ادبیات ِشفاف و واضح و مستند چیست؟(۲)
ادبیات ِشفاف و واضح و مستند چیست؟(۲)
درسگفتارهای ادبی

ادبیات ِشفاف و واضح و مستند چیست؟
درسگفتارهای ادبی(۱۰)
مسعوداصغرنژادبلوچی
وقتی به دورترین نقطه‌ی یک وسعت می‌نگریم خیلی چیزها هست که دیده نمی شود، در ابیات و حوزه های مختلف علوم انسانی این مسأله بیشتر از همه صدق می کند و لحاظ می شود. همان گونه که برخی موارد ذیل حواس فیزیکال و رفتار متافیزیکال در بازه‌ی دریافت اعم از دریافت بینای، یا چشایی یا دریافت ذهنی خودآگاه یا ناخودآگاه انسان قرار نمی‌گیرد و آدم متوجه آن نمی شود. از دیر باز تاریخ ذهنی و ضمنی، انسان ها این آرزو را به سر داشتند که بتوانند آن چه احساس در ذهن دارند را به اجرا و تماشای همه گانی درآورند و همچون آرزوی پرواز بتوانند ذهن خود را رها از هر گونه قید و بند به چالش کشده از جسم دور نمایند.
در این باره جز اختراع وسایل پروازی اعم از بال و هواپیما این شانس و توانمندی تنها در اختیار به شاعران و نویسندگان قرار گرفت و روی خوش نشان داد. بازنمودها و دریافت ها در ذهن و زندگی نویسندگان و شعرا با خلق افسانه‌ها و خاطره های دیر و دور در هر سرزمین به شکل انگاره ای معجزه آسا کلام را از مرتبه جسمانی به جایگاه روحانی رسانده اند.
با این همه و با توجه به این که اکثر قریب به اتفاق منتقدین و مخاطبین ِمنصف هر اثر هنری، آثار را از روی سلیقه انداز ورانداز می کنند به همین دلیل سواد علمی در سوی دیگر پذیرش شعر و داستان دارای ارزش می شود. خلق یک اثر ناب زمانی به خالق‌اش روی خوش خودش را می‌نمایاند که بتواند فارغ از همزاد پنداری در خود، آن چه خوانده می شود یا دیده می شود را در زیست خواننده جستجو کند.
این که کی شعر ِتر انگیزد/ خاطر که حزین باشد را نمی شود در این زمان سرلوحه خلق اثر قرار داد از آن جهت است که جهان ذهنی آن گونه که در زیست حافظ وجود داشته دیگر وجود ندارد.
بنده به این که اعتقاد دارم خیال آدمی را خراب می کند و فاصله اش را تا واقعیت به تعویق می اندازد.
جهان متن امروز بعد از گذشتن از مدیای مکتوب بودن به سمت و سویی رفته است که می‌توان در آن به گفتمان ِذهن ها پرداخت و فقط لفظ را مد نظر قرار نداد.
این که احتمالاً در سر این که حالا کجا و حالا چرا این چنین شده در اختیار کسی نیست چرا که هستی خودش طرز هستن را طراحی می کند.
به همین خاطر باید نشست و با جهان تازه ی متن رو در رو شد؛ البته مسالمت آمیز.
باید اذعان داشتکه در هر متنی رمزهایی وجود دارد که تا آن ها را بلد نباشیم به سادگی در کش و قوس های روایت از هم می پاشیم. انسام امروز حاضر نیست تا در کوچه پش کوچه های کاش و اما و اگر زمان بگذراند، او دنبال رسیدن به محتوایی یقینی است تا خود را از ورطه پیچ در پیچ تشکیک به جایگا استوار انتخاب در مرتبه یقین دست یازد.
به همین دلیل نویسنده ناگزیر می شود در برخی از مواقع در حین نگارش به موضوع به شکل مرموز و معمایی بپردازد. بنگرد و بگذرد؛ اما مثل دروغ های بزرگ که دیگر دروغ نیستند؛ به مخاطب بفهماند که با او هم داستان است.
دیگر به کار بردن روش های شعبده بازی در کلمه که مخاطب را دچار شگفتی می کرد جواب نمی دهد. ذهن انسان دارد به سمت تکامل روز افزون پیش می رود.زمانی مهم بود این که بدانیم مثلاً چند تا من در دیوان حافظ وجود دارد و برای این که این را بدانیم، لازم بود روزها بنشینیم، بخوانیم و بشماریم؛ اما حالا می‌شود به راحتی این کار را انجام داد که هیچ؛ می‌شود درآورد که در کل تاریخ ادبیات از ابتدا تا به امروز چند کلمه که بماند چند تا مثلاً حرف «ن» به کار برده شده است.
با این اوصافباید در نظر گرفت که نویسنده ی امروز دارد با مخاطبش حرف می زند، همان طور که حال او را خوش می کند، قصد دارد حال او را نیز بگیرد و همان طور او را دچار رموز ِمنحصر به فرد خودش کند.
شتاب زده گی ِناخواسته در روز مره گی امروزی ها موجب شده که آثار و رفتار نویسنده ها و هنرمندها دیگر به چشم نیاید و آن‌ها را نبینیم.نویسنده و خالق اثر پشت درهای بسته ی تنهایی به یمن قوه ی تخیل که فراتر از کتاب خانه‌ی شخصی ِشان شده دست به نوشتن می‌زند و می‌بینیم که حضور این شتاب زده گی چه گونه نظرها را به سمت ِسطر سطر کتاب های پر فروش می کشاند که خوانده می شوند و فراموش می گردند.
اساس و بنیان هر تفکری اگر ریشه در انسانیت داشته باشد، قد می افرازد و ثمر می دهد و غیر از این هیچ چیزی در بر ندارد .
در ناامید کننده‌ترین شکل ممکن هم نمی شود متنی را سراغ گرفت که موفق باشد و از عنصر صداقت نویسنده بهره نبرده باشد.

زوایای ممکن ِیک زنده گی آشفته در منظره ی خوش آیند هم اگر قرار داشته باشد در این حجم وسیع از منظر نظر دور خواهد ماند. با این حال نباید بی انصاف بود. وقتی قابلیت تغییر را در خودتمرین می کنیم و آن را سرایت می دهیم به همه‌ی سطوح، بیشتر در این واقعیت تلاش می کنیم که فضای بازی را برای انتقاد پذیری داشته باشیم. جایگاه انسان امروز بالا رفته است و این موجب گردیده که خالیق اثر باید با دقت مضاعف دست به کار بزنند.تا با احساس بهتری جهان را معنا کرده و پشت سر بگذاریم.
از منظر دیگر خالق تمام سعی خودش را می کند تا در بستر جغرافیایی ِتازه با استفاده از کلمه های انتخاب شده نسبت به خلق فضایی تازه تر روایتی ارائه بدهد که در گذشته ها وجود نداشته است.
*
وقتی در شعر مهدی عزیز اخوان ِثالث ما اسم نهال گردو را در شعر نماز او می شنویم خود خواسته هم نمی شود به ادبیات گذشته ای که پر است از تکرار ها و تکبرها مراجعه نکرد و از درخت سرو و کاج نیز تا به امروز کسی نرفته است بالا و شاید علت ناکامی ها در ادبیات گذشته بیشتر مؤید این نکته است که اصلاً از درخت سرو نمی شود رفت بالا. اما همه می دانیم که همیشه پرنده ای روی آن نشسته است آواز اساطیری می خواند.
همیشه در نگاه اول، کلمات ِقصار و حکیمانه ما را طی دو مرحله دچار و گرفتار خود می کند. بار اول از نصیحت هایش می رنجیم و بار دوم به تفکر می‌پردازیم که چه اندازه خیرخواهانه است.
این که ما دیگر خیلی اتفاق های ضرب المثل گونه نداریم، علت ها دارد که یکی این که آدمی اشتباهاتی که باعث ضرب المثل می شده را دیگر تکرار نمی کند و مرتکب نمی شود.
دوم این که کسی را سراغ نداریم که بخواهد حکیمانه در ما و زنده گی مان بنگرد و نشان ها دارد ار بی نشانی ها:
۱-خلاء روایت عام پسند
۲-نبودن جسارت ِنصیحت
۳- نداشتن آدم درست و درمان که بشود تجربه هایش را به کار بست والی تا ماشاالله
این که شخصی بتواند چیزی را در خود تجربه کند و آن را در اختیار عموم بگذارد به نظر من اولین چیزی ست که در عالم نوشتن رخ می دهد است.
فراموشی بدیهیات ما را به این باور غلط رسانده است که هر چه پیچیده تر باشیم مهم تریم و ورمزگان و معما، ما را احتمالاً جذاب می‌کند.
به هر صورت رصد کردن برخی کلمات که انگار آن‌ها را در انحصار فردی در می آوریم موجب می شوند که با استفاده از حس نوستالوژیک به برخی کلمات؛ لایه‌ی خودمانی را بپوشانیم و آن ها را در روزمره زمزه کنیم.

#جهان_شعری
#جوهر_شعری
#جریان_شناسی_شعر_معاصر
#درس_گفتار_۱۰
https://t.me/masoudasgharnezhadbalochi