ابوالفضل یغما جانشین مدیر مسؤول
نتیجهای که اصلاحطلبان از تحریم انتخابات گرفتند، به نظر میرسد چندان رضایتبخش نبود چون نمایندگان مجلس آینده، هر چند بدون پشتوانهی رأی مردم و بدون چشمانداز امیدی برای روزنهگشایی، به هر حال انتخاب شدند و تا کمتر از چهار ماه دیگر، جشن ورود به مجلس را هم میگیرند و به قول آقای شریعتمداری، روسیاهی به زغال ماند.
البته روی دیگر این داستان هم کمتر از این؛ مایهی نومیدی نیست. یعنی اگر اصلاحطلبان در انتخابات شرکت هم میکردند چیزی دستگیرشان نمیشد؛ کما اینکه آقای مطهری و دوستان ایشان و آن ۱۱۰ نفر روزنه، شرکت کردند و دیدیم که دستشان به جایی بند نشد؛ چرا، چون به عقیدهی من هر دو طیف در اشتباه هستند.
به نظر میرسد پروژهی خالصسازی و یکدستسازی، که حالا مدتها است دیگر کسی تکذیبش هم نمیکند و بلکه تأییدات آشکاری هم از سوی مقامات و افراد صاحبتریبون دارد، خیلی جدی شده و آشکار است که قصد و نیت گروههای قدرت و ثروت متنفذ در حاکمیت، تصمیمشان قطعی است و با انتخابات یا بیانتخابات، با شورای نگهبان یا بیشورای نگهبان، کار خودشان را پیش میبرند و خیال تأمل و بازگشت هم ندارند.
خب، حالا با این داستان، تکلیف دموکراسی و سکولاریسم و این چیزهایی که از فحوای کلام اصلاحطلبان خرد و کلان شنیده میشد و میشود و به نوعی آرزوهای آنان هم هست چه میشود؟ براندازی و تکانههای انقلابی را هم که آقای خاتمی و زیبا کلام و عبدالکریمی و خیلی دیگر از عقلا رد کردند و مطلوب ندانستند و حتی گفتند که سم است. اگر چه حتی اگر اینها هم نمیگفتند با آن ارادهی پولادینی که در توقف اعتراضات از سوی نیروهای متنفذ در قدرت دیده شد، داستان انقلاب و تغییر عمیق از طریق خیابان هم عملا غیر ممکن شده بود.
اساسا در پروژهی خالصسازی، مقرر است که صدای مخالفان، چه اصلاحطلبان، چه سکولاریستها، چه روزنهگشایان و چه مطهریون، شنیده نشود و مهندسی دقیق انتخابات از قبیل کد ملی رأیدهندگان به جای سند علامتدار هویت، که نمونههای بسیار آن را از زبان رد صلاحیتشدگان، نمایندگان سابق و لاحق و برخی کاندیداهای جا مانده شنیدیم کاملا واضح میسازد که در این پروژه، قصد بر آن است که در مسیر پرشتاب خالصسازی و به تعبیر برخی خارجنشینان، پوتینیسم، بر خلاف عدم جواز شرعی، از همهی وسایل ممکن برای رسیدن به هدف بهرهبرداری شود تا به گفتهی آقای ترقی، انقلاب به مسیر اهداف اسلامی خودش بازگردد.
در این شرایط، سؤال اصلی برای اصلاحطلبان، اعتدالیون و تکنوکراتهای سکولار این است که چه باید کرد؟ آیا باید به کف خیابان برگشت؟ آیا باید به لاک عافیتطلبی رفت و منتظر رشد فرهنگی و فکری جامعه شد که شاید یک قرن یا بیشتر به طول بینجامد؟ آیا باید منتظر رنسانس به سبک اروپا شد که کلیسا خودش، خودش را فروپاشاند؟
به نظر نویسندهی این سطور، پاسخ، هیچکدام اینها نیست. از نگاه من، اصلاحطلبان یک گزینهی نجاتبخش بسیار مهم دیگر دارند که اگر چه فعلا اصلا به آن فکر نمیکنند و هر چند دسترسی به آن خیلی غریب و بعید مینماید، اما به نظر میرسد تنها نقطهی امید و روشن که بتوان از طریق میانبر به هدف تغییرات عمیق و بدون خشونت دست یافت، همانا کار کردن اصلاحطلبان روی گزینهی رهبر شدن حجهالاسلام سید محمد خاتمی است.
از نگاه تئوریک، هیچ مانع جدی در این زمینه وجود ندارد چرا که آقای خاتمی، بسیاری از شرایط لازم برای رهبریت جامعه در آینده را دارد. مثلا اینکه کاریزمای بسیار بالایی دارد، سواد دانشگاهی در حد دکترای فلسفهی سیاسی را داراست، سابقهی وزارت و ریاست جمهوری در کارنامهی خود دارد، همیشه به جا سکوت کرده و به جا حرف زده است، با وجود همهی ناراحتیهای تندروان کف خیابان در جریان ماجراهای ۱۴۰۱ از وی، هنوز هم جزو گزینههای مطرح اکثریت برای ریاستجمهوری است یعنی محبوبیت بالایی در بین مردم دارد و مهمتر از همه اینکه روحانی و در حد مجتهد است.
پس تنها و تنها یک مانع بزرگ و بسیار مهم در سر راه رهبریاش هست و آن مانع، همانا مجلس خبرگان رهبری است. خب میدانیم که اکثریت فقهای این مجلس، بالای ۷۵ سال سن دارند و اغلبشان از نیازهای امروزی دانش جوامع نوین، کمبهره یا بیبهرهاند ولی در مقابل، قاطبهی آنها در امور دینی و حوزوی، به تشیع سنتی پایبند هستند و در اجتهاد هم غالبا نگاهشان سنتی و درونگرا است.
بنا بر این به نظر میرسد راه برای حجه الاسلام محمد خاتمی کاملا باز است. او میتواند با تشکیل یک اتاق فکر متشکل از مقامات کنارگذاشته شدهی دولتی که جزو سابقون هستند و تمام تناسبات و روابط سطح بالا در حاکمیت را میدانند، حوزویان طراز اول و معتدل که دستی در حاکمیت هم دارند، متنفذین سیاسی که ارتباطات گستردهای با اعضای مجلس خبرگان دارند، متخصصین رشتههای مرتبط دانشگاهی از جمله علوم ارتباطات، روانشناسی اجتماعی، فلسفه و نواندیشان دینی از قبیل دکتر سروش، و تشکیل جلسات منظم و نتیجهمند علمی فرهنگی، راههای رایزنی و نفوذ مثبت و کارآمد در بین اعضای مجلس خبرگان را بگشاید و خود را به عنوان گزینهی قابل بررسی رهبری آیندهی کشور، مطرح نماید و گامهای بعدی تا حصول به مقصد، در جریان عمل، رخ خواهد نمود.