازمانهای دولتی در رابطه با هنر و هنرمندان از لحاظ حمایتی هم معنوی باشد و هم مالی، متاسفانه در پی بیمهریهای مسئولین بسیاری از هنرمندان به نام شهرستان نیشابور از این شهر رفتند. بسیاری از آنها هم اکنون خارج از نیشابور هستند و باعث تاسف است که هنر به عنوان شغل در جامعه مورد پذیرش قرار نگرفته، بیمهای درست و درمان برای همه هنرمندان در نظر گرفته نشده است، ودر عمل باید نگاهی متفاوت در همه شاخه ها به هنر داشت.
به نظر شما مهمترین چالش تئاتر نیشابور چیست؟
ابتدا نبود حمایت های مالی و معنوی از سوی مسئولین طی ۲۰ سال گذشته، طی این مدت سالن نمایشی از سوی دولت در نیشابور ساخته نشده، هنرمند برای خلق اثر به ابزار و امکانات لازم نیاز دارد، نیشابور مدعی هنر و فرهنگ است اما سالن حرفهای تئاتر ندارد، زیرساختهای تئاتر در نیشابور فراهم نیست و حمایتهای لازم از بازیگران تئاتر نمیشود و دوم نبود آموزش اصولی ودرست و سوم دوری از حاشیه های پوچ که بزرگترین ضربه را به خود هنرمند خواهدخورد.
در این راستا باید سه رکن اصلی یعنی مردم، مسئولین و هنرمندان در کنار هم قرار گیرند که کار هنری باکیفیت انجام شود و اگر یک مورد از این سه رکن از چرخه خارج شود کار فرهنگی و هنری بامحتوی انجام نمی شود و متاسفانه ساختار حمایتی هنر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد وجود ندارد و انتظار می رود ارگان هایی که متولی فرهنگ و هنر در شهر هستند ازجمله شهرداری وسازمان فرهنگی ورزشی شهرداری شورای شهر واداره فرهنگ و ارشاد با موضوعاتی که درجهت خواسته های این عزیزان هست با هنرمندان تفاهم نامه ای منعقد شود و این حمایت دراین شرایط کرونایی انجام شود.
وسوال آخر نمایشی در حال حاضر آماده اجرا دارید؟
بله نمایشی به نام گره کارگردانی کرده ام که به نویسنده آن خانم مبینا عین آبادی می باشد که مجوزهای مربوطه را گرفته است و امیدواریم شرایط به وضعیت عادی دربیاید واجرای عموم بگذاریم.
با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. من هم از شما و خوانندگان نشریه خاتون شرق سپاسگزارم و امیدوارم شاهد درخشش هنرمندان تئاتر نیشابور در سطح بین المللی باشیم.
در ادامه اینمصاحبه میهمان بازیگر نقش عطار نیشابوری در تئاتر هفت شهر عشق هستیم.
آقای بنائیان در ۲۲ بهمن ۱۳۱۵ در نیشابور به دنیا آمده و فرزند چهارم و آخر خانواده است. پدر استاد بنائیان بنّا بوده که مدتی پس از به دنیا آمدن ایشان از دنیا میرود و بار مسئولیت خانواده بر دوش مادرش میافتد که با چرخ خیاطی روزگار میگذراند و فرزندانش را بزرگمیکند.
استاد بنائیان میگوید: من فرزند آخر خانواده بودم و مادرم با همین خیاطی من و بچه ها را بزرگ کرد. وقتی کمی بزرگتر شدم توسط خَیِّری به نام حاج عبدالله فراهی راهی مکتب شدم، کتاب و قرآن خواندم و پس از آن وارد مدرسه شدم. مسئولین مدرسه از من امتحان گرفتند که قبول شدم در مقطع دوم سرکلاس نشستم البته بدون ثبت نام و به صورت مستمعالآزاد در کلاسها حاضر میشدم.
به خاطر این که درس هایم خوب بود کتابی را به عنوان جایزه به من اهدا کردند اما من از پذیرفتن آن امتناع کردم به جایش از آنها خواستم مثل دیگر دانشآموزان نام و نام خانوادگی من را به صورت رسمی در دفتر مدرسه ثبت کنند و به این ترتیب تحصیلاتم را به عنوان دانش آموز از مقطع سوم دبستان تا مقطع سوم دبیرستان به عنوان دانشآموز به پایان رساندم.
نخستین حضورتان در صحنه تئاتر به چه سالی باز میگردد؟
در سال سوم دبیرستان شخصی به نام کیومرث اعظمنوری برای انتخاب بازیگر تئاتر به مدرسه ما آمد و از من هم آزمون گرفت که قبول شدم. حضور در تئاتر طوری برایم جداب بود که از درس و مدرسه غافل شدم و آن سال چند تا تجدید آوردم البته سالهای بعد به خاطر مشکلات مالی خانواده از تحصیل هم باز ماندم.
پس از آن با گرفتن گواهینامه رانندگی به استخدام شخصی معروف به نام جمشید به عنوان راننده شخصی درآمدم و پس از آن حدود یک سال هم در کارخانه قند نیشابور مشغول به کار شدم اما به خاطر اینکه حقوق کمی داشت و من متاهل بودم و شرایط مالی خوبی نداشتم مجبور به استعفا شدم بعد از آن با فروش زمینی که داشتم کامیونی خریدم و به رانندگی در جاده با کامیون مشغول شدم و تا سال ۱۳۷۰ با کامیون کار کردم.
چطور شد که دوباره به صحنه تئاتر بازگشتید؟
در سال ۱۳۶۷ حادثه تلخی برایم اتفاق افتاد. همانطور که پیش از این هم گفتم به عنوان راننده کامیون در جادهها کار میکردم و در برخی از این سفرها پسرانم همراهم بودند. در یکی از این سفرها فرزند کوچکم شب هنگام در حال پیاده شدن از ماشین دچار حادثه شد و جانش را از دست داد.
پس از آن حادثه روزگار بر من تلخ شد و حالت جنون به من دست داد اما به هر حال زندگی ادامه داشت و تصمیم گرفتم به هنر پناه آورم. البته از گذشته به خوشنویسی علاقه داشتم و در منزل خوشنویسی تمرین میکردم به همین خاطر در سن ۵۵ سالگی زیر نظر استاد دانشجو به آموختن خوشنویسی پرداختم و طی دو سال خوشنویسی را فرا گرفتم و تمام کارهایم را با ۵۵ تابلو در یک نمایشگاه ارائه دادم.
اما باز هم آرامش درونی نداشتم و به دنبال راهی میگشتم تا اینکه در سال ۱۳۷۵ در تئاتر «نام گلی در قفس» نقشی به من واگذار شد که آغاز حضورم در صحنه تئاتر بود و پس از آن با آقای نجار به جشنواره بیرجند راه پیدا کردم.
از سال ۱۳۸۴ هم در خدمت استاد مسعودی فر بودم و هنوز هم با ایشان همکاری دارم و تاکنون با آقایان مقصودی، جهان تیغ، محمد امین نجار و آقای مسعودی فر همکاری کردهام.
تاکنون در کدام جشنوارهها حضور داشتهاید؟
در جشنوارههای مختلفی شرکت داشتم از جمله جشنواره استانی خراسان بزرگ در بیرجند که با تئاتر «آخرین آرزو» تندیس این جشنواره را گرفتم، همچنین در سال ۱۳۸۴ جشنواره استانی فجر در فردوس با تئاتر هاقیل جایزه بازیگر نقش اول مرد را کسب کردم. در جشنواره استانی مشهد هم با نمایش «عشق پیرمرد» تندیس بازیگر نقش اول مرد را گرفتم و در جشنواره کشوری دانشجویان ایران نیز با نمایش «هفت شهر عشق» حضور پیدا کردم.
آیا تا به حال در فیلم یا سریال تلویزیونی هم حضور داشتهاید؟
بله در فیلمهای به کبودی یاس و نوش دارو به کارگردانی جواد اردکانی، دشت آزادگان به کارگردانی احمد کاوری، آسمان هشتم به کارگردانی حسن نجفی، لیست آخر به کارگردانی اصغر هاشمی، زنبورک به کارگردانی آقای عربشاهی و فیلم سیفالله به کارگردانی فرامرز کامکاری که فیلم آخر در جشنواره ایتالیا هم اکران شد.
از خاطراتتان طی این سالها در صحنه تئاتر به کدام خاطره میتوانید اشاره کنید؟
به یاد دارم برای اجرای تئاتر «عشق پیرمرد» در مشهد تمریناتی قبل از اجرا داشتم که با بدن درد همراه بود و مجبور شدم برای اینکه بتوانند روی صحنه بروم آمپول بزنم و برای اجرای این نمایش در فرهنگسرای سیمرغ هم همین اتفاق افتاد و با وجود کسالتی که داشتم مورد تشویق داوران و تماشاچیان قرار گرفتم و این بهترین خاطره برای من بود.