یادداشت آغازین
حسین صومعه / باید از نویسنده «روزنامه مسافرت نیشابور» سپاسگزار بود؛ او میتوانست فقط به این سفر برود و برگردد و هیچ ننویسد. امّا و اکنون؛ سفرنامهای در این اندازه، پُراطلاع، در اختیار ما گذاشته است. سفرنامهنویس ما از روحیات مردم نیشابور و نواحی آن، فراوان سخن گفته، گزارشهایی از سرگذشت بناهای زیارتگاهی منطقه بهدست داده که ارزش فوقالعادهای دارند. این نکات، همیشه میتواند روشنگر برخی از نقاط ابهام در تاریخ و جغرافیای ما باشد.(برداشتی از مقدمه دکتر جعفریان)
نوشتار پیش رو، مقدمه پُرمایهای است که جناب آقای دکتر رسول جعفریان بر سفرنامه آقامحمدتاجر عتیقهچی نگاشتهاند. این مقدمه، همراه با متن «روزنامه مسافرت نیشابور»، افزون بر جلد نهم کتاب «مقالات و رسالات تاریخی» دکتر جعفریان، در وبگاه «کتابخانه تخصصی اسلام و ایران» [https://historylib.com] -که به مدیریت ایشان در دسترس پژوهندگان تاریخ قرار گرفته- منتشر شده است. متن سفرنامه به تصحیح استاد ارجمند، در شمارههای آینده پیشکش نگاه خوانندگان فرهیخته نشریه فرهنگی-اجتماعی خاتون شرق خواهد شد. بدین راه، از استاد بزرگوار به خاطر اجازه بازانتشار این اثر ارزنده در این نشریه، سپاسگزاری مینمایم.
اما پیرامون بازانتشار سفرنامه آقامحمد عتیقهچی گفتنیست در نشریه خاتون شرق، به اثر جناب عتیقهچی اردبیلی، از سه رخساره پرداختهایم. یکی، متن «روزنامه مسافرت نیشابور» به قلم جناب عتیقهچی است که در شمارههای سپسین خواهد آمد. دیگری، مقدمه آقای دکتر جعفریان بر سفرنامه است که در یکی دو شماره جاری، پیشکش گرامیان میگردد. بر این دو (متن و مقدمه)، برخی آگاهیها درباره جایها، کسان و برخی اصطلاحات، در بخشی پایانی به نام «یادداشتها» افزودهام. و رخساره سوم، نوشته پیشوازین نگارنده با عنوان «در جستجوی میراث انسانی» (منتشره در شماره ۱۳۶، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲) است که در آن، از نگرگاهی میراثی به گرامیداشت سفرنامه و پدیدآورندگان آن رفتهام.
درباره این سفرنامه
دکتر رسول جعفریان / سفرنامه حاضر با عنوان «روزنامه مسافرت نیشابور» از آقا محمد تاجر عتیقهچی اردبیلی (۱۲۸۴-۱۳۵۱ق)، از صوفیان ذهبی(۲) این شهر است که در محرم سال ۱۳۴۳ق، زمانی که در مشهد بوده، اراده زیارت قبر فریدالدین عطار، امامزاده محمد محروق و فضل بن شاذان را کرده، و همراه با همسرش که او را «امالمومنین» خوانده، با دوستی به نام میرزا محمدعلیخان معینالفقراء(۳) راهی این سفر شده است. این سفر، از رفتن به سمت نیشابور، از راه ترقبه و درّود(۴) آغاز شده، با اقامت چندروزه در کنار بقعه شیخ عطار، امامزاده محروق و بقعه فضل، و سپس بازگشت از همان مسیر درّود به مشهد خاتمه مییابد. نویسنده پس از گزارش سفر، وضعیت این سه بقعه را نیز از نظر بنا و تاریخچه آن، کتیبههای برجایمانده، و امکانات رفاهی-زیارتی، توضیح داده است. ضمناً شرحی هم از امامزاده درّود و نیز بقعهای که به پسران مسلم شهرت دارد، بهدست داده است.
اصل این گزارش، گویی به صورت یک نامه برای یکی از دوستان ذهبی وی در اردبیل -محسن حالی(۵) که کاتب سفرنامه حاضر نیز هست- نوشته شده است. گویا سال قبل از آن، با هم به زیارت قبر عطار آمده بودهاند. نویسنده در متن، مرتب خطاب به او کرده، و سفر سال گذشته با او را یاد آورده شده است: «طرف غروب در خدمت جناب معین(۶) به آن محل پارسالی زیر درخت توت که در خدمت جنابعالی بوده، رفته نماز شام و مشغولیّت را تمام نموده، و روضهخوانی و قصیدهخوانی مفصّل شد. کرّات جنابعالی را یاد کرده». کاتب خود، گواهی کرده که مقصود او در این خطاب، وی است، کسی که متن را کتابت کرده و مطالب اندکی هم بر آن افزوده است. از مقدمه کاتب بر سفرنامه چنین بر میآید که نویسنده، رئیس ذهبیها در اردبیل بوده است.
نویسنده و مزار وی
نویسنده سفرنامه، چنانکه خود در پایان رساله آورده است «محمدآقا تاجر عتیقهچی معاونالفقراء ذهبی تبریزی بن مرحوم حاج محمدکریم تبریزی»، «اقل خاکپای سلسله مبارکه ذهبیه رضویه مرتضویه» است. وی تحریر این رساله را در روز پنجشنبه چهارم شهر صفرالمظفر ۱۳۴۳ق به پایان رسانده است. کاتب رساله، محسن حالی عمادالفقراء ابن مرحوم حسنعلی خوشنویس اردبیلی است که آن را در روز جمعه، دویم ربیعالثانی سنه ۱۳۴۳ به پایان برده، و گفته است که در برخی از کلمات نیز جسارتا، اصلاحیههایی انجام داده است.
در حاشیه صفحه پایانی نسخه، درباره محمدآقا تاجر عتیقهچی، یعنی نویسنده، آمده است: «تاریخ تولد، ۱۲۸۴٫ تاریخ رحلت آقا مشهدی محمدآقا قدسسره، صبح روز عید نوروز ۲۴ ذی قعده ۱۳۵۱ از هجرت گذشته. محل مرقد مبارکش، اردبیل، در طرف غربی شهر، سهراه قریه حجین معروف به داش کَسَن، میان پل ۵ خیمه رودخانه بالقلو، نزدیک پل و نهر آسیای شهر، قبرستان اوّل واقع است. در اطراف باغ و سبزیات و صحراست، و روی قبر، طاق بسیار محکمی به دستور مرحوم امیری میرپنج زدهاند و سنگ مرمر بسیار عالی بر دیوار نصبشده به خط آقا سیدغفور حکاکباشی خوشنویس تبریزی رحمهالله علیه».
شخصیت مذهبی و علمی نویسنده را در متن حاضر، میتوان ارزیابی کرد، اما اطلاعات شخصی ویژهای از خودش نداده است. تنها در یک مورد نوشته است: «وارد صحن مقدّس امامزاده گردیده، چه صحن جاهای خوب و باصفا را تعریف تمامگوشه بهشت میگویند؛ ولی این صحن مبارک، صفا و حال و دلگشایی هشتبهشت را داشت. این بنده در این مدّت عمر که هفتاد و چند شهر و قصبه، از داخله و خارجه دیدهام، بنایی با این خوبی و باصفا و دلگشا و باروحتر ندیده بودم، و گمان ندارم که بعد از این ببینم». ممکن است نویسنده، سفرنامههای دیگری هم از سفرهای خود داشته باشد. وی در چندین مورد، این اثر را «روزنامه» نامیده است.
ویژگیهای سفرنامه
نخست؛ جنبه سفرنامهای بر اساس مدل دیگر سفرنامههای دوره قاجاری است که به گزارش بسیاری از جزئیات از خواب و خورد و خوراک میپرداختند. دهها بار چای خوردن، خرید تخم مرغ و درستکردن نیمرو، پختن قرمهسبزی و بادمجان و غیره را گزارش کرده، و از این رهگذر، اطلاعات خوبی از قیمتها، و نیز زندگی اجتماعی مردم در این دوره به دست میدهد. مطمئنا هیچکدام از این معلومات زیادی نیست و هرکدام آنها ارزش خاص خود را دارد. اما و بالاتر، گزارش از راه، امکانات سفر، برخی از روستاها، وضع اقتصادی، و نکات دیگر است که ارزش اجتماعی-اقتصادی بالایی دارد و میتواند برای شناخت تاریخ و زندگی و تمدن این نواحی سودمند باشد.
نویسنده از روحیات مردم نیشابور و نواحی آنجا فراوان سخن گفته و از آنان سخت ستایش کرده، و به عکس از مردمان اردبیل در چندین مورد، بدگویی تند کرده است. وی این قاعده را که اغلب افراد، از هر کجا هستند، چندان دل خوشی از ولایت خود ندارند را رعایت کرده است. در این سفرنامه، گزارشهای تاریخی از بناها، نیز نقش سلاطین گذشته و دیگر افراد برجسته در ایجاد این آثار بهدست داده است که ارزش فوقالعادهای دارد. این نکات، همیشه میتواند روشنگر برخی از نقاط ابهام در تاریخ و جغرافیای ما باشد.
جالب است که وی در توصیف اماکنی که در نیشابور میبیند، غالبا آنها را با مقابر و بقاع مشایخ صفوی در اردبیل در کلخوران و غیره از نظر زیبایی و مساحت و بنا، مقایسه میکند. به هر روی؛ آگاهی از این مطالب، جز با خواندن متن سفرنامه بهدست نخواهد آمد و باید از نویسنده سپاسگزار بود که میتوانست فقط به این سفر برود و برگردد، و هیچ ننویسد، اما و اکنون این اندازه، پُراطلاع، در اختیار ما گذاشته است.
نکته دوم، جنبه صوفیانه این سفرنامه است. روزگاری در قرون ششم تا دهم و حتی بعد از آن، تا روزگار قاجار، صوفیان برای زیارت قبور اولیاء مورد اعتقاد خود، سفرهای زیارتی طولانی داشتند. کاروانهای عظیمی از زائران برای زیارت قبور مشایخ از این شهر به آن شهر و از این قریه به قریه دیگر میرفتند. شامات یکی از زیارتگاههای اصلی بود. طبعا در ایران نیز، قبور صوفیان در همدان و ری و اصفهان و نیشابور و نقاط دیگر، همواره محل زیارت بود. این سفرهای زیارتی، به تدریج با مبارزهای که از اوان، بلکه اواسط دوره صفوی، با صوفیان صورت گرفت، کم و کمتر شد، اما تا دوره قاجاری، کم و بیش برقرار بود. بسیاری از قبور مشایخ صوفیه، در دوره صفوی و قاجاری، تخریب و حتی تبدیل به مزارت دیگری شد. تکیهها نابود و یا کارکرد آنها عوض شد و جای آنها مراکز دیگری مانند مسجد یا حسینیه ساخته شد. حتی الان هم کسی به بسطام برود، هنوز صوفیان اندکی را میبیند که در کنار قبر بایزید نشسته و مشغول اعمال و اذکار خود هستند.
تجربه سفرنامه حاضر، از چنین سفر زیارتی توسط دو صوفی است که حالات خود را ضبط و ثبت کردهاند. خواب میبینند، حالت مراقبه(۷) دارند و گویی میان خواب و بیداری اموری را -بر حسب ادعای خود- از رؤیت مشایخ و توصیههایی به آنها تجربه میکنند. مسافران ما که ذهبی و طبعا امامیمذهب هستند، و ایام هم محرم است، یکسره مشغول روضهخوانی و البته قصیدهخوانیهای خود نیز هستند. ما تجربه سفرنامههای حج، عتبات، و زیارت مشهد را فراوان داریم، اما این بار، با یک سفرنامه زیارتی صوفیانه روبرو هستیم. باورهای آنها در دیدن و شنیدن آنچه دیگران نمیبینند و اینها میبینند یا میشنوند، مربوط به خودشان است، و البته تأثیرش در ادبیات صوفیانه شناخته شده است.
در جایی، پیرمردی از این صوفیان را میبیند که زیر درختی نشسته، در کنارش وسائل چایی او که جمعا سه شاهی هم نمیارزد، برای او و دوستش چایی میریزد، و در این حال که «مشغول خوردن بودم در این حال دو سه سگ از دِه زوزه کشیدند. همینکه درویش، زوزههای سگها را شنید، آه خیلی بادرد کشیده به سگها خطاب کرد، بلی من هم میدانم و میشنوم. بعد، رو بر بنده کرده، فرمودند که: بر ارواح خبیثه عذاب میکنند، و ناله آنها بلند میشود، این سگها از هیبت آن نالهها زوزه میکشند.» چندین «مراقبه» از همین نوع نیز در این متن، از سوی نویسنده ما محمدآقا عتیقهچی و رفیقش مُعین، دیده میشود. بسیار عادی است که تصور شود این ادبیات رایج میان این جماعت است. در یک مورد میگوید: «در مراقبه، جناب معین دیده بودند که حضرت فرید به جناب ایشان، انگور مرحمت فرمودند. یعفور(۸) جناب معین، ماشاءالله از فربهی و چاقی، در جاهای دیگر عرعر میکردند، به خلاف در آستان حضرت فرید صدا نمیکرد!»
زندگی صوفیانه در این متن کاملا خود را نشان داده، و میتوان از لابلای اشاراتی که او به موارد دیگر از مسافران دارد، از نوع زیست این مردمان آگاه شد. در داخل متن، اشاره به صوفیان خاکساری(۹) و گنابادی(۱۰) هم دارد که به زیارت آمده بودند یا آنها را ملاقات کرده اند.
و اما اساسا این سفر برای زیارت عطار بوده، و در حاشیه آن، به زیارت امامزاده محروق و همینطور فضل بن شاذان نیز پرداخته شده است. یکی دو مورد به قبر عمر خیام هم اشاره دارد. عطار مورد نظر این صوفیان، عطار معروف، اما به علاوه مظهرالعجایب(۱۱) و برخی از مجموعههای شعری دیگر است که ارتباطی با عطار ندارد. این اثر که چندینبار هم در این متن از آن یاد شده، از عطار تونی(۱۲)، شاعر شیعی قرن نهم هجری است و این امر بارها گوشزد شده است. با این حال، برای صوفیان شیعی ذهبی و غیره در طول قرون، و تا این اواخر و حتی امروز، عطاری مورد قبول است که آن اشعار را درباره امام علی علیهالسلام دارد.
نکته تحقیقی نویسنده، درباره قبر منسوب به پسران مسلم است که میگوید، بر اساس جستجویهای خودش، قبر سعید بن سلام مغربی یا همان ابوعثمان سعید مغربی(۱۳) است. برخی منابع نیز، چنان که در زبدهالتواریخ آمده، آن را مقبره ابومسلم خراسانی میگفتهاند.(۱۴) مقبره مزبور در روستای «دهشیخ»(۱۵) بوده و در سال ۱۳۵۵ش هم بازسازی شده است.
نکته سوم، جنبه ادبی آن است که گرچه اهمیت نگارشی و ادبی بالایی ندارد، اما به هر روی، مشتمل بر اصطلاحات و الفاظی است که میتواند روشنگر برخی از نکات باشد. تفاوت تلفظ برخی از روستاها و قریهها، ماند عنبران به عمبران(۱۶)، یا جاقرد به جای جاغرق(۱۷)، و موارد دیگر، از نظر آشنایی با تنوع تلفظهای محلی، جالب است. بهکار بردن پامادور(۱۸) در همه موارد به جای گوجه فرنگی در این متن جالب توجه است. برخی از اصطلاحات مشاغل مانند دالاندار و جز آن هم به افزایش گنجینه فرهنگ اقتصادی و شغلی کمک میکند. نثر کتاب، به آرامی به سمت روانی نثر فارسی دوره بعد از مشروطه میماند، اما جملات، کوتاه و دنبال هم بوده، و به سادگی جملات تمام نمیشود.
تصویری از نسخه این سفرنامه، در اختیار بنده بود که حقیقت، از اینکه چگونه بهدستم رسیده، چیزی به یاد ندارم. شاید دوستی داده است. اما از روی نسخهای متعلق به خانقاه احمدی در شیراز است که در فهرست این کتابخانه که توسط دوست عزیز جناب آقای محمد وفادار مردای تألیف شده، به شماره ۶۰۰ با عنوان «سفرنامه نیشابور» ثبت شده است(۱۹) هیچ جستجویی برای این که بدانم جای دیگری منتشر شده است یا خیر نکردم، زیرا به هر حال دوست داشتم بر اساس این نسخه آن را آماده کنم. عنوان رساله، علیالقاعده، همان «روزنامه مسافرت نیشابور» است نه سفرنامه نیشابور.
چند مورد حاشیه و یک مقدمه، به خط قرمز دارد که باید از محسن حالی باشد. مقدمه سفرنامه، باز به رنگ قرمز، در معرفی نویسنده و چگونگی نسخه، و چند مورد یادداشت دیگر، توضیحاتی مربوط به متن است که اولش تعبیر «در حاشیه» را نوشتهام تا معلوم شود جدای از متن است. یک موردش درباره مقبره ابوعثمان مغربی است که پیشتر اشاره کردیم.
چنان که اشاره شد یک نسخه از این سفرنامه در اختیار بود که البته بسیار خوشخط و خواناست. با این حال، دو سه مورد ابهام ماند. یکی درباره این یعفور جناب معین که همراه اوست و تعبیری که دنبال آن دارد اتومبل، و اشارهای که دارد که مدتی قبل به پنجاه تومان خریده و حالا هشتاد تومان میارزد. در جایی هم به عرعر او اشاره دارد! دو سه مورد دیگر نیز ابهاماتی در برخی کلمات بوده که با «کذا» اشاره کردهام. طبیعی است که خطاهای دیگری هم باشد که از چشم بنده، پوشیده مانده و امیدوارم خوانندگان عزیز بر من ببخشایند. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
یادداشتها:
۱٫ استاد دانشگاه تهران، تاریخپژوه و مصحح نسخ خطی. در بخش پایانی نوشتار «در جستجوی میراث انسانی» (در صفحه ۶ شماره ۱۳۶ نشریه خاتون شرق، منتشره در ۱۱مرداد ۱۴۰۲ به بازگویی مختصری از کارنامه استاد ارجمند در حوزه نیشابورشناسی پرداختهایم.
۲٫ صوفیان ذهبی: پیروان سلسله شیعی تصوف ذهبیه؛ از سلسلههای معروفیه (منسوب به معروف کرخی) و از پیروان عبدالله برزشآبادی. تصوف ذهبیه ابتدا در خراسان پدید آمد و سپس در شمال ایران، آذربایجان، فارس و عراق گسترده شد. پیروان این سلسله با نهادن نامهای دیگری همچون محمدیه، علویه، رضویه، کبرویه، معروفیه و مهدیه در کنار نام ذهبیه، بر اصالت و قدمت این طریقه پافشاری مینمایند و بر این باورند که ذهبیه، امّالسلاسل صوفیه و تنها سلسله شیعی دوازدهامامی؛ و بزرگان صوفیه، به طور مستقیم و غیر مستقیم پرورشیافتگان این سلسلهاند. موضوع ولایت در اندیشه ذهبی از جایگاه ویژهای برخوردار است چنانکه آنان پیروی کامل از ولیّ عصر را از لوازم و شروط کمال میدانند. ذهبیها تشیع را از اصول تصوف دانسته و بدین پایه، بسیاری از عالمان شیعه را صوفی و منسوب به ذهبیه میشمارند. از زمان قطبالدین محمد نیریزی (۱۱۰۰- ۱۱۷۳ق)، شیراز مرکز این سلسله شد.(ذهبیه در دانشنامه، ج۱۹، ص۴۱-۴۳)
۳٫ میرزا محمدعلیخان معینالفقرا: همسفر نویسنده «روزنامه مسافرت نیشابور». نویسنده در جایجای سفرنامه، از وی با عنوانهای «جناب معین» و «حضرت معین» یاد کرده است. «وحیدنامه» از شخصی به نام «حاجمیرزا محمدعلی حب حیدر»، ملقب به «معاونالفقرا»، نام برده که زاده ۱۲۹۵ق در شهر اردبیل و از محتشمزادگان این شهر، و در صنف دولتی و دیوانی شاغل بوده است. گزارشی از سکونت وی به سال ۱۳۳۸ق در شهر مشهد در دست است. او در زمان اقامت مشهد، رییس شرکت قند خراسان بوده و سرپرستی «اخوان طریق» (= اعضای سلسله ذهبیه) در آن دیار را بر عهده داشت است. وی پس از انحلال شرکت قند خراسان و اقامتی دوساله در عتبات عالیات، از سال ۱۳۶۵ق/ ۱۳۲۵ش در تهران اقامت گزید و «شرکت تجارتی نجات» را بنیاد نهاد. میرزا محمدعلی معاونالفقرا، در این دوره از سوی رکن سلسله ذهبیه، آقامیرزا احمد عبدالحیّ وحیدالاولیا، به سرپرستی اعضای ذهبیه در شهرهای شمال و غرب کشور منصوب گردید. او در سال ۱۳۷۰ق یک باب خانه در خیابان ری تهران را وقف خانقاه احمدی شیراز نمود و در سال ۱۳۷۴ق منزل مسکونی وحیدالاولیا که -شالوده خانقاه احمدی شیراز است- را مرمت و بازسازی نمود. از آنجا که همزمان با میرزا محمدعلی، فرد دیگری به نام میرزا ابوالحسن حافظالکتب (۱۳۱۴-۱۴۳۱ق) لقب «معاونالفقرا» داشته است؛ میتوان بر این گمان، استوار بود که لقب حاج میرزا محمدعلی حب حیدر، «معینالفقرا» (= یاریگر درویشان) بوده؛ چه این لقب با کارنامه و عملکرد وی در سلسله ذهبیه نیز همخوانی دارد. (بنگرید: وحیدنامه، ص۱۰۶-۱۰۷، ۱۰۱-۱۰۲) و این میرزا محمدعلیخان، در روزنامه مسافرت نیشابور نیز با همین لقب «معینالفقرا» و عناوین «جناب معین» و «حضرت معین» حضور دارد.
۴٫ راه طرقبه به درود: چنانکه در «روزنامه اردوی همایون» -گزارش نخستین سفر خراسان ناصرالدینشاه قاجار در ۱۲۸۴ق به خراسان- آمده؛ راهی که از درّود میگذرد، یکی از دو راه رایج نیشابور به مشهد در آن دوران بوده است. این راه کوهستانی با وجود پستی و بلندیها و صعب و دشواریها، اما «همهجا در کنار آب و سایه درخت و هوای خوش است. شخص زایر را جز زیارت و وصول به جنّت و حصول رضوان را پیش از انتقال به عالم دیگر، در این راه مشهود و محسوس میبیند.» (روزنامه، ص۳۸-۳۹)
۵٫ محسن حالی: حاج میرزامحسن خوشنویس مدرس عماد اردبیلی (۱۲۸۵-۱۳۳۳ق)، ملقب به عمادالفقرا و متخلص به حالی، خود از عرفای سلسله ذهبیه و سراینده، مولف و مصنف هفده دیوان و کتاب و رساله در مضامین تشیع و تصوف است. (زندگینامه، ج۳، ص۱۶۰)
۶٫ جناب معین، بنگرید: یادداشت ۳٫
۷٫ مراقبه «آنست که از حول و قوت خود بیرون آیی و به مراعات لحظات پروردگار، پردازی و از برای نفحات الطاف وجود مطلق غیر او را دربازی. خود چیست مراقبت ز درویش / بودن نگرانِ باطنِ خویش / چشم از عالَم، فرو گرفتن / با عالَمِ خویش، خو گرفتن.» (فرهنگ نوربخش، ج۵، ص۲۰۰)
۸٫ یعفور: در گفتار عامیانه ایران، «خر» را گویند. همچنین نام خر حضرت پیامبر (ص) و اصل آن عُفَیْر است.(لغتنامه، ج۱۵، ص۲۳۷۹۲)
۹٫ صوفیان خاکساری: خاکساریه؛ طریقهای از تصوف که بهطور خاص، از روزگار صفوی در ایران رواج یافته است. برخی منابع، نام این طریقه را به شیوخ متقدم آن همچون باباداوود خاکی (درگذشته به ۹۹۴ ق) یا شاهخاکسار اپرم پارسی دانسته و برخی دیگر بر این باورند که واژۀ «خاکسار» (مانند خاک) در اشاره به فقر و تواضع پیروان این طریقه است. خاکساریه خود را شیعه اثنیعشری میدانند اما همچون پیروان طریقه اهل حق، به حلول خداوند در قالب شخصیتهای مختلف از جمله علی (ع) باور دارند. پایبندی به فقر ظاهری بویژه در پوشاک و آرایههای دیگر از ویژگیهای مهم خاکساریه است. شعرخوانی، شاهنامهخوانی، پردهخوانی و نقالی صوفیان خاکساری در میان عموم مردم را میتوان از کارکردهای فرهنگی پیروان این مسلک در جامعه ایرانی برشمرد. میان اندیشه خاکساریه و اهل فتوت پیوندهایی وجود دارد. پیران خاکساریه، توجه چندانی به مباحث نظری و مفاهیم پیچیده عرفانی نداشته و تالیفات آنان بیشتر رسالههای کوتاهی است که نویسنده آن اغلب نامعلوم است.(خاکساریه در دائرهالمعارف، ج۲۱، ص۶۲۸-۶۳۳)
۱۰٫ صوفیان گنابادی: پیروان سلسله شیعی تصوف گنابادیه؛ این سلسله -که به نام نعمتاللهی سلطانعلیشاهی گنابادی نیز شناخته میشود- پیروان سلطانعلیشاه گنابادی (۱۲۵۱–۱۳۲۷ق) را در بر میگیرد. گنابادیه از فرقه نعمتاللهیه – پیروان شاه نعمتالله ولی (۷۳۰ تا ۸۳۴ق)- منشعب شده است. برخی از باورهای گنابادیه عبارتند از: باور به ولایت علی(ع) شرط قبولی اعمال، لزوم مدارا با دیگر سلسلهها و مذاهب، جایز نبودن تعدد زوجات مگر در موارد ضروری، جایز نبودن طلاق مگر در موارد ضروری، دخالت نکردن در امور سیاسی، پرداخت عُشْریه (یکدهم درآمد) به قطب یا رئیس سلسله بهجای خمس و زکات، جدایی طریقت از شریعت، انتساب ولایت مطلقه به قطبهای سلسله، معصوم شمردن قطبها، وجوب اطاعت از آنان و … . امروزه بیشتر پیروان سلسله گنابادیه در تهران، شیراز، اصفهان، مشهد (گناباد)، همدان، کرمانشاه و اراک ساکن هستند.(گنابادیه در ویکیشیعه)
۱۱٫ مظهرالعجایب: مثنویای در ذکر فضائل حضرت علی (ع) که برخی آن را منسوب به عطار نیشابوری دانستهاند(پیروان، ص۳۶) اما پژوهشهای نو آن را سروده شاعری شیعی در سده نهم هجری به نام عطار تونی میشناسد. مظهرالعجائب، نُههزار یا به گفتاری دیگر: چهارهزار بیت است.(فهرستگان، ج۳۰، ص۱۰۵) همچنین بنگرید: یادداشت ۱۲٫
۱۲٫ عطار تونی: نظامالدین احمد بن حسین بن محمدشاه غفاری تونی، شاعر شیعی سده نهم هجری است. تبار وی از شهر تون (فردوس کنونـی)، اما خودش زاده نیشابور و مقیم مشهد بود. او در مذهب خویش، تعصبی سخت داشت، چنانکه افکار غالیانه بر اندیشهاش چیره میشد و در شعرش راه مییافت. همین مایه، فتوای قتل وی به اتهام رفض را از سوی فقیهی در سمرقند در پی داشت. نظامالدین از پیروان کبرویه بود و همچنین در آثار خود اشارتی نیز به ذهبیه داشته است. او سالکی جهانگرد بود و از چین و ترکستان گرفته تا ایران و عراق و حجاز و شام و مصر را دیده بود. وی دو منظومه «مظهر العجائب» و «لسان الغیب» را سرود اما از بیم تکفیر و کشتهشدن و کتابسوزی، این دو مثنوی را به فریدالدین عطار نیشابوری منسوب نمود.(هویت، ص۸۱، ۸۵، ۸۷، ۸۸، ۱۰۶، ۱۱۶-۱۱۷)
۱۳٫ سعید بن سلام مغربی: ابوعثمان سعید بن سلام مغربی، از بزرگان مشایخ صوفیه و عرفای بنام سلسله معروفیه سده چهارم؛ زادگاهش را روستایی در جزیره صقلیه (سیسیل) و یا ناحیه قیروان دانستهاند. او در پی تحصیل و معرفت به مصر و شام و حجاز و خراسان رفت. مغربی در سالهای اقامت در مکه از چنان جایگاهی در پارسایی و زهد برخوردار بود که شیخالشیوخ زمان و شیخ حرم به شمار میآمد. به همین روی، در کتابهای فرقه ذهبیه از او با لقب «طاووسالحرم» یاد کردهاند. ابوعثمان مغربی، شیوه خود را بر هماهنگ ساختن طریقت با شریعت نهاد و همچون جنید بغدادی، اعتدال در سلوک را پیشه خویش ساخت و بدین روی، در میان اهل عرفان به «جنید ثانی» نامور گردید. کسانی همچون ابوالقاسم علی کرکانی، منصور بن خلف، محمد بن علی نسوی (محمد بن علیان) و ابو عمرو نُجَید را در شمار شاگردان و مریدان وی نامبردهاند. وی سرانجام در نیشابور سکنی گزید، در همین شهر درگذشت و در کنار آرامگاه ابوعثمان حیری به خاک سپرده شد.(ابوعثمان حیری در دائرهالمعارف، ج۵، ص۷۳۱-۷۳۲)
۱۴٫ یادداشت دکتر جعفریان: «بنگرید: ابومسلم سردار خراسان، یوسفی، ص۱۵۴٫»
۱۵٫ دهشیخ: در تقسیمات کشوری امروز، از توابع دهستان فضل بخش مرکزی شهرستان نیشابور؛ در حومه جنوب شرقی شهر نیشابور واقع است.(نقشه آماری دهستان فضل) در گزارش میرزاحسین درودی به سال ۱۲۹۶ق/ ۱۲۵۸ش، از قریهای به نام «دهشیخ ملّارحیم» در دو فرسنگی شرق شهر نیشابور یادشده که با نظر به جهت قرارگیری و مسافت آن، میبایست در همسایگی قریه جیلو بوده باشد(کتابچه، ص۵۰-۵۱) که با دهشیخ مورد نظر، به مسافت مستقیم بیش از ۸ کیلومتر فاصله دارد. «فرهنگ جغرافیائی ایران» منتشره ۱۳۲۹ش/۱۳۶۹ق، نام دو آبادی «دهشیخ بُشرو» در سه کیلومتری جنوب و «دهشیخ لَگزی» در دو کیلومتری شرق نیشابور را ثبت کرده که دومی دارای راه ارابهرو بوده است.(ج۹، ص۱۷۶) با نظر به دادههای «نقشه شهرستان نیشابور» همراه کتاب یادشده، از آنجا که دهشیخ مورد نظر، در مسیر ناحیه زیارتی آرامگاه عطار و امامزاده محروق واقع بوده -که راه ارابهرو را در آن زمان، توجیه مینماید-، میتوان بیگمان بود «دهشیخ لَگزی» میبایست آبادی مورد نظر ما باشد. نام این آبادی در ۱۳۳۸ به همین صورت «دهشیخ لگزی» ثبت شده (گزارش مشروح، ص۳) اما از سرشماری ۱۳۵۵ دیگر پاره دوم -یعنی «لگزی»- در نام این آبادی دیده نمیشود.(فرهنگ آبادیهای، ص۳۰۲) در اراضی جنوب شرقی دهشیخ، بنای آرامگاهی متعلق به ابوعثمان سعید بن سلام مغربی، از مشایخ متصوفه سده چهارم هجری واقع است. روستای دهشیخ را متعلق و منتسب به شیخ یادشده دانستهاند.(نیشابور شهر فیروزه، ص۳۵۳-۳۵۴) در این آرامجای، کنار ابوعثمان مغربی، چند تن دیگر از عارفان نامدار از جمله ابوعثمان حیری و ابوعثمان نصیبی به خاک سپرده شده است.(گزارش ثبتی، بخش ۷) با نظر به موقعیت مکانی (بازآفرینی تصوری، ص۸۷) و همچنین شخصیتهای مدفون (حلیه الأولیاء، ج۱۰، ص۲۴۴؛ نیشابور شهر فیروزه، ص۳۵۳-۳۵۴) میتوان این ناحیه را بر «محله حیره» نیشابور کهن تطبیق داد.
۱۶٫ عمبران: عنبران؛ بر پایه گزارش ۱۳۲۹ش، یکی از دیههای بخش طرقبه (ترقبه) است که در سر راه مالروی عمومی طرقبه به نیشابور واقع شده. (فرهنگجغرافیائی، ج۹، ص۲۷۴) عنبران در درّه طرقبه، یکی از درههای یازدهگانه کوه نیشابور (بینالود امروزین) که رو به سوی دشت توس یا مشهد دارند، قرار یافته است. در این درّه: عنبران (انبران) در بالادست طرقبه، و جاغرق در بالادست عنبران واقع شده است.(مشهد طوس، ص۱۰۶-۱۰۷) عنبران امروز، یکی از محلههای هفتگانه شهر طرقبه است(وبگاه شهرداری طرقبه) و به عنوان یکی از جاذبههای طبیعی و ییلاقات شهر طرقبه شناخته میشود.(اطلاعات خدمات سفر، ص۱۸)
۱۷٫ جاغرق: بر پایه تقسیمات خراسان در جغرافبای حافظ ابرو در سده نهم هجری، در شمار قریههای «بلوک جاغرق و گلستانه» از توابع ولایت توس بوده است. جاغرق، گلستانه، دستجرد، ترغبه، تخم مامرز، کسکمهدی، نودیه قریههای این بلوک بودهاند.(جغرافیای حافظابرو، ج۱، ص۱۶۰) بر پایه تقسیمات کشوری امروز؛ جاغرق، مرکز دهستانی به همین نام از توابع بخش طرقبه شهرستان طرقبه و شاندیز است.(نقشه آماری دهستان جاغرق) این آبادی در درّه طرقبه (مشهد طوس، ص۱۰۳) و در حدود ۷ کیلومتری جنوب غربی شهر طرقبه(اطلاعات خدمات سفر، ص۱۹) و بر سر راه طرقبه به نیشابور جای گرفته است.(فرهنگ جغرافیائی، ج۹، ص۹۵) روستای کُردینه –در فاصله ۱۵ کیلومتری طرقبه- در میانه مسیر جاغرق به درّود نیشابور قرار دارد.(اطلاعات خدمات سفر، ص۲۰)
۱۸٫ پامادور: گوجهفرنگی، برگرفته از /pomidor/ روسی به همین معنی است. بر اثر حضور روسها در مناطق شمالی ایران همچون آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان برخی واژههای روسی در گویش مردم را یافته که در مناطق دیگر کشور به کار نمیرود. گیلان به خاطر اینکه تماس بیشتری با روسیه داشته، این گونه واژههای رایجترند.(کلمات روسی، ص۴۲) مرعشی از گویش گیلکی، حتی نام دو خوراک را با ترکیب پامادور ثبت کرده است: «پامادور چَقَرتَمِه» و «پامادور قاطُق».(واژهنامه گویش گیلکی، ص۱۱۱) گفتنی است نویسنده «روزنامه مسافرت نیشابور»، از اهالی آذربایجان و از خانوادهای است که به خاطر شغل تجارت پدر، چند سالی در گیلان اقامت داشتهاند.(وحیدنامه، ص۹-۱۰)
۱۹٫ یادداشت دکتر جعفریان: «فهرست کتب خطی کتابخانه خانقاه احمدی شیراز. تهران، کتابخانه مجلس، ۱۳۹۱، ص ۳۹۲٫»
فهرست منابع:
– «ابوعثمان حیری». حسین لاشیء، در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ۱۳۷۲٫
– اطلاعات خدمات سفر شهرستان طرقبه-شاندیز. ناظر اجرایی ابوالفضل مکرمیفر، اداره کل میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، بیتا.
– «بازآفرینی تصوری شهر از متون تاریخی، نیشابور غازانخانی». علیرضا عینیفر و احمدمیرزا کوچک خوشنویس، هنرهای زیبا، تیر ۱۳۸۱، ش۱۱٫
– «پیروان مذاهب و شیخ عطار». امریزدان علیمردان، ایرانشناخت، زمستان ۱۳۷۸، ش ۱۵٫
– جغرافیای حافظابرو؛ بخش خراسان. شهابالدین عبدالله حافظابرو. مقدمه و تصحیح سیدعلی آل داود، تهران: انتشارات دکتر محمد افشار، ۱۳۹۹٫
– حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء. للحافظ ابی نعیم احمد بن عبدالله الاصبهانی، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
– «خاکساریه». علیرضا ابراهیم، در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۱، ۱۳۹۳٫
– «ذهبیه». محمدیوسف نیری، در دانشنامه جهان اسلام. تهران: بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳٫
– روزنامه اردوی همایون. به کوشش و با مقدمه سیدفرید قاسمی، تهران: سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹٫
– زندگینامه رجال و مشاهیر ایران. حسن مرسلوند، تهران: الهام، ۱۳۷۶٫
– فرهنگ آبادیهای کشور بر اساس سرشماری آبان ۱۳۵۵ جلد بیست و یکم استان خراسان. مرکز آمار ایران، مرداد ۱۳۶۱، شماره مسلسل ۸۵۷٫
– فرهنگ جغرافیائی ایران. تهران: دایره جغرافیائی ستاد ارتش، ۱۳۲۹٫
– فرهنگ نوربخش؛ اصطلاحات تصوف. جواد نوربخش، تهران: یلداقلم، ۱۳۷۸
– فهرستگان نسخههای خطی ایران. مصطفی درایتی، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۲٫
– کتابچه نیشابور؛ گزارش روستاهای نیشابور در سال ۱۲۹۶قمری. میرزا حسینبن عبدالکریم درودی، به کوشش رسول جعفریان، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلام، ۱۳۸۲٫
– «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچه ورود آنها». علیاشرف صادقی، زبانشناسی، پاییز و زمستان ۱۳۸۴، ش۴۰٫
– گزارش ثبتی آرامگاه سعید بن سلام مغربی در فهرست آثار ملی. حسن ارگنجی و محسن برآبادی، اداره کل میراث فرهنگی خراسان، خرداد ۱۳۸۰٫
– گزارش مشروح حوزه سرشماری نیشابور، تیرماه ۱۳۳۸٫ وزارت کشور، آمار عمومی.
– گنابادیه. ویکیشیعه (وبگاه)، ویرایش ۲۷ ژوئن ۲۰۲۳.
https://fa.wikishia.net/view/گنابادیه
– لغتنامه. علیاکبر دهخدا، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷٫
– مشهد طوس، یک فصل از تاریخ و جغرافیای تاریخی خراسان. تالیف محمدکاظم امام، کتابخانه ملی ملک، ۱۳۴۸٫
– نقشه آماری دهستان جاغرق بر اساس سرشماری ۱۳۹۵، به آدرس آماری ۰۹۳۲۰۱۰۰۲، دفتر نقشه و اطلاعات مکانی مرکز آمار ایران.
– نقشه آماری دهستان فضل بر اساس سرشماری ۱۳۹۵٫ به آدرس آماری ۰۹۱۷۰۴۰۰۰۳، دفتر نقشه و اطلاعات مکانی مرکز آمار ایران.
– نیشابور شهر فیروزه. بقلم فریدون گرایلی، انتشارات خاوران، ۱۳۷۴٫
– واژهنامه گویش گیلکی. احمد مرعشی، رشت: طاعتی، ۱۳۸۲٫
– وبگاه شهرداری طرقبه (شهر طرقبه – محدوده جغرافیایی). ۰۸/۱۲/۱۳۹۷،
https://www.torghabe.ir/WritingDetail.aspx?post=233
– وحیدنامه؛ شرح مختصری از احوال و آثار شخصیت کامل عرفان حضرت وحیدالاولیاء. شیراز: خانقاه احمدی، ۱۳۳۸٫
– «هویت واقعی عطار تونی». محمدحسین حکیم، آیینه پژوهش، ش۱۸۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹٫