دانشمندان همیشه بر خلاف جریان آب شنا می‌کنند
دانشمندان همیشه بر خلاف جریان آب شنا می‌کنند
خاتون شرق - دوشنبه نهم بهمن برابر با 29 ژانویه، که روز تولد توماس پین، روشنفکر انگلیسی است در تقویم جهانی به عنوان روز آزاد اندیشی نام‌گذاری شده است.

سودابه جعفری مدیر مسؤول

دوشنبه نهم بهمن برابر با ۲۹ ژانویه، که روز تولد توماس پین، روشنفکر انگلیسی است در تقویم جهانی به عنوان روز آزاد اندیشی نام‌گذاری شده است.

پین، روزنامه‌نگار و از مبارزان انقلاب فرانسه بود که زندگی پر فراز و نشیبی را طی کرد و نویسنده‌ای رادیکال و روشنفکر بود که معتقد به آزادی اندیشه بر مبنای عقل بود و در شرایط آن روز فرانسه که وضعیت بر ضد دین و مذهب غلبه داشت، وی خدا باور بود و معتقد بود که وجود خدا به توسط عقل بر جهان اثبات می‌شود.

اکنون و در ایران، اگر چه رهبری انقلاب، بر ایجاد کرسی‌های آزاداندیشی در محیط‌های دانشگاهی و علمی تأکید کرده‌اند اما متأسفانه در سطح عملیاتی، چه در دانشگاه‌ها و چه سایر محیط‌های علمی، خبری از آزاداندیشی نیست و اگر هم کسی مخالف جریان آب شنا کند، خیلی زود پرونده‌اش بسته می‌شود و از محیط‌های رسمی علمی حذف و طرد می‌گردد.

سخن اصلی توماس پین این بود که باید بر خلاف جریان آب شنا کرد و هیچ چیز را بدون دلیل نپذیرفت و برای صحت و سقم هر چیزی، عقل را ملاک قرار داد.

این باور پین و بسیاری دیگر از روشن‌اندیشان و دانشوران این است که ما به کسی عالم و دانشمند می‌گوییم که علاوه بر آموخته‌هایش، چیزی از تفکر خود و دانش خود بر آن بیفزاید.

آنچه امروز در دانشگاه‌ها و در نظام آموزشی ما بخصوص در علوم انسانی، مرسوم و معمول است این است که افراد یک سری آموخته‌های حافظه‌ای دارند که از روی کتاب‌ها، منابع مکتوب، جزوات، رساله‌های دیجیتال و متون اینترنتی می‌آموزند یا آن را به حافظه می‌سپارند و تصور می‌کنند که با دانستن این مطالب و احیانا به خاطر آوردن به موقع‌شان، می‌توانند ادعای دانش و علم کنند و خود را حتی در عداد متفکرین و دانشمندان قلمداد نمایند.

از نگاه نگارنده، دانش دو قسم است: ورودی‌های مغز و نیز آنچه مغز با آن ورودی‌ها انجام می‌دهد. بیشتر دانش‌آموخته‌های نظام آموزشی ایران جه در سطوح ابتدایی و متوسطه و چه در آموزش عالی، در قسمت اول حرکت خوبی دارند و حافظه‌ی خود را از مطالب و منقولات گذشتگان پر می‌کنند و هر گاه از آنها بخواهی استدلال و برهانی بر گفته‌هایشان ارائه کنند، همین آموخته‌ها را شاهد می‌آورند.

آنها همچنین در سخن گفتن، تدریس کردن و نوشتن کتاب و مقاله، به همین اسناد و مدارک گذشتگان استناد می‌کنند و اصولا چیز زیادی از خود و فکر خود بر آن نمی‌افزایند. این نگاه اشتباه تا آنجا پیش می‌رود که اگر مثلا دانشجویی یا دانش‌آموزی به جز آنچه در منابع نوشته شده یا مکتوبات استادان قبلی و متون موجود آمده، چیزی بگویند یا بنویسند یا چیزی از خود به آن اضافه کنند و نگاه خلاقانه و ابداعی خود را بیان نمایند مورد تخطئه و سرزنش قرار می‌گیرند و حتی چه بسا مقاله یا پایان‌نامه‌شان مورد قبول قرار نگیرد.

این نگاه متحجرانه و منبع‌گرایانه، دانش‌آموزان و دانشجویان را از تفکر آزاد باز می‌دارد و این تصور را در او و دیگران تقویت می‌کند که آنچه در متون و منابع هست عین حق و حقیقت مطلق است و آنچه خود ما می‌گوییم کاملا خطا و به دور از حقیقت است.

این دیدگاه واپسگرا چنان رشد می‌کند که مثلا دانشجویی که از مقاطع مختلف فارغ‌التحصیل می‌شود حتی یک جمله یا یک پاراگراف در باره‌ی یک مطلب نمی‌تواند از خودش یا به تفکر و ذائقه‌ی فکری و ذهنی خویش بیان و تحلیل کند.

در مقابل، این دیدگاه مطرح است که ما به کسی دانشور و دانشمند می‌گوییم که دانسته‌ها و آموخته‌های حافظه‌ای، بخشی از دانش او باشند و تحلیل و نقد وی پیرامون اندوخته‌ها و نیز افکار و برون‌دادهای فکری و ذهنی وی، بخش مهم‌تر و برتر دانش او را تشکیل دهند.

متأسفانه این دیدگاه دوم در سطح مجامع علمی و دانشگاهی ما رایج نیست و به همین خاطر، فارغ التحصیلان نظام دانشگاهی بخصوص در رشته‌های انسانی (و البته رشته‌های علمی مانند پزشکی و پیراپزشکی هم از این قاعده مستثنی نیستند) همیشه و همه جا حتی در خطابه‌ها، درمانگری‌ها، تدریس‌ها و حتی مباحث علمی که در گردهمایی‌های اجتماعی وضع می‌شود کاملا مطیع و منقاد متون گذشته هستند و برای بیان شواهد و مستندات ادعاهای خود، صرفا به همین مطالب مکتوب گذشته، توسل می‌جویند.

در حالی که فرهیخته‌ی واقعی کسی است که بتواند همراه با بکار بستن تعلیمات گذشتگان، ایده‌ها و افکار خود را به آنها بیامیزد و محک ذهن نقاد خویش را بر آن بیفزاید تا آنچه از حاصل این تجزیه و تحلیل و این نقد، بیرون می‌آید، نتیجه‌ی کنش فعال فکر گوینده باشد و نکته‌ی جدیدی بر معلومات بشر بیفزاید.

اگر قرار بود گذشتگان و نخبگان دیروز همین مشی را داشته باشند هرگز کتاب‌های جدید نوشته نمی‌شد و اتفاقات علمی جدید هم نمی‌افتاد و بشر به این درجه از رشد و پیشرفت نمی‌رسید. دانشمندان واقعی، همیشه بر خلاف جریان آب شنا می‌کنند.