سگ و گوسفند هر دو حیوانند  اما این کجا و آن کجا؟!
سگ و گوسفند هر دو حیوانند  اما این کجا و آن کجا؟!
خاتون شرق - هفته‌ی گذشته، گزارشی در باره‌ی پناهگاه سگ‌های پرسه‌زن در نیشابور داشتیم. در ضمن گزارش، به گروه‌های حامی حیوانات و محیط زیست هم اشاره‌ای شد و وعده کردیم در شماره های آتی، دو پناهگاه غیر دولتی سگ‌های بی‌پناه را هم بکاویم و خواهیم کاوید.

سودابه جعفری
مدیر مسؤول
هفته‌ی گذشته، گزارشی در باره‌ی پناهگاه سگ‌های پرسه‌زن در نیشابور داشتیم. در ضمن گزارش، به گروه‌های حامی حیوانات و محیط زیست هم اشاره‌ای شد و وعده کردیم در شماره های آتی، دو پناهگاه غیر دولتی سگ‌های بی‌پناه را هم بکاویم و خواهیم کاوید.
اما سؤالی که از دوستان محیط زیستی و طرفداران حقوق حیوانات داریم این است که آیا این تعلق خاطر و ترحم انسانی، فقط در مورد سگ‌ها و گربه‌ها است؟ مگر گاو و گوسفند و مرغ و ماهی و جلبک و خاویار و خرچنگ و میگو و صدف، حیوان و موجود و محیط زیست نیستند؟ چرا فقط سگ‌ها این قدر قرب و منزلت دارند؟ چرا این حیواناتی که دست‌کاری‌های ما در محیط طبیعی‌شان و دخالت در چرخه‌ی زیستی‌شان، پر از مشکلات و دردسر و هزینه است؟ و به قول یوال نوح حراری، همین دخالت‌ها باعث شده که امروز صدها و هزاران گونه سگ مینیاتوری و تزیینی و ملوسک داشته باشیم ولی حیوانات حیات وحش مفید و پرثمر و بسیار مؤثر در اکولوژی جهانی، در معرض انقراض باشند؟
آیا گروه‌های حامی حیوانات، خودشان گوشت مرغ و گوسفند و ماهی نمی‌خورند؟ آیا اصلا گوشت نمی‌خورند؟ و اگر نخورند آیا در باره‌ی کشتار بیرحمانه و سلاخی بدون رعایت شئونات انسانی هزاران و میلیون‌ها گاو و گوسفند و مرغ، چیزی نشنیده‌اند؟
چرا در باره‌ی گرفتن میلیون‌ها ماهی از دریاها چیزی نمی‌گویید؟ چرا از میگو‌های خوشمزه و از صدف‌های خوشگوار و از خاویار‌های میلیاردی سخنی به میان نمی‌آید؟ مگر اینها حیوان و محیط زیست نیستند؟
من که تا حالا نشنیده‌ام یک تشکل محیط زیستی یا طرفدار حیوانات از کشتن حیواناتی که خوراک اصلی میلیاردها نفر از ساکنان کره زمین را تشکیل می‌دهند گله‌ای، شکایتی یا ابراز ناراحتی بکند؟ چرا؟ هیچ فکر کرده‌اید چرا؟
آیا فکر کرده‌اید که چرا سگ‌ها چنین ارزش یافته‌اند که برایشان آرایشگر و دکتر و دارو و سرم و واکسن از هر جا باشد فراهم می‌کنیم و یا برای گربه‌های ملوس، خاک مخصوص و جایگاه مخصوص مدفوع‌شان درست می‌کنیم ولی اصلا نگاهی به کشتارگاه‌های صنعتی که در آنها صدها نفر انسان، با چاقو و خنجر و قمه و ساتور به جان این حیوانات بی‌گناه و بی‌آزار می‌افتند و این موجودات را سلاخی می‌کنند نمی‌اندازیم و هیچ اعتراضی به این حیوان‌کشی وحشیانه، نداریم؟
من در یک قسمت از این پرسش، جواب قطعی دارم و در قسمت دیگر،  فقط حدس می‌زنم. قضاوت نهایی با خوانندگان این یادداشت باشد.
در قسمت اول که چرا ما به طور عام و شما تشکل‌های طرفداران حیوانات به این اعمال وحشیانه، هیچ اعتراضی نمی‌کنیم، به نظر من پاسخ قطعی این است که چون آدم‌ها برای اینکه در این کره‌ی خاکی زندگی کنند، مجبورند پروتئین مصرف کنند و بهترین و سهل‌الوصول‌ترین طریق استحصال پروتئین، پروردن حیوانات و کشتن و خوردن آنها است و اگر این کار باعث بدخویی و حیوان ‌صفت شدن انسان می‌شود، خب بشود، چاره چیست؟ ما هم یکی از این مخلوقاتیم و تفاوت‌مان با آنها این است که آنها عقل و سلاح کشنده و توان پروردن و به زنجیر کشیدن سایر انواع را ندارند و فقط به صرف ضرورت و به اندازه‌ی نیاز روزانه صید می‌کنند و می‌خورند ولی ما به این شکل که در جوامع انسانی انجام می‌شود.
در واقع می‌شود گفت که ما فرقی با حیوانات از این بابت نداریم که هر دو گونه به غذا نیاز دارند و گوشت خیلی غذای خوبی است ولی توافق ما همینجا تمام می‌شود و هر کدام‌مان به شیوه‌ی خود، شکار می‌کنیم، یکی با دندان و پنجه و منقار و نیش و زهر، یکی با چاقو و تله و تور و ساتور.
پس تا اینجای کار طبیعت حیوانی است که تصمیم می‌گیرد و فلسفه‌ی آن هم نیاز است به ادامه‌ی حیات که هم حیوانات دارند هم ما آدم‌ها که گونه‌ی دیگری از حیوان‌ها هستیم.
اما در قسمت دوم که چرا ما اینقدر به سگ‌ها علاقه‌مند می‌شویم و سگ‌ها این قدر در نزد ما محبوب و باارزش می‌شوند حدسی دارم که در یک قسمت از دنیا موضوعیت ندارد.
استحضار دارید که هم اکنون که من این سطور را می‌نویسم پارلمان کره‌ی جنوبی در حال بررسی قانونی است که پرورش و خوردن گوشت سگ را ممنوع یا محدود کند. اما تا تصویب این قانون، بسیاری از مردمان همان کره‌ای که کعبه‌ی آمال خیلی از جوان‌هایی است که سگ دوست دارند و سگ در منزل نگه‌ می‌دارند، گوشت سگ را می‌پزند و تناول می‌کنند. و جالب اینکه طرفداران حقوق حیوانات هم در این کشورها هستند ولی ظاهرا همان برخوردی را با مساله‌ی سگ‌ها دارند که ما با گوسفند و ماهی و مرغ داریم.
همچنین در چین، بسیاری از حیوانات دیگر و حتی جدیدا به سفارش سازمان بهداشت جهانی، سوسک و ملخ و اینها را هم به رژیم غذایی‌شان اضافه کرده‌اند. و البته نیک می‌دانید که در بیشتر نقاط دنیا و از جمله در کشور خودمان، پرورشگاه سوسک داریم که البته در کشور ما، محصولش صادر می‌شود ولی در خیلی کشورها آن‌ها را سرخ می‌کنند و می‌خورند. بله، دستور سازمان بهداشت جهانی است که پرورش گاو، آلودگی زیاد دارد، گوسفندان ایضا و هم اینکه حریف ازدیاد جمعیت جهان و گرسنگی مردم آفریقا نمی‌افتیم و مجبورا باید پروتئین مورد نیاز را از حشرات تهیه کنیم.
این، آن قسمتی بود که گفتم حدس من در مورد آنجا موضوعیت ندارد. اما در مورد خیلی کشورهای دیگر که بعضی مردم، سگ را نمی‌خورند و آن را حیوان خانگی و زیبا و همنشین خوب و وفادار می‌دانند و حتی در رختخواب خودشان می‌خوابانند، باید پژوهشی علمی و فلسفی صورت گیرد که چرا سگ نسبت به سایر حیوانات توانسته تا این حد به زندگی انسان نزدیک شود و در حد عضو خانواده و حتی فرزند، حرمت‌گذاری گردد.
گذشته از اینکه سگ‌ها حیوانات وفاداری هستند و هیچ‌گونه واکنشی به رفتارهای خشن ما نشان نمی‌دهند، به نظر می‌رسد فرمان‌پذیری، التفات، سرگرم‌کردن، مهربانی، همراهی و وفاداری بی‌قید و شرط آنها و اینکه در مقابل همه‌ی اینها چیزی به جز غذا طلب نمی‌کنند و مهم‌تر اینکه هیچ جر و بحث و مجادله و نزاعی با ما ندارند و اینکه حس برده‌داری ناخودآگاه انسان را ارضا می‌نمایند یا به احساس دوستی، بسیار شایسته و بی‌شائبه پاسخ می‌گویند از جمله دلایلی باشد که انسان به سگ علاقه‌مند است.
از گذشته‌های دور تا امروز، همواره سگ‌ها همراه انسان‌ها بوده و در چراگاه‌ها، مراتع، باغ‌ها، منازل و سایر مکان‌های اسکان، اطراق یا گذر انسانی، نگهبان‌هایی مطمئن، خوب و بدون طمع بوده‌اند. اما آنچه در این یادداشت کوتاه، مد نظر است این است که می‌توان سگ نگهبان در منزل، باغ یا ویلا و کشتزار داشت اما سگ را در کنار خانواده و در داخل محل زیست، نگاه نداشت. در این صورت همان، رسیدگی و ارتباط و همراهی ما و سگ، انجام می‌گیرد و از طرفی، مزاحمتی برای قانون، جامعه، مردم و فرهنگ‌ها و مذاهب نخواهد داشت.