ابوالفضل یغما / شاید مهمترین سؤالی که برای پیروان احزاب و گروههای اصلاحطلب در حال حاضر وجود دارد این باشد: بالاخره در انتخابات شرکت کنیم یا نه؟
هنوز هیچیک از احزاب و گروههای اصلاحطلب و یا مقامات و اشخاص صاحبنفوذ یا سرآمدان اصلاحطلب، به طور رسمی و شفاف در این باره سخن نگفته و مشخص نیست که بالاخره، آنها در نظر دارند انتخابات را تحریم کنند یا برنامهی دیگری دارند.
یکی دو انتخابات گذشته هم متأسفانه به همین منوال طی شد و هزاران یا حتی میلیونها نفر شهروندی که منتظر بودند بالاخره نظر صاحبان رأی یا افراد شاخص اصلاحطلب و یا مدیران احزاب چپ، در زمینه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، اعلام شود، به نتیجه نرسیدند و دست آخر تنها اتفاقی که افتاد، مشارکت عمومی پایین آمد و یک رئیس جمهور یا نمایندگانی در مجلس و شورا با آرای پایین بر کرسی مسؤولیت نشستند؛ همین و بس.
یادم هست صادق زیباکلام در دورهی پیشین انتخابات مجلس، شاید از معدود کسانی بود که بر شرکت در انتخابات تأکید داشت و معتقد بود چارهای بهجز این نیست. ولی احزاب و گروههای اصلاحطلب، هیچکدام صراحتا تا آخرین لحظات نگفتند که تحریم میکنند، بیخیال میشوند، شرکت میکنند یا برنامهی دیگری دارند و مردم طرفدار این گروهها سردرگم و گیج ماندند و ماندند تا هیچی.
داستان اصلاحطلبان، داستان جالبی است. از تحریم انتخابات میترسند چون تحریم انتخابات، ممکن است واکنش حکومتی شدید داشته باشد و کار به جای باریک بکشد. از این طرف هم نمیخواهند شرکت کنند، چون نمایندهای و کاندیدایی در انتخابات ندارند. از میان شرکتکنندگان و تأیید شدگان هم کسی را پیدا نمیکنند که یک شرایط حداقلی را داشته باشد، تازه اگر هم پیدا کنند معلوم نیست که در دو سه ماه آینده، چه بلایی بر او نازل شود یا از پروندهاش در شورای نگهبان و هیأتهای نظارت و اجرایی، چه برگهای خارج شود. لذا همینطور بلاتکلیف و سردرگم هستند و طرفداران و هواداران خود را نیز در همین شش و هشت نگه میدارند و وضعیت را در همین شرایط گهوارهای بیهدف، ادامه میدهند.
نگاه نگارندهی این سطور این است: چه ما اصلاح طلب باشیم، چه خواهان تغییرات اساسی در ساختار حاکمیت، چه هوادار یک حزب و گروه چپ باشیم و چه افکار روشنفکرانهی غیر حزبی داشته باشیم و چه هر طور دیگری بهجز اصولگراها باشیم، به هر حال چارهای بهجز شرکت در انتخابات نداریم. نه در ایران، در هیچ کجای دیگر جهان، اگر بخواهیم دست به خشونت نزنیم و تلفات ندهیم، راهی بهجز کنار آمدن با شرایط موجود نداریم. یک ضرب المثل آمریکایی هست که میگوید: دستی را که نمیتوانی بیندازی، ببوس، دعا کن که بشکند.
اینکه ما حریف حریف نشویم، حرفهایمان برای اصلاح وضعیت شورای نگهبان، نحوهی بررسی صلاحیتها، به قول آقای صادقی، خرید و فروش تأیید صلاحیت، تغییرات اساسی در نحوه انتخابات با رویکرد تقویت دموکراسی و موارد دیگر، به کرسی نمینشیند و کسی در مملکت گوشش بدهکار این حرفها نیست و گوش شنوایی برای این حرفها پیدا نمیشود، آیا دلیل کافی برای تحریم انتخابات است؟ حالا اگر تحریم کنیم، چه اتفاقی میافتد؟ مگر غیر از این است که یک نماینده حداقلی به مجلس میرود که ممکن است نه عقلش، نه علمش، نه شعورش، نه تخصصش، نه سابقهی اجراییاش و نه اجتماعیاتش، برای نمایندگی از مردم کافی نباشد؟ خب، آیا ما همین را میخواهیم؟
در سمت دیگر قضیه، اگر ما تحریم کردیم و از حالا تا روز انتخابات هم هر شب، ماهوارهها خبر تحریم را تیتر یک کردند و بر طبل مخالفت احزاب اصلاحطلب با نظام کوبیدند و از این طرف هم اصولگرایان بهانهی کافی یافتند که بله، اینها از آن طرف دستور میگیرند و دشمن نظام هستند و احتمالا یکسری چمدان هم ساختند که برای اصلاحطلبان، دلار میآورد و بعد هم یک بگیر بگیر اساسی راه انداختند و داستان ۸۸ یا قبل و بعد از آن، تکرار شد، آیا ما نتیجهی کافی از این تحریم گرفتهایم؟
اگر پاسختان این است که از ترس مرگ، نباید خودکشی کنیم، من میگویم اتفاقا خودکشی بهتر از مرگ است، چون خودتان تصمیم میگیرید بمیرید و این به دموکراسی نزدیکتر است.
به هر حال، من به عنوان یک منتقد نظام حاکم و نه یک اصلاحطلب با خط مشی احزابی که نصفه نیمه هستند و هنوز اصول و برنامههایشان را نه ما و نه هیچ تنابندهای در کشور نمیداند، به عنوان یکی از شهروندانی که معتقدم باید با همین نظام زندگی کرد، برای اصلاحش تلاش کرد، از آن انتقاد و نقد کرد و سر نخ را به دست جوانان دههی هشتاد و نود اصلا نداد که خودشان را به نابودی میدهند و برای مملکت هزینه درست میکنند و دیگر هیچ.
اگر چه دموکراسی به شیوهی امریکایی و فرانسوی هم سوراخهای وحشتناکی دارد که صدتا گوی سنگین عدالت از توی این سوراخها رد میشود، اما اگر همین دموکراسی مطرح شده در کتابهای غربی و مطرح در گفتار و کردار بسیاری از روشنفکران ما هم مد نظر باشد، باز هم شیوهی مدارا با حکومتهای غیر دموکرات، به جز این نیست.
به قول آقای زیبا کلام، ما چارهای بهجز شرکت در انتخابات و رأی دادن به نمایندگان حداقلی نداریم، چون راه دیگری پیش پای ما نیست، مگر دعا برای شکستن دستی که نمیتوانیم بیندازیم.
خودکشی به دموکراسی نزدیکتر است
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دادستان نیشابور در گفتگوی اختصاصی با خاتون شرق:
اعمال خودسرانه از سوی هیچ مدیری پذیرفته نیست
مسئله این است
سگکشی یا اجرای قانون؟
گزارش تحلیلی از وضعیت خطرناک اختلالات رشدی کودکان در جهان و ایران
آمار بالای کودکان اوتیسم، زنگهای خطر را به صدا درآورده است
اعمال خودسرانه از سوی هیچ مدیری پذیرفته نیست
خاتون شرق - دادستان نیشابور در گفتگوی اختصاصی با خاتون شرق گفت: همهی دستگاههای مرتبط با موضوع ساماندهی سگهای بلاصاحب باید از دستور العمل ابلاغی وزارت کشور تبعیت کنند و خارج ا زاین دستور العمل، هیچ شیوه و عمل خودسرانهی دیگری پذیرفته نیست.
سگکشی یا اجرای قانون؟
خاتون شرق - ابتدای ماجرای جمعآوری سگهای ولگرد در سطح کشور به حدود 10 سال قبل برمیگردد؛ زمانی که انتقادهای مردمی از رها بودن سگها در کوچه و خیابان شهرهای بزرگ، مشکل آفرین شده و اولین تلاشها در وزارت کشور برای ساماندهی سگهای ولگرد یا بیپناه، آغاز شد.
آمار بالای کودکان اوتیسم، زنگهای خطر را به صدا درآورده است
خاتون شرق - اوتیسم، یکی از معماهای پزشکی اجتماعی و دنیای عجایب ژنتیک قرن بیست و یکم است. هنوز هیچکس راجع به دلایل بروز این اختلال، زمینههای شیوع آن، چرایی افزایش ابتلا به آنان در دهههای اخیر در سراسر جهان، ارتباط آن با زندگی ماشینی و سبک زندگی مکانیزه، و نیز چگونگی رصدکردن زندگی مبتلایان، به هیچ استدلال قابل قبولی نرسیده است.
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.