خاتون شرق- اردوگاه بینالمللی باغرود نیشابور در دوران پهلوی دوم با رویای میزبانی المپیاد جهانی پیشاهنگی دانشآموزان سراسر جهان پایهگذاری شد؛ رؤیایی که قرار بود نیشابور را در مرکز توجه پیشاهنگی جهان قرار دهد. ساکنان قدیمی روستاهای اطراف هنوز خاطراتی از آن روزگار دارند؛ از برقدار شدن روستای فرخک به فرمان ملکه فرح، تا برگزاری مسابقه فوتبال با حضور ولیعهد نوجوان.
سعید صفارائی – سردبیر
اردوگاه بینالمللی باغرود نیشابور در دوران پهلوی دوم با رویای میزبانی المپیاد جهانی پیشاهنگی دانشآموزان سراسر جهان پایهگذاری شد؛ رؤیایی که قرار بود نیشابور را در مرکز توجه پیشاهنگی جهان قرار دهد. ساکنان قدیمی روستاهای اطراف هنوز خاطراتی از آن روزگار دارند؛ از برقدار شدن روستای فرخک به فرمان ملکه فرح، تا برگزاری مسابقه فوتبال با حضور ولیعهد نوجوان.
این خاطرات بخشی از تاریخ شفاهی نیشابور است که ارزش بازخوانی دارد، زیرا در لابهلای آنها نه تنها روایت یک دوران، بلکه تصویری از مناسبات قدرت نهفته است.
مدتی قبل یکی از دوستان قدیم از پیشاهنگان و بازیکنان تیم فوتبال نوجوانان نیشابور خاطرهای جالب از آن مسابقه نمایشی فوتبال بازگو کرد. به گفته او چند روز پیش از این مسابقه فوتبال دوستانه در باغرود، جلسهای آموزشی برای بازیکنان تیم تشکیل شد. هدف آن جلسه نه مرور تاکتیکهای فنی، که آموزش یک اصل اساسی بود: باید کاری کنند تا ولیعهد چند گل بزند و در پایان مسابقه بهعنوان قهرمان زمین را ترک کند. مربی تأکید داشت که هیچکس حق ندارد توپ ولیعهد را بزند. فوتبال، بهجای آنکه میدان رقابت باشد، به عرصه نمایش قدرت و ساختن چهره قهرمانانه از ولیعهد بدل شد؛ تصویری که قرار بود روایت رسمی حاکمیت از توانایی و شایستگی او را در ذهنها حک کند.
این روایت کوچک اما پرمعنا، بازتابی از مناسبات کلان سیاسی در ایران آن دوران است. در واقع، جامعه به شکلی هدایت میشد که نقشها از پیش نوشته شده بودند و شهروندان باید در این نمایش جمعی ایفای نقش میکردند. ولیعهد قرار بود گل بزند، و بازیکنان وظیفه داشتند با سکوت و انفعال، این سناریو را به واقعیت بدل کنند. به همان میزان که در فوتبال باغرود توپ نباید از پای ولیعهد گرفته میشد، در عرصه سیاست هم بسیاری از فرصتها و ابتکارها از دسترس جامعه کنار گذاشته میشد تا روایت رسمی خدشهدار نشود.
امروز، سالها پس از آن واقعه، در شرایطی که سایه جنگ و بحرانهای منطقهای و جهانی بر ایران سنگینی میکند و وضعیت نه جنگ و نه صلح آینده بسیاری از کسبوکارها و زندگیها را مبهم کرده، بار دیگر بحث سلطنتطلبان و جایگاه ولیعهد سابق ایران در فضای سیاسی کشور مطرح میشود. در این میان، گروههای اپوزیسیون خارجنشین با نسخههای آماده و شعارهای پر زرق و برق تلاش میکنند طرحی نو دراندازند و خود را بدیل سیاسی معرفی کنند. سلطنتطلبان نیز با تکیه بر نام و گذشته پهلوی، توپ را به زمین ولیعهد میاندازند و از او انتظار دارند نقشی بزرگتر از ظرفیتهای فردیاش بر دوش گیرد.
این در حالی است که باید به یک اصل اساسی توجه کرد: همه ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، در تعیین سرنوشت آینده ایران حقوق برابر دارند. هیچکس نمیتواند صرفاً به دلیل پیشینه خانوادگی، تجربه وزارت یا صدارت یا حتی نام و نسب تاریخی، خود را محقتر از دیگران بداند. حتی ولیعهد پیشین ایران نیز در این فرایند شهروندی برابر است؛ نه کمتر و نه بیشتر. اگر آیندهای قرار است ساخته شود، این آینده باید بر مبنای برابری آرا و مشارکت جمعی شکل گیرد، نه تکرار مناسباتی که در آن یک نفر از پیش قهرمان معرفی میشود و دیگران تنها نقش تماشاچی یا همراه اجباری را بر عهده دارند.
نکته مهم اینجاست که خود سلطنتطلبان نیز در تناقضی آشکار گرفتارند. آنان همزمان که توپ را زیر پای ولیعهد میگذارند و از او انتظار دارند همه بار سیاسی را به دوش بکشد، با انتظارات و فشارهای بیش از توان، توپ را از زیر پایش بیرون میکشند. به این ترتیب، همان نمایش باغرود در ابعادی دیگر تکرار میشود؛ اینبار نه در زمین فوتبال، بلکه در میدان سیاست. ولیعهد باید گل بزند، اما توپ و میدان از او گرفته میشود و او ناگزیر در میانه تناقض باقی میماند.
جامعه امروز ایران بیش از آنکه نیازمند بازتولید قهرمانان از پیشتعیینشده باشد، به مشارکت واقعی و عادلانه همه نیروها و جریانها نیاز دارد. اگر قرار است آیندهای روشنتر رقم بخورد، باید زمین سیاست جایی برای رقابت برابر همه شهروندان باشد، نه صحنهای که در آن مربی پیشاپیش به بازیکنان دستور داده باشد توپ را به پای چه کسی برسانند و از چه کسی نگیرند.
اینک که کشور با چالشهای بزرگ اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی روبهروست، بازگشت به الگوهای قدیمی و اتکا به نامها و عناوین موروثی نمیتواند راهحل مشکلات باشد.
حقیقت این است که ایران برای برونرفت از بحرانها بیش از هر چیز به گفتوگو، شفافیت، مشارکت برابر و احترام به حقوق یکایک شهروندان نیاز دارد. توپ سیاست باید در میانه میدان باشد، جایی که همه بتوانند آزادانه بازی کنند، نه اینکه به پای یک نفر بسته شود و دیگران تنها تماشاگر یا سیاهیلشکر باقی بمانند.
لینک کوتاه : http://khatooneshargh.ir/?p=14195