سودابه جعفری مدیر مسؤول
راهروهای دادگاه بازتابی کوچک از جامعهای است که در آن زیست میکنیم. اما اهمیتش آنجاست که مشکلات و آسیبهای یک جامعه هرچند کوچک و جزئی باشد گستردگی تاثیراتش را بر جامعه در راهروهای دادگاه میتوان از نزدیک مشاهده و لمس کرد.
این روزها به واسطه شکایتهای متعدد شهرداری و شورای شهر سروکار بیشتری با دادگستری و آگاهی پیدا کردهام. از اول صبح که روی صندلی راهروو دادگاه مینشینم چشمانم افراد مختلفی را دنبال میکند که هرکدام به دلیلی مجبور به حضور در دادگاه شدهاند.
خانمی کمسن وسال با آشفتگی در جستوجوی شعبهای است که به بازپرس اطلاع دهد زن صیغهای شوهرش هر روز برای او و فرزندانش مزاحمت ایجاد میکند و خواب و خوراک را از او گرفته است.
مادری که دست دختر ۶ سالهاش را محکم گرفته و او را به دنبال خود میکشد به دنبال رضایت شاکی برای دو پسرش است، پسرانی که در سن کم با فردی درگیر شده اند و حالا در گوشه زندان ذر انتظار رضایت شاکیان هستند.
گاهی در راهرو دادگاه چشمم به برخی افراد آشنا میخورد که به خاطر مسائل ملکی و مالی، پرونده به دست از اتاقی به اتاق دیگر می روند.
وفور پروندههای شکایت درخصوص زمین و املاک جالب توجه است، پروندههایی که هرکدام زندگی افراد را درگیر کرده و در نهایت میتواند آسیب های جدی روحی و روانی به دنبال داشته باشد.
من هنوز منتظر ساعت مقرر برای حضور در دادگاه هستم و مردی که شتابان از کنارم میگذرد، وارد اتاقی می شود صدایش در ابتدا شنیده نمیشود اما کم کم میتوان صدای بغضآلودش را شنید که میگوید خودم را آتش بزنم درست میشه؟ چرا باید دخترانم به پای من بسوزند، اگر من خطا کردهام، زندانی ام کنید، جریمهام کنید اما چرا آنها بسوزند! صدای مرد می لرزد، شما بگویید چکار کنم، به کی پناه ببرم… دردم را به کی بگم… دخترم این همه سال درس خونده، حالا به خاطر من باید رد بشه… و هنگامی از اتاق بیرون میآید اشک چشمانش را پر کرده… دنبالاش میروم. لحظه ای در وسط راهرو میایستد و در حال پاک کردن اشکهایش از او می پرسم که چه اتفاقی برایش افتاده است. مرد انگار منتظر شنوندهای است که دردش را بگوید… همه چیز از زمان اعتراضات شروع شد من یک کارگرم که تایم.های بیکاری ام در اسنپ مشغولم… یک روزی که خیابانها شلوغ بود از نانوایی برمیگشتم در کوچه دو دختر جوان را دیدم که توسط چند نفر در حال کتک خوردن بودند. خانم من یک پدرم… من هم دختر دارم، دلم سوخت جلو رفتم و از آنها خواستم کتک نزنند در همان حین گفتگو بادمن هم درگیر شدند… من تاوانش را پس دادم و حتی دیگر در اسنپ کار نمی کنم… اما حالا که دخترم در یکی از دانشگاه ها قبول شده… دختری که این همه سال فقط سرش در کتاب و درس بوده، رد کردند. بعد از کلی پرس و جو یک نفر بهم گفت علت رد شدن دخترت، تو هستی. حالا آمده ام اینجا که چرا باید دخترم، پاره تنم، جگر گوشه ام به پای من بسوزد… هر چه تاوان پس دادم بس نبود… خودم را آتش بزنم درست می شود، آینده دخترم تباه می شود میدانی یعنی چه خودم که تباه شدم دخترانم به پای من هم تباه میشوند…
به عنوان یک روزنامه نگار دردهایی را میبینم و آنها را مینویسم و نسبت به آنچه می بینم تحلیلی از جامعه می دهم. این قیاسهای بسیار کوچک می تواند نمود بزرگی از یک جامعه باشد، جامعه ای که نیاز به درمان دارد. آسیب های کوچک و متعددی که نیاز به فرهنگ سازی و آموزش دارد و سوالی که به ذهن من می آید این است پس دستگاههای متولی برای کاهش آسیبهای اجتماعی چه قدمهایی برداشته اند که در یک روز عادی در یک راهرو دادگاه باید انواع بزه، جرم و… را دید.
آسیب های اجتماعی اگر ریشهدار شود تبدیل به فرهنگ می شود و برای اصلاح و تغییر یک فرهنگ علاوه بر سرمایه مالی احتمال از بین رفتن سرمایههای انسانی هم هست پس هر چه زودتر قدمی بردارید که خیلی زود دیر میشود.
خیلی زود دیر میشود
برچسب ها
چطور یکشبه بیپول شویم؟!
خاتون شرق- در دنیای مجازی، سرزمینی بود پر از دکمههای رنگی و لینکهای چشمکزن؛ جایی که مردم یا نگران قطع یارانه بودند، یا در صف ثبتنام خودرو و خرید بلیت، دنبال معجزه میگشتند. نوسانات طلا، ارز و بورس هم خیالشان را راحت نمیگذاشت؛ پساندازها دود میشد و فقط آه باقی میماند!
مرگ واژهها؛ وقتی زنان نویسنده شنیده نمیشوند
خاتون شرق- خودکشی، آخرین جملهایست که گاهی نویسندهها به اجبار مینویسند؛ جملهای بیپایان، بیپاسخ و پُر از فریادهایی که در سکوت گفته شدهاند. در سالهای گذشته، خودکشی دیگر فقط یک واقعه شخصی نیست؛ نشانهایست از رنجی جمعی، از فرسایش روانی انسانهایی که کلماتشان شنیده نشد.
افتتاح باجه بانک قرضالحسنه مهر ایران در شهرک صنعتی خیام نیشابور
خاتون شرق- همزمان با سالروز ولادت باسعادت حضرت علیبنموسیالرضا (ع)، باجه بانک قرضالحسنه مهر ایران در شهرک صنعتی خیام نیشابور افتتاح شد.
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.