در کلاس به این موضوع بیشتر کنجکاو شدم. در قسمت عکس سایت گوگل به فارسی (و نه به انگلیسی) تایپ کردم «خانوادهٔ اوباما» و هزاران عکس از زندگی خانوادگی اوباما و گذران اوقات فراغتش با کودکان و همسرش ظاهر شد. بیشتر این عکسها را سایتهای فارسی، و نه سایتهای خودشان، منتشر کرده بودند. در همان کلاس از خانواده و تعداد فرزندان مسئولان مختلف کشورمان پرسیدم. حتماً میتوانید میزان اطلاعات دانشجویانم را حدس بزنید. تقریباً اکثر دانشجویان اطلاعات درستی از خانوادهٔ مسئولان نداشتند. دقیقاً مانند استادشان! جالب آنکه آنان حتی میدانستند که مثلاً جان کری (وزیر امور خارجهٔ دولت اوباما) چند فرزند دارد ولی در خصوص دکتر ظریف یک یا دو نفر حدسهایی میزدند! باز نکتهٔ جالبی که در کلاس آسیبشناسی اجتماعی مطرح شد آن بود که بیشتر دانشجویان میگفتند که نام اعضای خانوادهٔ مسئولان کشورمان فقط زمانی در رسانههای جمعی منعکس میشود که یا یکی از آنها از مقامش سوءاستفاده کرده و به همسرش پستی داده، یا یکی از اعضای خانوادهٔ آنها اختلاس کرده و یا موقع انتخابات است و چیزی پیدا کردهاند تا زیرآب همدیگر را بزنند! در مواقع عادی تقریباً هیچ مطلبی در این خصوص منتشر نمیشود.
توجهم به یک رفتار اجتماعی غربیها جلب شد. من در برخی از پروژههای عمرانیِ داخل کشور با آنها کار کردهام. وقتی به آنها میز یا اتاقی میدهید یکی از وسایلی که روی میز میگذارند یا روی دیوار اتاقشان نصب میکنند عکسهای خانوادگی است. این را حتماً در سریالهای خارجی هم دیدهاید. نکتهٔ جالب آنکه این رفتار تابع سن فرد یا مدت ازدواج فرد نیست.
رفتار ما ایرانیان (بیشتر مردان) در این خصوص بسیار جالب است. وقتی به تازگی ازدواج کردهایم عکس همسرمان در کیف پولمان قرار دارد. البته یادآوری کنم که این عکس در دورهٔ نامزدی روی صفحه تلفن همراهمان بوده است. پس از ازدواج از صفحهٔ تلفن همراه حذف میشود. کمکم عکس همسرمان از کیف پولمان هم برداشته میشود و جای عکس را کارتهای اعتباری رنگارنگ، کارت شناسائی و قبضهای پرداختنشدهٔ لولهشده میگیرند. معمولاً خانمها مانند آقایان نیستند. ولی وقتی این رفتارها را میبینند آرام آرام دلسرد میشوند. ابتدا عکس مادر یا پدرشان را در کنار عکس همسرشان میگذارند. آنها باز دلسرد میشوند و عکس همسر را برداشته و عکس خودشان و فرزندشان را بهجای عکس همسر میگذارند.
زمانی در جایی مشغول به کار شدم. در روزهای نخست، عکس کوچکی از همسرم (با مانتو و روسری) را به شکل عمودی در گوشهٔ میز به لیوان تکیه داده بودم. همکاری آمد و گفت: «ببین پشت سرت حرف درمیارن! به نظرم اینو برداری بهتره!» همکار بعدی هم آمد و همین جمله را تکرار کرد. عکس را برداشتم و مثل برخی از بنگاههای املاک، آنرا به شکل افقی زیر شیشهٔ روی میزم گذاشتم. آن همکاران باز آمدند: «خب اینا اینجا جواب نمیده دیگه! همکارا که میدونی جنبه ندارن! تازه خانمت مانتوییه! یه ذره موهاش هم بیرونه! این میتونه بعداً تو گزینش دردسر بشه!» کنار میز یک سینی چای داشتم. آن را برداشتم و روی عکس همسرم گذاشتم. به آنها گفتم «حالا خوبه؟» گفتند: «هی، بد نیست! ولی…»
میدانید دوستان، خواستم بگویم مسئولان هم محصول همین جامعهاند. اساساً خانواده (و بیشتر؛ زنان) باید پنهان بمانند. به نظرم دربارهٔ زنان، یک چیز در این کشور بسیار عادلانه توزیع شده است: عکس آنان نه باید در «قاب زندگی» نصب شود و نه در «قابِ مرگ» (اعلامیهٔ فوت و حتی سنگمزار). برای همین در پاسخ به برخی از دوستانی که انتقاد میکنند چرا زنان و دختران ایرانی در شبکههای اجتماعی مجازی اینقدر زودبهزود عکس پروفایلشان را عوض میکنند و گویی «ولع خودنمایی» دارند باید گفت که رفتار این زنان اعتراض به حذف تدریجی عکسشان از «قاب زندگی» است. این عکسها میگویند: «شما نمیتوانید مرا حذف کنید».
- منبع خبر : زنان امروز