از نغمه تا نوحه، بوشهر به سوگ نشست
از نغمه تا نوحه، بوشهر به سوگ نشست
خاتون شرق- هفته گذشته، وقتی درباره فستیوال مردمی «کوچه» نوشتم و گفتم «کار مردم را به مردم بسپارید»، شاید خیلی‌ها گمان نمی‌کردند این جمله تا چه حد می‌تواند معنای عمیقی در دل خود داشته باشد.

سودابه جعفری
مدیر مسئول
هفته گذشته، وقتی درباره فستیوال مردمی «کوچه» نوشتم و گفتم «کار مردم را به مردم بسپارید»، شاید خیلی‌ها گمان نمی‌کردند این جمله تا چه حد می‌تواند معنای عمیقی در دل خود داشته باشد.
همان‌جا نوشتم که عده‌ای با علم مخالفت و با ادعای پاسداری از فرهنگ، تلاش کردند درِ این کوچه را به روی مردم ببندند. آن‌ها از «ولنگاری» و «ابتذال» سخن گفتند بی‌آنکه بدانند مردم ما خوب می‌دانند چگونه شادی کنند، چگونه حرمت‌ها را نگه دارند و چگونه در بزنگاه‌ها یک ملت باشند.
برنامه کوچه همان طور که پیش‌بینی می‌شد در میان موج استقبال مردمی برگزار شد.

کار مردم را به مردم بسپارید

از خیابان‌های قدیمی گرفته تا در میدان‌ها و کوچه‌های شهر بوشهر، صدا و شور زندگی پیچید. نی‌انبان نواخته شد، نغمه‌های خیام در هوا پخش شد و مردمی از هر قوم و زبان، دست در دست هم گذاشتند تا نشان دهند هنوز هم شادی در این سرزمین زنده است.
اما درست در میانه‌ی این فستیوال، تلخی از راه رسید.
حادثه‌ غم‌انگیز بندر گمرکی شهید رجایی، کام همه را تلخ کرد. جنوب، سیاه‌پوش شد. بوشهر رخت عزا بر تن کرد.
فستیوالی که با نوا و نغمه آغاز شده بود به ناگاه در بهت و سکوت فرو رفت. همان مردمی که تا دیروز با دست‌افشانی و پایکوبی، کوچه‌ها را زنده کرده بودند و در نی‌انبان می‌دمیدند این‌بار در عزای هموطنانشان نوای سنج و دمام را کوک کردند و خاکستر بر سر افشاندند.
این اتفاق ساده نبود. نه به‌خاطر حجم حادثه، بلکه به‌خاطر آن‌چه که در دل این واکنش مردمی نهفته بود: همدلی.
مردم، فارغ از هر مرز قومیتی و مذهبی، نشان دادند که غم و شادی در این سرزمین هنوز رنگ جمعی دارد. همان‌طور که برای برد تیم ملی، تمام ایران به خیابان می‌ریزد، در غم بندر نیز، همه دل‌شان می‌گیرد و مهم‌تر از همه اینکه، این همدلی و هم‌صدایی بدون دخالت دولت شکل گرفت.
نه بخشنامه‌ای صادر شد، نه رسانه‌ای دستور داد، نه مسئولی هدایت کرد. خود مردم بودند که سوگوار شدند، خود مردم بودند که مراسم گرفتند، خود مردم بودند که در کنار هم ایستادند. این همان پیوند عمیقی‌ست که سال‌هاست رشته‌های نامرئی‌اش مردم ایران را به هم گره زده. از ترک تا کرد، از بلوچ تا عرب، از لر تا فارس، همه در روزهای تلخ و شیرین کنار هم می‌ایستند. این ملت با همه تفاوت‌هایش، در یک چیز مشترک است: دل.
شاید امروز زمان آن باشد که آن دسته از افراد و نهادهایی که در برابر برگزاری فستیوال مردمی کوچه سنگ‌اندازی کردند، در آینه‌ای تازه به رفتار خود بنگرند. اگر به‌دنبال پیوند اجتماعی و انسجام ملی هستیم، باید باور کنیم که مردم خود بهتر از هر سیاست‌گذاری رسمی، راه و رسم بودن کنار یکدیگر را بلدند. فستیوال کوچه تنها جشن نبود؛ آئینه‌ای بود که هم ذوق مردم را نشان داد، هم سوگواری‌شان را.
بوشهر در روزهای گذشته، نه فقط عزادار قربانیان حادثه بود، بلکه نماد احترام به انسان شد؛ نماد همدلی، نماد شرافت مردمی. همان کوچه‌هایی که به بهانه شادی بسته می‌شد، این بار راهی شدند برای رسیدن به بندر، برای نشستن در کنار داغ‌دیدگان.
باید از بوشهر یاد بگیریم. باید به مردم اعتماد کنیم و باور کنیم این ملت هنوز زنده است، هنوز ریشه دارد، هنوز شعور اجتماعی دارد. نبایدکوچه‌ها را ببندیم، چون کوچه‌ها گاه راه را به همدلی باز می‌کنند.