سعید صفارائی / امسال هم برنامه بزرگداشت روز ملی عطار در حالی برگزار شد که از میزان بودجه اختصاص یافته برای این روز ملی خبری در دست نیست و برنامه امسال کم فروغتر از سالهای گذشته برگزار شد.
دکتر محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی نیز طی پیامی این روز را گرا می داشت.
در متن این پیام آمده بود:
«بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
سرزمین پهناور ایران در درازنای تاریخ پر افتخار خود، مهد ادیبان و سخنورانی بوده است که هر یک، سهمی انکار ناپذیر در غنای فرهنگ، هنر و اندیشه این جغرافیا داشتهاند. در این میان، نقش ممتاز گوهر تابناکی چون عطار نیشابوری بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست.
عطار به عنوان نمادی ارجمند از دوران عظمت نیشابور به شمار می رود.از همین روی شایسته است که همواره به سخنانش گوش سپرده شود و آموزههایش مبنای بازسازی و باز آفرینی شکوه و عظمت گذشته قرار گیرد.
به راستی که عطار سهمی انکار ناپذیر در گسترش عرفان در سخن منظوم پارسی دارد تا جایی که شاعرانی چون شیخ محمود شبستری و مولانا جلال الدین محمد بلخی هم در مقابل او سر تکریم فرود آورده و مقام و منزلت او را ستودهاند و از او به عنوان روح عرفان یاد کردند.
عطار به مدد زبان ساده گوی و در عین حال فاخر و توانمند خود، توانست معرفت ذوقی و شهودی را جامه نظم پارسی بپوشاند و سپس آن را برای مولانا ، حافظ ، سعدی و عارفان پس از خود به یادگار بگذارد. سیرت علمی و عملی او نیز نقش فراوانی در پیراستگی عرفان از آسیبها و آفتها داشت. او همچون ناصر خسرو، این قیمتی دّرّ لفظ دَری و مرواریدِ سخن پارسی را به پای زورمداران و قدرتمندان زمان خود نریخت و هرگز شعر شیوا و فصیح خود را به مدح ظالمان آلوده نکرد. عطار، بر خلاف برخی از شاعران هم دوره خود، مردم نیشابور را در فتنه بزرگ مغول تنها نگذاشت و از عهد خود با خدای خویش نگریخت.
هر چند جهان امروز، عطار را به نیکی و نکویی میشناسد و ترجمه ها و شرح های فراوانی از مجموعه آثار او صورت گرفته است که مایه الهام نویسندگان، شاعران و فیلسوفان بسیاری در شرق و غرب عالم شده است، اما این شناخت کافی نیست ؛ چرا که بزرگداشت مفاخر و بزرگانی چون شیخ عطار،در حقیقت بزرگداشت یک جامعه است و کسانی که در این حرکت شرکت میکنند، علم و دانش و فرهنگ را ارج مینهند. بازگویی، بازنمایی ، شناسایی و شناساندن گفتهها و نکتههای حکما و علمای دوران گذشته، روح و روان انسان امروز را پرطراوت و اندیشه و تفکر مردم قرن بیستویکم را تحت تأثیر قرار میدهد.
۲۵فروردین روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری فرصت مغتنمی است تا آحاد معرفت جوی جامعه به ویژه نسل جوان با مبانی و بنیانهای فکری این سخنور بزرگ بیشتر آشنا شوند.
بیشک احیای هویت اسلامی و نمایاندن مفاخر اسلامی چون عطار نیشابوری به منظور الگوسازی فکری برای تمدن نوین ایرانی اسلامی، ضرورتی تام دارد.
روزآمد کردن شخصیت شیخ عطار نیشابوری و شناساندن او و بزرگداشت این شخصیت والامقام، از جمله ضرورتهای اولیه در شناسایی شخصیتهای برجسته ایران اسلامی است.
این جانب این روز فرخنده را که در واپسین روزهای ماه مبارک رمضان واقع شده است و با روز گرامیداشت قدس عزیز مقارن گردیده به تمامی دوستدارانِ آثار و مفاخر فرهنگی ایرانِ بزرگ در جای جای میهن اسلامی و خارج از کشور تبریک می گویم و تلاش دست اندرکاران گرامیداشت این شخصیت برجسته و کم نظیر را در شهر فرهنگ پرور نیشابور صمیمانه قدردانم.»
اما کیفیت برگزاری مراسم روز ملی عطار نیشابوری با انتقادهای فراوانی همراه بود تا آنجا که دکتر اشرفزاده در برنامه نشست علمی همایش ملی عطار نیشابوری گفت: رسم بزرگداشت این نیست.
دکتر رضا اشرفزاده عطارشناس و عطارپژوه ایرانی و از اساتید زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه از اهالی و مسئولان نیشابور برای برگزاری این مراسم بزرگداشت سپاسگزارم اظهار کرد: همین تعدادی که برای بزرگداشت ملی عطار جمع شدهاند غنیمتی است و اگر اجازه برگزاری این مراسم در تالار سیمرغ داده نشد این تالار هست که چند نفری دور هم جمع شویم که هر یکی از این حاضران به اندازه هزار نفر ارزش دارند تا اسمی از عطار ببریم اما شما خود میدانید بزرگداشت این نیست ولی لااقل اسمی از عطار برده میشود تا بدانند نیشابور هم شخصی به نام عطار نیشابوری دارد کما اینکه بزرگان دیگری هم هست و اگر این جفایی که مخصوصا طی ۲سال اخیر در حق عطار میشود در حق سایر بزرگان هم بشود خواهیم دید که این بزرگان از جای دیگر سردرمیآورند و مولوی از ترکیه و رودکی از یک کشور دیگر سردرمیآورد.
وی افزود: در سال ۱۳۷۲ وقتی قرار بود برای نخستین بار روز ملی عطار نیشابوری برگزار شود و صحبت از برگزاری این برنامه به صورت بین المللی بود من تنها کسی بودن که از نیشابور به تهران می رفتم تا لزوم برگزاری مراسم بزرگداشت را به مناسبت این روز ملی مسجل کنیم و در سال ۱۳۷۴ این روز ملی به صورت بینالمللی برگزار شد که در فرهنگسرای سیمرغ برگزار شد و دانشمندان بزرگی به نیشابور آمدند و صحبت کردند و این حرف را کسی که مویش را در این راه سفید کرده و دلسوز نیشابور است و نیشابوری است و افتخار من این است که در همیننیشابور برای من شناسنامه صادر شده است و با وجود خستگی سفر به این مراسم آمدم تا حداقل چند چهره آشنا در اینجا ببینم تا یادآوری کنم رسم بزرگداشت این نیست.
هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف
نام او سیمرغ سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور
در حریم عزت است آرام او
نیست حد هر زفانی نام او
صد هزاران پرده دارد بیشتر
هم ز نور و هم ز ظلمت پیش در
در دو عالم نیست کس را زهرهای
کاو تواند یافت از وی بهرهای
دایما او پادشاه مطلق است
در کمال عز خود مستغرق است
او به سر ناید ز خود آنجا که اوست
کی رسد علم و خرد آنجا که اوست
نه بدو ره،نه شکیبایی از او
صد هزاران خلق سودایی از او
درباره حکیم عطار نیشابوری بسیار گفتهاند و یسیار شنیدهایم و چند سالی بود که فقط در تذکرهها به عنوان عارف یا شاعر از او نام می بردند و این بزرگترین ظلمی است که در طول تاریخ در حق عطار نیشابوری شده است.
،،بسیاری از اصطلاحات عرفانی که به زبان عربی است عطار نیشابوری به زبان پارسی برگردانده است و آثار عطار یکی از منابع برجسته زبان در ادبیات پارسی است و اگر فرهنگ لغات و ترکیبهای آثار عطار را ورق بزنید خواهید دید که دریایی از کلمات فارسی است که به جای اصطلاحات عربی استفاده کرده است و نکته قابل توجه آن است که به جای اصطلاح کمتر میتوان از کلمه فارسی استفاده کرد زیرا این اصطلاحات عربی است و هرکدام دنیای وسیعی از معانی را دربرمیگیرد اما عطار نیشابوری چنان کلمه پارسی را جانشین اصطلاح عربی میکند
به قول همام تبریزی که گفت:
همام را سخن دلنشین و شیرین است
ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی
میدانیم که عطار نیشابوری آثار و کتابهایی داشته و طبیب ماهری بوده و افسانههایی درباره زندگیاش وجود دارد.
عطار به معنای فطرفروش نیست بلکه به معنای داروفروش است چنانکه میگوید:
گرچه عطارم من و تریاک ده
سوخته دارم جگر چون ناک ده
و عطار در آثارش هم نشان داده بر بالین بیماران حاضر میشده است.
فارسیدانتر از عطار نداریم
دکتر رضا اشرفزاده گفت: عطار به زبان فارسی هم خدمتها کرده و کسانی که با منطقالطیر و مصیبتنامه و الهی نامه و اسرارنامه آشنایی دارند میدانند بسیاری از اصطلاحات عرفانی که به زبان عربی است عطار نیشابوری به زبان پارسی برگردانده است و آثار عطار یکی از منابع برجسته زبان د ادبیات پارسی است و اگر فرهنگ لغات و ترکیبهای آثار عطار را ورق بزنید خواهید دید که دریایی از کلمات فارسی است که به جای اصطلاحات عربی استفاده کرده است و نکته قابل توجه آن است که به جای اصطلاح کمتر میتوان از کلمه فارسی استفاده کرد زیرا این اصطلاحات عربی است و هرکدام دنیای وسیعی از معانی را دربرمیگیرد اما عطار نیشابوری چنان کلمه پارسی را جانشین اصطلاح عربی میکند که انسان از فارسی گویی او لذت میبرد و فارسیدانترین شخص در بین عرفا و شعرا برای مطالب علمی و عرفانی به غیر از عطار نداریم.
اینکه میگوئیم عطار نیشابوری عارف است ابتدا باید معنای عرفان را بدانیم. اینکه عطار واقعا از نظر شخصیتی چگونه بوده مهم است و اینکه شخصیتی بتواند نمونه و الگویی برای انسان باشد بسیار مهم است و در این زمینه یکی از شاخصههای عطار بلندی همت او است، شاعران و عارفان نامدار که چه از نظر شعر و چه از نظر عرفان آثاری به وجود آوردهاند به نوعی با دربار پادشاهان در ارتباط بودهاند به عنوان مثال معینالدین پروانه وزیر سلجوقیان پای مجلس مولوی می نشسته و برای او فتوح(پولی که برای مسجد می فرستادند) هم میفرستادند و حتی در دیوان شمس هم با این موارد اشاره شده است اما عطار نیشابوری می گوید:
چون ز نان خشک گیرم سفره پیش
تر کنم از شوروای چشم خویش
از دلم آن سفره را بریان کنم
گه گهی جبریل را مهمان کنم
چون مرا روح القدس هم کاسه است
کی توانم نان هر مدبر شکست
من نخواهم نان هر ناخوش منش
بس بود این نانم و آن نان خورش
شد عنا القلب جان افزای من
شد حقیقت کنز لایفنای من
هر توانگر کین چنین گنجیش هست
کی شود در منت هر سفله پست
شکر ایزد را که درباری نیم
بستهٔ هر ناسزاواری نیم
من ز کس بر دل کجا بندی نهم
نام هر دون را خداوندی نهم
نه طعام هیچ ظالم خوردهام
نه کتابی را تخلص کردهام
همت عالیم ممدوحم بس است
قوت جسم و قوت روحم بس است
پیش خود بردند پیشینان مرا
تا به کی زین خویشتن بینان مرا
تا ز کار خلق آزاد آمدم
در میان صد بلا شاد آمدم
و این میتواند یکی از معیارهای محقق برای تشخیص آثار منسوب به عطار است زیرا عطار نداریم هیچکس را در آثار نیاورده است.
این بلندی همت از کجا آمده است؟
نخستین نکتهای که به نظر می رسد این است که عطار شخصی بوده است آزاده یعنی روحش در بند هیچکس نبوده جز یکی و میگوید:
میگذارم در غم خود روزگار
هیچ کس را نیست با من هیچ کار
چون من آزادم ز خلقان، لاجرم
خلق آزادند از من نیز هم
چون منم مشغول درد پادشاه
هرگزم دردی نباشد از سپاه
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
آزادگی و همت عطار از عشق به وجود میآید و آثار عطار بر ۲اصل مهم عشق و انسان بنا نهاده شده است.
عشق به خداشناسی میرسد و انسان هم زمانی مورد قبول عطار نیشابوری است که وجودش آئینهای برای تجلی پروردگار باشد.
این عشق در اشعار سایر شاعران نیز هست اما آن عشقی که به وجود انسان آتش میزند این چنین دلی باید آیینه سان شود تا جلوه جمال الهی را منعکس کند.
وقتی هدهد میگوید به پیشگاه سیمرغ برویم در اینجا سیمرغ رمزی از پیدایش ناپیداست چون اسمش هست و خودش نیست و خداوند هم مانند هوا آنچنان احاطهای به کل هستی دارد که قابل رویت برای انسان نیست.
پرندگان که رمزی از انسان هستند میگویند ما چه نسبتی با سیمرغ داریم؟
نسبت ما چیست با او بازگوی
زانک نتوان شد به عمیا رازجوی
به من بگو به عنوان انسان چه نسبتی با خدا دارم؟
هدهد در پاسخ سه نکته را بیان میکند.
هدهد آنگه گفت کای بیحاصلان
عشق کی نیکو بود از بددلان
ای گدایان چندازین بیحاصلی
راست ناید عاشقی و بددلی
هرکه را در عشق چشمی بازشد
پای کوبان آمد و جانبازشد
یعنی اگر میخواهی به مرحله عرفان بروی نخست باید عاشق شوی و عطار میگوید:
اول قدم از عشق سر انداختن است
جان باختن است و با بلا ساختن است
از منصور حلاج پرسیدند طریق به خدای چگونه است گفت: دو قدم است و رسیدی یک قدم از دنیا برگیر و یک قدم از عقبی اینک رسیدی به مولی و معنی آن این است که قدم اول را خودت باید برداری و بزرگترین هنر عشق رساندن انسان از خودخواهی به دیگرخواهی است، وقتی انسان عاشق میشود فقط معشوق را میبیند و در راه عشق نخست باید خود را رها کنی و در هرکدام از کتابهای عطار نیشابوری در همان ابتدای کتاب حداقل ۱۳ مورد ذکر شده و به انسان توصیه کرده اکر میخواهی در این راه قدم بگذاری باید اول نفس سرکش را رام کنی و از خودخواهی دست بکشی و عطار میگوید:
مرحبا ای هدهد هادی شده
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش
با سلیمان منطق الطیر تو خوش
صاحب سر سلیمان آمدی
از تفاخر تاجور زان آمدی
دیو را در بند و زندان باز دار
تا سلیمان را تو باشی رازدار
دیو را وقتی که در زندان کنی
با سلیمان قصد شادروان کنی
یا آنجا که میگوید:
مرحبا ای عندلیب باغ عشق
ناله کن خوش خوش ز درد و داغ عشق
خوش بنال از درد عشق داوودوار
تا کنم در هر نفس صد جان نثار
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم
اول قدم از عشق سرانداختن است و در ابتدای عشق انسان باید از خود بگیرد و به قول حافظ راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست و چه بسیار انسانهایی که با همین تسویل (زینت دادن اعمال زشت توسط شیطان) نفس گرفتار میشوند.
مولوی در دفتر پنجم داستانی میگوید از عیاضی که او عاشق شهادت بود و ۹۰بار در جهاد شرکت کرد اما این افتخار نصیبش نمیشد.
گفت عیاضی نود بار آمدم
تن برهنه بوک زخمی آیدم
تن برهنه میشدم در پیش تیر
تا یکی تیری خورم من جایگیر
تیر خوردن بر گلو یا مقتلی
در نیابد جز شهیدی مقبلی
به ناچار به نزد یکی از بزرگان دین رفت و او را سفارش به جهاد اکبر کرد.
عیاضی هم به کنجی می نشیند و ۴۰سال به مبارزه با نفس میپردازد تا اینکه روزی بانگ جهاد بلند میشود:
بانگ طبل غازیان آمد به گوش
که خرامیدند جیش غزوکوش
نفس از باطن مرا آواز داد
که به گوش حس شنیدم بامداد
خیز هنگام غزا آمد برو
خویش را در غزو کردن کن گرو
عیاضی که بر نفس خود چیره شده و می داند همیشه بر بدی فرمان میدهد میگوید:
گفتم ای نفس خبیث بیوفا
از کجا میل غزا تو از کجا
راست گوی ای نفس کین حیلتگریست
ورنه نفس شهوت از طاعت بریست
گر نگویی راست حمله آرمت
در ریاضت سختتر افشارمت
تا اینکه نفس اقرار میکند:
نفس بانگ آورد آن دم از درون
با فصاحت بیدهان اندر فسون
که مرا هر روز اینجا میکشی
جان من چون جان گبران میکشی
هیچ کس را نیست از حالم خبر
که مرا تو میکشی بیخواب و خور
در غزا بجهم به یک زخم از بدن
خلق بیند مردی و ایثار من
گفتم ای نفسک منافق زیستی
هم منافق میمری تو چیستی
در دو عالم تو مرایی بودهای
در دو عالم تو چنین بیهودهای
نذر کردم که ز خلوت هیچ من
سر برون نارم چو زندهست این بدن
اگر انسان بخواهد به طرف کمال برود ابتدا باید خلوتی خودخواسته با نفس باشد و آن زمان انسان خداگونه شده و تخلص به اخلاق الهی پیدا می کند و آنجا که میپرسند نسبت ما با او چیست پاسخ می دهد:
تو بدان کانگه که سیمرغ از نقاب
آشکارا کرد رخ چون آفتاب
صد هزاران سایه بر خاک او فکند
پس نظر بر سایهٔ پاک او فکند
سایهٔ خود کرد بر عالم نثار
گشت چندین مرغ هردم آشکار
خداوند وقتی بر درگاه عظیم خود تجلی کرد سایههایی از این تجلی پیدا شد و آن سایه پاک این انسان است و انسان ظلالله است و حرف عطار این است که اگر بخواهی همیشه میتوانی خدا را در کنار خودت داشته باشی.
چون کسی را نیست چشم آن جمال
وز جمالش هست صبر لامحال
با جمالش عشق نتوانست باخت
از کمال لطف خود آیینه ساخت
هست از آیینه دل در دل نگر
تا ببینی روی او در دل مگر
عطار نیشابوری از اعجوبههای خلقت بود
دکتر مهدی نوروز عصو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی دارد نیشابور نیر در این برنامه گفت: یکی از اعجوبههای خلقت شاعری عارف و عارفی شاعر شیخ فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری است و بیست وپنجم فروردین ماه روز ملی عطار نیشابوری نامگذاری شده است.
اگر چه بر بیانات استاد اشرفزاده مبنی بر اینکه این مراسم در شان عطار نیست صحه میگذارم اما همین که دانشگاه آزاد هر سال پیشگام میشود و بخش علمی این همایش را برگزار کرده غنیمت است زیرا آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
پروفسور هانری کوربن در کتاب فتوتنامه می گوید فتوت به ابراهیم آغاز شد به علی اوج گرفت و به مهدی ختم خواهد شد.
توماس کارلایل که پس از ویکتور هوگو بیشترین تاثیر را در ادبیات انگلیسی داشته می گوید اما علی ما را نمی رسد جز اینکه او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم زیرا او جوانمردی بس عالی قدر و بزرگنفس بود و این جوانمرد نه تنها قابل احترام که قابل ستایش است.
،،پروفسور هانری کوربن در کتاب فتوتنامه می گوید فتوت به ابراهیم آغاز شد به علی اوج گرفت و به مهدی ختم خواهد شد. توماس کارلایل که پس از ویکتور هوگو بیشترین تاثیر را در ادبیات انگلیسی داشته می گوید اما علی ما را نمی رسد جز اینکه او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم
این قول چارلز دیکنز هم مشهور است که میگوید: اگر من قدرتی میداشتم و میتوانستم جوانان دنیا را در کربلا جمع کنن و آنان زبان من و من هم ربان آنان را می فهمیدم آنجا میگفتم که علی(ع) که بود که چنین فرزندانی پدید آورد و حسین و عباس که بودند و چه کردند تا انسانها جوانمردی را بیاموزند.
این سه تن نه مسلمان، نه ایرانی و نه عرب و نه شیعه هستند.
علی جوانمرد بود و اینجوانمردی بک مکتب است که به پیش از اسلام بازمیگردد اما عطار نیشابوری بزرگترین جوانمرد هستی را خداوند میداند.
عطار مانند یک قالیباف عناصر فرش را به دقت انتخاب کرده و آنها را در کنار هم میچیند.
در منطق الطیر ابتدا در حدود ۲۰۰بیت در ستایش خدا، حدود ۲۰۹بیت در ستایش رسول خدا و بعد صحابه و به حضرت علی(ع) که می رسد کلامش اوج میگیرد به طوری که برای مانند قاضی نورالله شوشتری معتقد بودند عطار شیعه است و تنها کسی است که از امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) در اشعارش نام برده در حالی که این را در سایر مثنوی سرایان عرفانی نمیبینیم.
عطار در ابتدای مثنوی منطق الطیر حکایتی درباره جوانمردی دارد و در انتهای منطق الطیر پس از بیش از چهارهزار بیت باز هم داستانی درباره جوانمردی بیان میکند و جوانمردی را به خدا ختم میکند و از او طلب بخشش میکند.
لازم به ذکر است گلباران آرامگاه خیام، برگزاری مسابقه بر بال سیمرغ، نواختن زنگ عطار در دبیرستان عطار نیشابوری ، رونمایی از کتاب آوای روستا، برگزاری نمایشگاه کتاب در کنار آرامگاه عطار و برگزاری کارگاههای خوشنویسی توسط اساتید خوشنویسی نیشابور و کارگاه نقاشی توسط تعدادی از هنورجویان از دیگر برنامه های روز ملی عطار نیشابوری بود.