گفت و گو از: مسعود اصغرنژادبلوچی
در باره خود و کار خود و همین موضوع «رویارویی» برای ما بگویید؟
کاترین نظرى آذر ١٣۵٩.کارشناسی ارشد گرافیک و فعلا مدرس دانشگاه هستم. مجموعه «رویارویی» با هدف قرار دادن شهر تهران به عنوان محلیت، شامل آثار هفت هنرمند بود که اقدام به بازنمایی این شهر کردند.
نقطه اشتراک تمام مجموعه ها تعاملى بود که بین عمل عکاسانه ی هنرمندان و کیوریتور(نمایشگاهگردان) برای بازنگری و گسترش سطح معمول امکانات تصویرى شهر تهران و مفاهیم رایج آن شکل گرفت تا لایه ی محتمل روی نقش روزمره تهران کشیده شود و با نفوذ به جنبه های مختلف شهر از مناظر داخلی گرفته تا حاشیه شهر اقدام به باز تعریف و گسترش تعاملات محتمل شهرى می کند. تلاش بر این بود که مخاطب صرفاً از خوانش سطحى عکس فراتر رود.
سه گالری در مرکز شهر انتخاب شد و مثلثی را تشکیل داد که مخاطب با سفری کوتاه (پیاده روی) در مرکز تهران، ما بین این سه گالرى با تلاش هنرمندان همراه مى شد. بنده با یک مجموعه ١١ فریمى تحت عنوان “قربت/غربت”، با تکنیک فتومونتاژ و تمرکز بر روی حاشیه های تهران در گالری نات نمایش داشتم.
نمایش فضایی دوگانه و ایجاد قرابتی تازه بین امور اولوهیت و واقعیت از یک سو به واقعیت نزدیک می شویم و از سوی دیگر فاصله می گیریم.
با توجه به این که چندین تخصص را دنبال می کنید در نهایت کدام هنر را هنر مرکزی زندگی خود می دانی؟
قطعاً عکاسى و از تبحری که در نرم افزار های گرافیکی دارم برای فضاسازى و فتومونتاژ استفاده می کنم. البته با نقاشی شروع کردم قبل از گرافیک و یک نمایشگاه انفرادى در گالری سعدآباد سال ١٣٨۶داشتم.
بعد از اختراع دوربین نقاشان عملاً دچار بحران شدند ولی با ایجاد تحول از امپرسیونیسم تا کانسپتچوال توانستند بگویند که هنوز دنیای متفاوتی است عالم نقاشی …حالا درباره عکاسی و این که ما هنوز در حال ثبت اتفاق ها هستیم ….هنر عکاسی را در چه جایگاهی می بینید؟
عکاسی در گذر از آنالوگ به دیجیتال سطح بالاتری از رسانایی در هنر را تجربه کرد؛ سطحی تازه به منزله گذر از وجه بازنمایى، و این چنین با تعریفی از مواجهه هنرمندانه روبه رو می شویم تعاملی بین هنرمند با دنیا که عکاسی را وارد سطح جدیدی کرد است. این مواجهه جدید احتیاج به سطح مطالعات وسیعی دارد برای شکل دادن و تفهیم آن چه که مد نظر عکاس است، یعنی عکاس بایستی در مسیر مطالعاتى شات بزند و تنها این چنین است که می تواند با روند عکاسی امروز همراه شود. عکاسی امروز به مثابه یک رسانه (مدیوم) بین ذهن عکاس و دنیای اطراف عمل می کند تا بتوانیم با به چالش کشیدن جنبه های کلاسیک به نگاهی انتقادی هنرمندانه به واسطه عکاسی داشته باشیم.
جنبه های کلاسیک عکاسی از نظر شما تا کجا مورد استناد است؟
بنظرم چون صرفاً جنبه بازنمایی داشته قابلیت استنادش زیاد است. در مورد نمایشگاه خودم مونتاژ بسیار نزدیک به واقعیت صورت گرفته تا جایی که وفاداری به واقعیتش را از دست ندهد. سعی کردم احتمالات تازه ایی را به تصویر واقعی اضافه کنم. یعنی به سندیت عکس خدشه ای وارد نشود و تجربه مشترک و درکی که مخاطب از فضای حاشیه شهر دارد حفظ بشود. گویی که مخاطب تمامی این فضاها را تجربه کرده است.
درباره کادر زیبا در فضای ایرانی برای ما حرف بزنید؟
ببخشید به نظرم این سوال خیلی درست نیست کادر ایرانی و کادر خارجی… این مرزبندی صحیح و حرفه ایی نیست شاید اِلمان هایى که استفاده می شود نشان دهنده موقعیت محلی یک عکاس باشد ولی نمی شود تعمیم داد ممکن است یک عکاس اروپایی هم در مورد شرق کار کند مثلاً، بنابراین این حداقل در مورد عکاسی صدق نمی کند و اصلاً کادر زیبا یعنی چه؟ زیبایی تعریفش چیست؟ حالا کادر زیبا به چه کادری می گویند؟ البته به جای کادر کاش می گفتید زاویه دید!
غرض این که عکس ایرانی چه خصوصیاتی دارد؟
ببینید من مستند اجتماعی کار نمی کنم یا عکاس خبری نیستم. از دیدگاه من در ژانر خودم عکسی که فرم و کانسپت در خدمت هم باشند و با هم دیالوگ داشته باشند عکس زیبا محسوب می شود شاید در پرداخت مفهومم از المان های مذهبی یا ایرانی استفاده کنم که البته این همیشگی نیست ممکن است در یک مجموعه اتفاق بیوفتد و در مجموعه دیگر نه، بنابر این کادر من، ذهن من است. به عنوان یک عکاس که گاهی نشان می دهد من ایرانیم و گاهی نه، بنابراین صفت ایرانی برای عکس نمی شود قائل شد، گاهی دغدغه های ذهنی را می شود دخیل کرد ولی این عمومیت ندارد .نمونه تاریخی بیاورم، مکتب دوسلدورف با عکاسی از سازههای صنعتیِ در حال انقراض و اشیای فراموششدهی ساختهی بشر نظیر سیلوها، معادن و دهانههای آب در سرتاسر جهان و با نورپردازیهای یکسان و ترکیببندیهای ثابت و عکاسی سرد و بیروح، سبک خاصی را در عکاسی بهوجود آوردند. و به عینیتگرایی نوینی روی آوردند که در آثار عکاسان آلمانی دهههای ۱۹۲۰و۱۹۳۰ همچون آگوست زاندر، کارل بلوسفلد و آلبرت رنگر پتچ دیده میشد. همچنین نشانههایی از هنر مینیمال و هنر مفهومی که دستاورد دورهی معاصر است؛ اما هنوز در ایران همچین چیزی در عکاسی نداریم البته عکاسان مطرح زیاد داریم که هنر معاصر را دنبال می کنند.
به نظر من در عکاسی معاصر؛ عکس موجودی مستقل و زاییده ذهن عکاس است. و در واکاوی لایه های ذهنی عکاس شکل گرفته و می تواند در برگیرنده ویژگی های عکاس باشد و هم نباشد.
این تحولات نام برده شده در جهان چه میزان وارد عکاسی ایران شده است.(البته بنده شما را به عنوان یک عکاس فرم و فضا در نظر گرفته ام و اصلا در صدد نگاه کردن به حوزه مستند یا مستند اجتماعی نیستم.) در آثار چند دهه اخیر فارغ از تکنیک های عکاسی در حوزه نور و نگاه آیا حضور سیال ذهن را می پذیرید؟
بله کاملاً.
درباره این نگاه و نظر حرف بزنید؟
خیلی از کارهای من از ناخودآگاه شخصی من بر آمده اند، می دانید که ناخودآگاهی ناحیه ایى از حیات ذهن است که خودآگاهی، دسترسی حاضر و آماده ایی بدان ندارد این نا خودآگاهی ویژگی هایی را بروز می دهد. نوعی تخلیه نیروهای عاطفی روانی انباشت های عاطفی که به مراتب سیال ترند، راهی برای بیان غیر مستقیم آنچه به بیان مستقیم تن نمی دهد.
به نظر شما در حوزه عکاسی پژوهشی آیا ما دارای جایگاه برون مرزی هستیم؟
منظورتون دقیقاً از عکاسی پژوهشی چیست؟
ببینید به نظر من شما و عکاس هایی که شبیه شما کار می کنند در حال یک نوع پژوهش هستند. کتاب هایی که در چند سال گذشته در حوزه عکاسی چاپ شده است را مرور یا ملاحظه کردی؟
بله بدون مطالعه نمی شود جلو رفت. روند کار خود من این طوری است که با توجه به ایده ایی که به ذهنم می رسد شروع می کنم به مطالعه فلسفی، جامعه شناسی، اقتصاد و عکاسی تا بتونم مفهومم را پرورش بدهم و این مطالعه ی تکست(متن) همزمان با مطالعه بصری (عکاسی) جلو می رود. نمی گویم همه کتاب های عکاسی را خوانده ام ولی آن هایی که در حوزه کارم احساس می کردم کارآمد هست را خوانده ام و یا مشغولم حتی در حوزه روانکاوى. در مورد عکاسی پژوهشی به جز طهماسب پور و یکی دو نفر دیگر که مثل دکتر شیخ که در مورد عکاسی ایران قاجار کار کردند چیزی به خاطر ندارم که بخواهم به لحاظ پژوهشی برون مرزی بررسی اش بکنم.
امّا این حرف شما را قبول دارم، به نظرم عکاسی معاصر خود به حوزه عکاسی پژوهشى وارد شده است چرا که توجه به اولین نمونه های هنر مفهومی که عکس ها نقشــی اصلــی در اجرای آثار مفهومی داشته و نشانه شناسى در عکس های مفهومی، طبق نظریه پیرس، به اهمیت دلالتهای معنایی در آثار هنر مفهومی می پردازد، و می رسیم به این سؤال که، عکس چه نقشــی در دلالت های معنایی هنر مفهومی دارد و بر این نکته تأکید می کنم که دلالت های صریح و ضمنى عکس ذاتاً به عنوان زمینه ایی برای مطالعه و پژوهش به حساب می آید.
عکاسان ایرانی در این زمینه چه میزان وارد شده اند؟
عکاسی ایران هنری است که در ذات خود همگام جریانها و نظریههای عکاسی غرب حرکت کرده و ناگزیر باید با کلیّت عکاسی هنری جهان سنجیده شود. در نهایت باید از این دوران گذر کرد و امروز تلاش هایى در این زمینه در حال انجام است و کسانی هستند که به معاصریت عکاسی می پردازند که برآیندشان خبر از این دارد که به نظرم نشان از این دوره گذار دارد.
کمی درباره افت و خیز های عکاسی معاصر برای ما بگویید، با نگاهی به نمایشگاه رویارویی؟
در دوران کلاسیک، هنر بازنمود زیبایی بود با ظهور مدرنیته، این رویکرد به تدریج دستخوش تغییر شد. در دوره ایی از تاریخ نیز ابزارى برای بیرون کشیدن امر منفی بود یعنی در واقع هنر در نسبت با دنیای مدرن قرار گرفت و ابژه امر زیبایی شناسانه تغییر کرد و دیگر زیبایی امر مطلوب محسوب نمی شد. در این میان عکاسی بهتر از هر بیان دیگر هنری کارآمد بود؛ چون رسانه ای همگانی در دسترس بود و ساده، تقریبا بدون میانجی بازنمایی می کرد. عکاسی امر واقعی را برش می داد و زاویه دید عکاس در این برش سهم داشت، یعنی واقعیت از مجرای دید و ذهن هنرمند منتقل می شد بهرهگیری از عکاسی به عنوان مدیوم بیانی هنر معاصر به این ترتیب وارد حوزه هنر مفهومی شد. چون مراتب گذر از عینیت به ذهنیت را پشت سر گذاشتیم. در مورد نمایشگاه «رویارویی» هفت عکاس در پی بازنمایی مفاهیم شهری، از تقابل الوهیت و واقعیت در بین شهری گرفته تا رابطه تن و کار، خط سیر زمان، و پدیدهای اجتماعی چون متلکگویی به زنان به منظور نمایشی از تعامل بین عمل عکاس و امر معمولی تلاش در بازنمایى و اضافه کردن لایه ای محتوایی به شهر را داشتند که مثل هر نمایشگاه دیگری قطعا دچار کاستی هایی هم بود که امید است در «رویارویى ٢» به انسجام بهترى دست پیدا کند.
شما عکاسی را بین دو عنوان هنر و صنعت چگونه ارزیابی می کنید ؟
در مورد جواب سوال شما نقل قولی از روزنفلد را می آورم که عقیده دارد “این بیشتر طبع عکاس است که یک عکس خوب را می سازد نه دوربین عکاسى”در نهایت عکاسی به عنوان یکی از هنرهای زیبا پذیرفته شده اما تلقی عکاسان مختلف از عکاسی در مقام هنر متفاوت است در کل ابزاری است براى نمایش خلاقیت شخصى از این رو در حیطه هنر قرار می گیرد.
خلاقیت شخصی چه میزان می تواند موجب خلق اثر هنری خاص در هنر عکاسی بشود؟
هر نوع خلاقیتی نمی تواند اثر هنری خلق کند خلاقیتی که بر پایه اصول نظری استوار باشد می تواند جایگاه خودش را پیدا کند. منظورم این است که خلاقیت از دل تمرین تجربه و مطالعه زاییده می شود و اگر این گونه نباشد در سطح باقی می ماند.
- نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
- منبع خبر : خاتون شرق