سودابه جعفری مدیر مسئول
جمله «آنقدر که مدرسه استعداد کشته، پراید نکشته» این روزها بیش از یک ضربالمثل ساده است؛ روایتی تلخ از واقعیتی که سالهاست گریبانگیر نظام آموزشی ایران شده است. مدارس ما که روزگاری قرار بود مکانی برای شکوفایی استعدادها باشند، امروز به کارخانههای تولید انبوه دانشآموزان کنکوری تبدیل شدهاند. دانشآموزانی که همگی، صرف نظر از علایق و تواناییهایشان، در یک مسیر از پیش تعیین شده حرکت میکنند.
نظام آموزشی ایران امروز اسیر چنبره کنکور شده است. این غول بیشاخ و دم، تمام جنبههای آموزش را تحت تأثیر قرار داده است. معلمان به جای پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی، ناچارند دانشآموزان را برای پاسخگویی به تستهای چهارگزینهای آماده کنند. کلاسهای درس که زمانی محل بحث و تبادل نظر بودند، اکنون به کارگاههای تستزنی تبدیل شدهاند. دانشآموزان به جای لذت بردن از فرآیند یادگیری، درگیر رقابتی نفسگیر برای کسب رتبههای برتر هستند.
مسئله دردناکتر، بیتوجهی به استعدادهای متنوع دانشآموزان است. در حالی که هر انسانی با مجموعهای منحصر به فرد از تواناییها و علایق متولد میشود، نظام آموزشی ما همه را با یک معیار میسنجد. دانشآموزی که استعداد هنری دارد، دانشآموزی که در کارهای فنی سرآمد است، و دانشآموزی که تواناییهای ورزشی خارقالعادهای دارد، همگی باید در مسیری حرکت کنند که اغلب به سمت رشتههای پزشکی و مهندسی منتهی میشود.
فشارهای اجتماعی و خانوادگی نیز بر این مشکل میافزاید. والدین، تحت تأثیر نگاه جامعه، فرزندان خود را به سمت رشتههایی سوق میدهند که از نظر اجتماعی پرستیژ بالاتری دارند، بیآنکه به علاقه و استعداد واقعی فرزندشان توجه کنند. نتیجه این روند، تربیت نسلی است که در مسیری غیر از علایق و تواناییهای خود حرکت میکند.
این وضعیت پیامدهای دردناکی به همراه دارد. افسردگی و اضطراب در میان دانشآموزان به شدت افزایش یافته است. بسیاری از دانشآموزان پس از ورود به دانشگاه و تحصیل در رشتهای که علاقهای به آن ندارند، دچار سرخوردگی میشوند. این مسئله در نهایت به شکلگیری نسلی از فارغالتحصیلان ناراضی منجر میشود که نه در شغل خود احساس رضایت میکنند و نه میتوانند به جامعه خدمت مؤثری ارائه دهند.
برای تغییر این وضعیت، نیازمند یک تحول اساسی در نگرش به آموزش هستیم. باید سیستمی طراحی شود که در آن استعدادیابی و هدایت تحصیلی صحیح در اولویت قرار گیرد. مدارس باید به محیطی تبدیل شوند که در آن هر دانشآموز فرصت کشف و پرورش استعدادهای خود را داشته باشد. سیستم سنجش و پذیرش دانشگاهها نیز باید به گونهای اصلاح شود که تنها بر حفظیات و تستزنی متکی نباشد.
در نهایت، باید به این درک برسیم که موفقیت تحصیلی تنها در کسب نمرات بالا و قبولی در رشتههای خاص خلاصه نمیشود. موفقیت واقعی زمانی حاصل میشود که هر فرد بتواند استعدادهای ذاتی خود را کشف کرده و در مسیری گام بردارد که به شکوفایی این استعدادها منجر شود. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم نسلهای آینده، قربانی نظام آموزشی ناکارآمد نشوند.