سودابه جعفری مدیر مسؤول
پیش از این همکارانم در یادداشتی، موضوع دگرباشان جنسی را تا حدی بررسی کرده و به افراد دارای اختلال هویت جنسی هم اشاره ای داشتند.
خبر قتل عمدی پسری در تبریز به دست پدرش در روزهای گذشته، صفحات زیادی از رسانه ها را به خود اختصاص داد و اسباب نگرانی مجامع دگرباشان، روان شناسان و جامعه شناسان را فراهم آورد. بر اساس آنچه در رسانه ها منتشر شده، استدلال پدر مقتول، همجنس گرایی پسر بوده و البته هنوز پزشکی قانونی یا انجمن روان شناسان یا سایر حرف مرتبط، اظهار نظری در خصوص صحت و سقم این موضوع نکرده و ما به درستی نمی دانیم که منظور پدر مقتول، اختلال هویت جنسی یا همجنس گرایی بوده است.
اما این حادثه بسیار خشن و حوادث دیگری از این دست که در سال های اخیر به کرات دیده شده، هشداری به متولیان امور فرهنگی و نیز به متشرعین و مجتهدین دینی کشور است که در مورد مسائل مستحدثه در زمینه ی تغییرات روانی و بیولوژیک افراد، ضمن مشورت با فرهیختگان این رشته ها، متأملانه بیندیشند و در قوانین فقهی و عرفی موجود در این زمینه، تجدید نظر نمایند.
به هر حال باید بپذیریم که دگرباشی جنسی در اکثر جوامع امروزی به عنوان یک واقعیت محتوم در دوران پسا مدرن پذیرفته شده و دولت مردان و متولیان حکومت در این کشورها راهی برای تطبیق وضعیت موجود با شرایط فرهنگی جامعه و تغییر قوانین می جویند.
در کشور ما البته در مورد مبتلایان به اختلال هویت جنسی، حضرت امام در همان اوایل انقلاب، به مشاوره ی فرهیختگان رشته های پزشکی و روان شناسی، پاسخ مثبت دادند و با فتوای شجاعانه ی خویش، این مشکل را برای همیشه حل کردند.
اما آنچه در این میان مغفول ماند، آگاه سازی خانواده ها و فرهنگ سازی در سطج مردم عادی بود که باید توسط نهادهای فرهنگی ورسانه ها انجام می گرفت و البته دولت هم سهم خود را در این میان به درستی ایفا می کرد.
از آنجا که در قرآن کریم داریم که حتی قتل یک نفر بی گناه مثل قتل تمام جامعه است، شایسته است که متولیان امور دینی و بخصوص روحانیون که نقش مهمی در آگاه سازی اجتماعی دارند به نقش خود در این زمینه اهمیت بیشتری بدهند و خانواده هایی را که عضوشان درگیر این اختلال است از برخورد خشن با وی پرهیز دهند و به جای آن وی را به مراکز پزشکی و روان پزشکی و سازمان های مسوول مانند بهزیستی راهنمایی کنند.
موضوع اختلال هویت جنسی در وظایف سازمان بهزیستی دیده شده و این سازمان نقش حامی و مشورت دهنده به این اشخاص و خانواده هایشان را دارا می باشد. بنابراین مشخصا، دولت که سازمان بهزیستی، جزئی از آن است این مشکل را به رسمیت می شناسد و حتی برای تغییر جنسیت این افراد نیز کمک مالی در نظر گرفته است.
لکن ناگفته نماند که سازمان بهزیستی نیز علی رغم وظیفه ذاتی، همیشه این موضوع را به صورت حاشیه ای مورد توجه قرار می دهد و حتی الامکان از طرح آن بخصوص در مراسم و مراجعی که به نوعی با معارف اسلامی یا روحانیون سر و کار دارند پرهیز می کند و این خودسانسوری و کتمان خودسرانه و غیر مسوولانه این مشکل، حوادثی مانند قتل پسر جوان تبریزی را رقم می زند.