سودابه جعفری مدیر مسؤول
افت و خیزهای ۱۲ سالهی لایحهی منع خشونت علیه زنان و تبدیل آن به شیر بییال و دم و اشکم، بالاخره به مراحل انتهایی رسید.
این لایحه که فروردین ماه گذشته به کمیسیون تخصصی رفته بود پس از کسر و اضافات بسیار متعددی در متن قانون که عملا آن را از کارآیی و عملگرایی بازمیدارد و دست مردان خشن را برای اعمال هر گونه خشونت علیه دختران، خواهران، زنان و حتی مادرانشان مانند گذشته باز میگذارد، بالاخره قرار است در همین ماه یا ماههای آینده در صحن مجلس بررسی شود و شاید هم به خاطر انتخابات که همه چیز مردم حتی آب و نان ملت را تحت تأثیر قرار داده، بررسی آن موکول به مجلس بعدی شود.
به هر حال با همهی این داستانهای غمانگیز در مورد خشونت علیه زنان و نیز با اینکه ایران به خاطر نگاه مردسالارانهای که در فرهنگ سیستم دولت، جایگیر شده، عضویت کنوانسیون منع خشونت علیه زنان سازمان ملل را نپذیرفته، خشونت علیه زنان، همچنان در جامعه استمرار دارد و هر ماه و هر هفته، شاهد خشونتهای فامیلی، خشونتهای خانوادگی، خشونتهای زناشویی و نیز ضرب و جرح و حتی قتلهای ناموسی در مورد زنان و دختران عزیز و مظلوممان هستیم.
اگر چه بسیاری از نمایندگان مجلس، مسؤولان دولت، مقامات امنیتی، سیاستمداران، روحانیون و سایر افراد و نهادهای مؤثر در تصویب این قانون، همه از وضعیت زنان و خشونتهای متعدد و مکرر علیه آنان در جامعه مطلعاند، اما متأسفانه همهی آنها مرد هستند و به هیچوجه تمایل ندارند حقوق و امتیازات خود در اعمال خشونت علیه زنان، خواهران، دختران، مادران و بستگان مؤنث خود را از دست بدهند یا حتی خدشهای بر آن وارد کنند چه برسد به اینکه برای این حضرات خشن، مجازات هم تعیین شود.
اگر سری به مرکز اورژانس اجتماعی نیشابور بزنید، هر روز شاهد تلفنها، تماسها و یا مراجعات حضوری زنان و دختران خشونت دیده در این مرکز خواهید بود و این در حالی است که بسیاری از دختران و زنان مظلوم این شهر، خشونتهای وحشیانهی مردانشان را تحمل میکنند و حتی به نهادهایی که برای پاسخگو کردن مردان خشن تأسیس گردیده مراجعه نمینمایند.
بسیار خوانده و شنیدهایم که پدران خشن، دخترانشان را به قصد کشتن کتک زدهاند و دست کم در سه یا چهار مورد در ۵ سال اخیر، شاهد قتل دختر یا زن به دست پدر یا همسر بودهایم که در شرایط زندگی قرن بیست و یکم، فاجعهای انسانی محسوب میشود.
البته منظور من از بیان این حقایق تلخ، این نیست که این جنایتها و خشونتها تنها در ایران یا در نیشابور انجام میشود و در سایر نقاط و کشورهای دنیا، همه چیز عالی و اکی است. بلکه برعکس، در خیلی از ممالک پیشرفتهی دنیا هم چنین وضعیتی جاری و ساری است و آنها نیز به هیچوجه از این جرم مبرا نیستند اما دست کم آنها قوانین بینالمللی را میپذیرند، برای رفع خشونت علیه زنان، فرهنگسازی میکنند و شواهد رسانهای، سینمایی، ویدیویی و مدارک و اسناد شبکههای اجتماعی و نیز مدلولات قوانین در اینترنت، نشان میدهد که زنان ممالک غربی، روز به روز در کسب حقوق و امتیازات زندگی برابر با مردان، پیشرفتهای قابل ملاحظهای را تجربه میکنند.
اگر چه من شخصا، با بسیاری از آنچه در روابط اجتماعی کشورهای غربی جریان دارد و فمینیستها آن را دنبال میکنند و به نام دفاع از حقوق زنان شناخته میشود موافق نیستم اما معتقدم خشونت علیه زنان در هر شکل و هر ساختاری باید متوقف شود و زنان و دختران، در مورد هر مشکل و گرهی که در زندگی فردی و خانوادگی هست همچون مردان و پسران مورد گفتگو و مقاوله قرار گیرند و اعمال هر گونه خشونت علیه آنان، به مثابهی در نظر نگرفتن حقوق برابر با مردان برای آنان متوقف گردد.
جهت گوشتابانی مجلسیان یادآوری میکنم که معاون زنان رئیس جمهور در دولت قبل، در آخرین روزهای دولت گفت که رهبری پیگیر لایحهی منع خشونت علیه زنان در مجلس بودهاند.
همچنین بیانات رهبری در دیدار زنان در تمام این سالها، حاکی است که ایشان مخالف اعمال هر گونه خشونت علیه زنان هستند و این امر نشان میدهد که نمایندگان مجلس باید ضمن سرعت بخشیدن به بررسی و تصویب لایحهی مذکور در همین ماه یا ماه آتی و پیش از تشکیل مجلس جدید، با انجام تغییرات محتوایی که هر گونه خشونت علیه خانمها را ممنوع نماید و مجازاتهای سختی برای مرتکبین این جرم غیر انسانی در نظر بگیرد، نظر رهبری را تأمین نمایند و به وضعیت فاجعهبار زنان و دختران عزیزمان که مرتبا تحت خشونتهای مختلف قرار میگیرند پایان دهند.
در مقالات شمارههای آینده، تلاش میکنم به انواع خشونتها، نگاه مردان خانواده به این موضوع، نقش نگاه تربیتی مردسالار به خانمها و چگونگی رویکرد آقایان برای ختم این غائلهی نفرتانگیز بپردازم.