بنجامین البرزی
شاخصههای فیلم یک فیلم خوب که با رویکرد قهرمانپروری در زیر روایتهای عاشقانه که منجر به شکست میشود و با داستانپردازی موردتوجه مخاطبین در همه سطوح قرار بگیرد داشته باشد چیست؟ اینکه فیلمی در طرح توطئه خود به چندین شاخه تقسیم بشود آیا میتواند ذیل گزارهی یک فیلم خوب عنوان بشود؟ یک فیلم میتواند مخاطب را تا آخر به دنبال خود بکشاند و مضمون پنهانشده در سکانسهای خود را لایه به لایه در معرض تماشای مخاطب بگذارد. فیلم خفگی ساخته فریدون جیرانی به نظر یک نوع قیصر پروری بیمارگونه ازلحاظ رویکرد سیاهوسفید خرج غیرت در ذیل عشق و عاشقی است که میخواهد یک نوع عملکرد روانی و بیمارگونه در ذهن و نگاه مخاطب ایجاد نموده و وی را تحت تأثیر خود قرار بدهد. تا مخاطب همراه با معضلات اجتماعی و فرهنگی قرار گفته و در یک نقطه غافلگیر شود و همچنان همراه سکانسهای فیلم باشد.
خفگی از نوع فیلمهایی است که کارگردان، نویسنده و بازیگران ِآن سعی در ایجاد یک تفاوت دارند غافل از اینکه حافظه تاریخی سینمایی مخاطب در سطح کلان و با حضور فیلمهای بسیار زیاد در عرصه رقابتی بهسادگی نمیتواند رقبای خود را کنار بزند.
همانگونه که اشاره شد فیلم با یک توطئه درونی و یک انتقام فردی و یک نقشه از پیش تعیینشده آغاز میشود آغازی زیر نماهای سیاهوسفید که ذهن هر بیننده را به سمت فیلم فارسی و فیلمهای گذشته میکشاند. نقش اول مرد در یک فضای مستأصل که قصد دارد راهکاری را برای به ثمر رساندن هدف خود در پی بگیرد و همسر خود که در نگاه اول بیمار و در نگاه دوم خود نیز یک شخص یا یک توطئهگر برای ایجاد یک انتقام است شروع میشود.
که این آغاز منجر میشود به نفر سوم یا همان الناز شاکر دوست با حضور یکباره خود بهعنوان یک منجی که خود مشکلات بسیاری را در ابتداییترین شکل یعنی نداشتن مسکن و شوهر دارد ظاهر میشود. زن بیمار از وی تقاضای کمک کرده و به او اعتماد میکند، غافل از اینکه او نیز میتواند در توطئه نقشهی سومی باشد که در طول فیلم ارائه میشود.
تقریباً تمامی بازیگران فیلم خفگی هر یک به سهم خود بیماری منحصربهفردی دارند که ریشههای روانی در آن نقش اصلی را بازی میکند؛ این از هم گسستگی با حضور پرویز پورحسینی در لایه چهارم و پنهانشده در فیلم قرار است منظم بشود و بازیگر این نقش در مقام دانای کل، به شکلی میخواهد زنجیر ازهمگسسته سکانسها را به هم پیوند دهد؛ درهرحال داستان ادامه پیدا میکند و نقش اول مرد (نوید محمد زاده) عاشق منجی الناز شاکر دوست شده و وی را دعوت به خلوت میکنند و وعدههای ارائهشده توسط همسر وی را اینگونه از زبانش بیرون میکشد و با وعده دو برابر از پرستار (الناز شاکر دوست) میخواهد که بهنوعی وانمود کند که هیچ اتفاقی رخ نداده است تا به نقشه اصلی خود و فیلم دست پیدا کند. همین رفتار موجب میشود برای بار اول دست کارگردان رو میشود و مخاطب میفهمد که در مقابل یک فیلم که در چندلایه و در چنددستگی با نقشههای انتقام جویانه مواجه گردیده است. تا اینجا فیلم هیچ فراز و فرودی ندارد نقشهها و طرح توطئهها بهآرامی ادامه پیدا میکنند و به سمت و سویی میرود که مخاطب انتظارش را به تقریباً میتواند حدس بزند. بازیگر نقش اول مرد که خود بهنوعی بیمار است باراهنماییهای مغرضانه برادر خود که دارد اموال باقیمانده از دخترعموی خود که توسط پدرش، از پدرش بهاصطلاح گرفتهشده است را بازگرداند و آینده درخشانی را برای خود رقم بزنند. منجی (الناز شاکردوست) با بازی در برابر نقش مکمل خود ماهایا پطروسیان که خود نیز دختری است کنند سن و سال دارد یا میانسال است از تبوتاب میافتند و در ذیل گریم مصنوعی به معضل بعدی پرستار که بهنوعی منجی دربند است تبدیل میشود. دخترانی که استیصال فردی خود را در لایههای موقت و ازدواجهای موقت پنهان کرده و سعی دارند که از قیود و قراردادها پا را فراتر بگذارند که البته در فیلم شکل و شمایل موضوعهای کلیشه را به خود میگیرد.
بااینهمه الناز شاکردوست در ذیل یک تصمیم فوری میخواهد تن به تقدیر داده و با مرد کهنسال که خود او نیز با همسر خود دچار چالش است ازدواج نماید و هم درد خود هم درد پرستار را درمان کند که خود این نیز ذیل ارائه یک نقشه دیگر یعنی اینکه با درگذشت او مال و اموال او به الناز شاکر دوست میرسد ادامه پیدا میکند. با کمی دقت ملاحظه میشود که جیرانی داستان در داستان و موضوع در موضوع مطرح نموده است که بهراحتی قابلیت تجمیع ندارد و هیچکدام در هیچ قسمت پایانبندی مناسبی را به خود اختصاص نمیدهد. شروع نسبتاً موفق فیلم متأسفانه به پایانبندی ناقصی میرسد که مخاطب بسیاری از آن را اگر که حدس نمیزند ولی میتوانند به شکل یک پازل نیمهکاره درآورد و آن را در مقابل چشمان خود قرار بدهند.
مرور میکنیم فیلم را لایههای پنهان و طرح توطئه ایجادشده؛ زن و شوهری که با هم مشکل دارند و در قالبی که بیمار میخواهد نقشه مرد را منجر به شکست نمایند مرد با همکاری برادر که دارد زن را شکست بدهد و انگار برای همهی مشکلات یک درمان موقت حتا پیدا نمیکند و در نهایت همه اینها در فریم آخر در آنجایی که مرد دست از نقشه خود نمیکشد و نقشه کلی خود را فدای باورهای قلبی خود میکنند ادامه پیداکرده و با استفاده از فضای ترس (فوبیای پرستار) و ترس از تاریکی وی را در آسانسور تنها رها میکند. همه اینها درنهایت با یک پاراگراف که الناز شاکر دوست خفهشده در آسانسور پیدا میشود به شکلی نمود پیدا میکنند که مقصر اصلی داستان همسر مرد میباشد در صورتی که لایه ها و نقشه های ارائه شده در کل خبر از یک روایت داستانی که بنا بوده مخاطب را در جای خودش میخکوب نماید می دهد که متأسفانه شکل نگرفته و فیلم بهواسطه چندلایگی و عدم وجود پایانبندی به نوعی ناقص تمام میشود.
- نویسنده : بنجامین البرزی
- منبع خبر : خاتون شرق