محبوبه ذالیانی
اما تا وقتی شغل پایدار متناسب با تحصیلات و حرفه پایدار متناسب با دانش فنی و مهارت برای جوانان در کشور وجود ندارد و تورم افسار گسیخته به ویژه در بخش مسکن، خودرو و لــوازم خانگی بیداد می کنــد صحبت از ازدواج دائم جوانان جز نمک پاشیدن به زخم آنان دستاورد دیگری ندارد!» این ها صحبت های امان الله قرائی مقدم؛ جامعه شناس و تحلیلگر سیاســی اجتماعی است. گفتگوی ما را با او و مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران بخوانید.
وقتــی شــرایط اقتصادی و اجتماعی، اختلاف طبقاتی و نبود سیستمهای حمایتی مناسب، بیکاری، جوانان تحصیل کرده ی بیکار و صدها مشکل دیگر وجود دارد که جوان امروز جامعه ما حالش خوب نباشد. شاید اعداد و ارقام شناسنامه اش نشان از یک جوان ۲۰ تا ۳۰ یا حتی ۳۵ سال بدهند اما موهای سفیدی که کج دار مریز از لابه لای سرش پیداست و حرف هایی که بوی یاس و ناامیدی دارند و نداشتن نشاط و شادابی که معمولا باید در جوانان دنبال آن بگردیم و … نشان می دهد که این قشر در قلیان جوانی، پیر و خسته است.
امان ا.. قرائی مقدم صحبت های خود را اینگونه شروع می کند: «در جامعــه امروزی که مردم با بیکاری دســت و پنجه نرم می کنند و شــکاف طبقاتی عمیق اقتصادی وجود دارد چطور جوانان به فکر ازدواج باشند، در کشور ما ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر هســتند و ۶۰ میلیون نیاز به کمک معیشتی دارند به نظر شــما شکم گرســنه ازدواج می داند چیســت؟ وقتی جامعه با این مشکلات رو به رو است عدم ازدواج، طلاق، روسپیگری و بی بند و باری های اجتماعی نیز زیاد خواهد شــد. به طور مثال چند روز پیش خبری منتشر شــده بود براین مبنا که مادری دخترش را به خاطر پول به مردان اجاره می داد وقتی مادر چنین رفتاری را می کند از دیگران توقع نمی توان داشت مسلم است که اقتصاد بدون شک منشا همه مشکلات است.»
این جامعه شناس در ادامه از اقتصاد که زیر بنای جامعه است، می گوید: «به گفته مارکس اقتصاد زیربنای همه اتفاقات خوب و بد جامعه است، به طور مثال فرض کنید یک میز آهنی که روی آن براده های آهن ریخته شده است این براده ها شامل اعتیاد، ازدواج؛ خودفروشی و… است و زیر این میز فلزی یک آهن ربا (اقتصاد) را قرار می دهیم هر طرف کــه این آهن ربا بــرود براده ها هم خواهد رفت بنابراین اقتصاد زیر بنای همه اتفاقات خواهد بود.»
کارشناسان اختلاف طبقاتی و نبود سیستمهای حمایتی مناسب را از جمله علل گسترش افسردگی در بین نسل جوان میدانند. به عنوان مثال تفریحات سالم که موجب شادابی و در نتیجه داشتن روانی سالم میشود، در شرایط فعلی تنها در دسترس عده کمی از جمعیت کشور است که با نام قشر مرفه یا طبقه بالا معرفی میشوند. این درحالی است که جوانان طبقات پایین توانایی دسترسی به تفریحات سالم را ندارند، بنابراین مجبور هستند خانه نشینی، خیابان گردی را انتخاب کنند که اینها به نوبه خود بذر ناامیدی به زندگی را در آنها میرویاند و در نتیجه مبتلا به افسردگی میشوند.
البته این خوشبینانهترین حالت ممکن است که جوان در مرحله ناامیدی باقی بماند، در حالی که همیشه این اتفاق نمیافتد و جوان ناامید از زندگی، به سمت اعتیاد، خودکشی و دیگر آسیبهای اجتماعی سوق پیدا میکند.
قرائی مقدم در این خصوص می گوید: «درحال حاضر جامعه به دو طبقه دارا و ندار تقسیم شده است پسر پول دارد اما ازدواج نمی کند چرا چون ما آموزش ندادیم که ازدواج چیست ؟مسئولیت پذیری چیست؟ ما حتی در بخش فرهنگ هم نتوانستیم به جوانان آموزش لازم را بدهیم.»
امان الله قرایی از هشــدارهایی که کارشناسان در گذشته عنوان می کردند اینطور می گوید: «در دهه ۴۰ و ۵۰ جامعه شناسان هشــدار داده بودند که اگر فرهنگسازی نشود بنیاد خانواده فرو خواهد ریخت با توجه به اینکه خانواده یکی از ستون های اصلی یک جامعه اســت وقتی آمــوزش و پرورش نتوانسته ســتون اصلی که خانواده است را آموزش دهد با چنین مشکلاتی رو به رو شدن طبیعی است.»
این جامعه شــناس بیان کرد: «به جای اینکه به جوانان وام بدهیم تا ازدواج کنند کار برای آنها تولید کنیــم تا جوان جرات کنــد برای ازدواج قدم بردارد. بیکاری از دیگر عوامل اجتماعی در روند رو به افزایش شیوع افسردگی در میان جوانان است.
جوانان با امید به آیندهای بهتر و به امید دستیابی به شغلی مناسب برای تشکیل زندگی راهی دانشگاه میشوند، اما پس از چندی با مشاهده واقعیت از نردبان امیدها و آرمانهای خود سقوط کرده و به ورطه ناامیدی کشیده میشوند، چراکه میبینند تحصیلات هیچ گونه ارتباطی با موقعیت شغلی آینده آنها ندارد.
آنها چند سال از جوانی خود را بیهوده صرف تحصیل کردهاند، در حالی که اکثریت تحصیل کردگان دانشگاهی حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی با معضل بیکاری مواجه هستند و اگر هم در جایی مشغول به کار میشوند؛ از هیچگونه امنیت شغلی برخوردار نیستند .تمام این مسائل دست به دست هم می دهند تا شاهد پیری زودرس در جوانان باشیم. جوانی که نه تنها از شادابی و نشاط بویی نبرده ک مأیوس و دلمرده، هیچ امیدی به آینده ندارد و کورسوی نور و روشنی برای فردای خود نمی بیند و به اصطلاح دچار پیری زودرس شده است.»
افسردگی، سرماخوردگی روانی است
حسین ابراهیمی مقدم روانشناس و استاد دانشگاه گفت: افسردگی سرماخوردگی روانی است و همان طور که سرماخوردگی متداول است و اگر درمان نشود، مشکلاتی ایجاد میکند، افسردگی هم در صورت عدم درمان مشکلاتی را به همراه میآورد.
وی یکی از مهمترین دلایل یاس و افسردگی در جوانان را بیکاری می داند و عنوان می کند: «جوانی که شاغل باشد بخشی از انرژی اش به واسطه کار تخلیه می شود و کمتر فرصت فکر کردن به ضعف ها و کاستی ها را دارد. اما جوانان تحصیل کرده بیکار وقتی تبعیضها در استخدام و کاریابی میبینند ناامیدی شان بیش از پیش گریبانگیر آنها میشود و علاوه بر این وقتی قصد ازدواج دارند، اما از ابتداییترین شرایط ازدواج یعنی اشتغال نیز برخوردار نیستند؛ به کلی از زندگی کنار میکشند و هیچ آیندهای برای خود تصور نمیکنند.
جامعه بیکار پرخاشگر و عصبانی میشود
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران با بیان اینکه آمارهای جهانی نشان میدهند که ۸۰ تا ۸۵ درصد مردم مسئله اجتماعی دارند و بقیه نیز بیمار میشوند؛ می گوید: «در ایران هرکسی امیدش به زندگی را از دست داده باشد، افسرده تلقی میشود، در حالی که واقعا این طور نیست و این بی حوصلگی است نه بیماری افسردگی. افسردگی، علت اجتماعی دارد؛ در کشوری که مشکلات اقتصادی زیاد است، اما مسئولان خود را راحت میکنند و میگویند مردم بیمار هستند. عصبی بودن علل اجتماعی دارد و شرایط موجود است که بی حوصلگی ایجاد میکند.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه جوان اگر کار درست داشته باشد، به یکنواختی و بی حوصلگی دچار نمیشود؛ اظهار می کند: «جوانان تحصیل کرده بیکارند و شخصیت اجتماعی ندارند، لذا یا تحصیل خود را عقب میاندازند و یا خسته میشوند. در حال حاضر ۸۰ درصد تحصیل کردهها بیکار هستند.»
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی با بیان اینکه اگر در جامعه بیکاری وجود داشته باشد پرخاشگری، عصبانیت و غیره ایجاد میشود؛ عنوان می کند: «جوان در کشور ما کار و درآمد ندارد، تبعیضها در استخدام را میبیند و هزینه سرگرمیها هم گران است، پدر و مادرش هم که برای تامین هزینههای زندگی دوشیفته کار میکنند؛ پس چطور انتظار داشته باشیم جوان بی حوصله نشود؟ مسائل اجتماعی باعث میشود جوان گوشه نشین شود و سپس به وی برچسب بیماری میزنند، لذا اگر زمینهها و مسائل اجتماعی درست شود، دیگر شاهد افسردگی و بی حوصلگی نخواهیم بود.»
اقلیما با تاکید بر اینکه جوانان افسرده نیستند، بلکه امید به زندگی را از دست داده اند؛ می گوید: «نبود امکانات تفریحی، حمایت اجتماعی و خانوادگی، کم بودن حقوق، تبعیض در محیطهای مختلف، نبود امنیت شغلی از جمله عوامل زمینه ساز بی حوصلگی و ناامیدی در جوانان هستند. تفریحات گران است و جوان به این علت خانهنشین و بی حوصله میشود، اما پزشکان خیلی راحت میگویند افسرده است و داروهایی تجویز میکنند که او را بیشتر بیمار میکند. بنابراین توصیه من این است که به جای درمان های موقت و گذرا دنبال چاره جویی اصلی و اساسی برای حل این مشکلات باشیم.»