در یکم آبان ۱۳۹۹؛ خبری قابل تامل در حوزه ورزش نیشابور، فیروزه و زبرخان منتشر شد. مدیر کل ورزش و جوانان استان خراسان رضوی، از برخورداری ویژه چند شهرستان از «اعتبارات نفتی» آن هم در «حوزه ورزش» خبر داده بود. در این خبر از «سرخس» و «سبزوار» به عنوان شهرهای برخوردار، نام برده شده بود.
در ارتباط بین «نفت» و «ورزش» -آن هم در استانی که به عنوان یک منطقه «نفتخیز» شناخته نمیشود- واقعاً باید تامل کرد. ما هم بدون هیچ ملاحظهای از تمام انگها و تهمتهای نخنماشدهی مردمفریبانه از سوی برخی افراد کاملا مشخص -که میتوان آنها را با ذکر نام و نام خانوادگی لیست کرد- تامل کردیم؛ حتی بلافاصله، «برخورداری ویژه از اعتبارات نفتی» را مصداقی از «تبعیض در برخورداری از اعتبارات و زیرساختهای ملی» معرفی نمودیم؛ و اکنون، با این باور که گسترش «آگاهی عمومی»، زیربنای نرمافزاری توسعه است قصد داریم در این فرصت، به تشریح ابعاد دیگری از تبعیض نفتی در غرب استان خراسان رضوی بپردازیم.
þ سرخس
میدان ذخایر گازی خانگیران شهرستان «سرخس»، با تامین ۱۰ درصد از گاز کشور، خودش یک تولیدکننده عمده است که منابع زیرزمینیاش را در خدمت توسعه کشور قرار داده؛ پس انصافاً حساب سرخس خدمتگزار را باید از این ماجرا جدا کرد.
ý سبزوار
اما سبزوار؛ تا این لحظه، هیچ خبر یا گزارشی در دست نیست که اعلام نماید حتی یک قطره نفت و یا یک میلیمتر مکعب گاز، از عرصه سرزمینی این شهرستان استخراج شده باشد. بله؛ شهر سبزوار، نه «چاه نفت» دارد و نه «میدان گازی»!
i واقعیت این است …
واقعیت این است که از سالها پیش، نقش مرکز یکی از مناطق پخش فرآوردههای نفتی در شمال شرق کشور، به شهر سبزوار واگذار شده است. و این یعنی نه دقیقاً ولی تلویحاً شبیه نقشی که این شهر به عنوان «واسطه» توزیع و تجارت محصولات و نیازمندیهای شهرستانهای همسایه، از جوین و جغتای گرفته تا نیشابور و بردسکن و … ایفا میکند. محل تولید محصول، جای دیگری است و تاجر یا واسطه، محصول را تجمیع نموده و در جایی دیگر، با «سود افزوده» به فروش میرساند. البته باید توجه داشت که پخش فرآوردههای نفتی، یک «خدمت دولتی» است با نظامات و بسترهای خاص خود، که نباید آن را با فعالیتهای بخش خصوصی مقایسه کرد.
به هر حال؛ بنا بر تدابیر شرکت ملی فرآوردههای نفتی ایران و سیاستهای وزارت محترم نفت؛ شهر سبزوار دارای جایگاه مرکز پخش منطقهای است. تا اینجا همه چیز عادی است اما ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم، ببینیم و تامل نماییم که برخی فعالان رسانهای محلی شهر سبزوار، برخورداری از این زیرساخت ملی ایجاد شده از محل اعتبارات و سرمایههای کشور عزیزمان را به عنوان یکی از فاکتورهای مرکز استان شدن شهر خود معرفی مینمایند!
پس تا اینجا این نتیجه را بگیریم که برخورداری از جایگاه استقرار یک زیرساخت ملی؛ که قاعدتاً باید در خدمت شهرستانهای همسایه مستقر در منطقه توزیع باشد؛ میتواند به عنوان یکی از معیارهای ارتقای جایگاه حاکمیتی یک شهر، مورد توجه قرار بگیرد. بنابراین و دقیقاً از همین دیدگاه؛ ما با «تبعیض در بهرهمندی از زیرساختهای اداری و اجرایی» مواجه هستیم. قطعاً وزارت نفت، چنین دیدگاهی به موضوع نداشته است ولی نوع بهرهبرداری جهتدار محلی از این زیرساخت ملی، آن را دچار چنین کارکرد تبعیضآمیزی نموده است.
البته هنوز در ابتدای بحث ایستادهایم و با گسترش زاویه بررسی، چنین به نظر میرسد که این جایگاه مرکز پخش منطقهای؛ علاوه بر «برخورداری از اعتبارات ویژه نفتی» (حتی در بخشهایی مانند ورزش) و «تقویت ذهنیت ادعای مرکزیت استان» دستاوردهای دیگری هم برای این همسایه قدیمی ما به همراه دارد:
à زیرساخت ملی مرکزیت پخش منطقهای، یعنی: «استقرار یک ساختار اداری مرتبط با قابلیت استقلال تصمیمگیری در امور محلی و همچنین تصمیمسازی و تاثیرگذاری در سیاستهای اجرایی و راهبردی ردههای بالاتر استانی و کشوری»
à زیرساخت ملی مرکزیت پخش منطقهای، یعنی: «فراهم شدن زمینهها برای توسعه بخش حمل و نقل و تقویت موقعیت ترانزیتی شهر محل استقرار»
à زیرساخت ملی مرکزیت پخش منطقهای، یعنی: «فراهم شدن زمینهها برای تقویت موقعیت شهر در چانهزنیها و معادلات و مناسبات منطقهای و کشوری» (مبنا قرار دادن داشتن چنین زیرساختهایی برای پیشبرد ادعای مرکزیت استان، واضحترین مصداق این موضوع است آفتاب آمد دلیل آفتاب – گر دلیلت میباید، از وی رو برمتاب.)
بله؛ وزارت نفت از واگذاری چنین امتیازی، به هیچ وجه، چنین منظوری نداشته است اما فعالان محلی که به نیات و منویات وزارتخانه کاری ندارند!
à زیرساخت ملی مرکزیت پخش منطقهای، یعنی: «فراهم شدن زمینهها برای بدست آوردن زیرساختهایی دیگر با ربط و گاه بیربط به موضوع». مثال هم داریم:
- آیا میدانید در حالی که بسیاری از شهرستانهای «نفتخیز» کشور در استانهای خوزستان، ایلام، کهکیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر و … از داشتن مرکزی برای حفظ و مستندسازی تاریخ و عنصر اصلی مزیت سرزمینی خود، یعنی نفتخیز بودن، محرومند؛ در کشور عزیزمان، تنها ۸ موزه مرتبط با صنعت نفت داریم و یکی از آنها «موزه نفت سبزوار» است: موزهای که تا فاصله چند صد کیلومتری آن، به جز از دهانه لولهها، تانکرها و بشکههای حمل و توزیع محصولات نفتی؛ هیچ بویی از نفت به مشام نمیرسد! امیدواریم این سخن، حمل بر «حسادت» و «ضدیت» و هر انگ تکراری دیگری نشود؛ هر چند تجربه، چیز دیگری را میگوید. آنجا که باید حق را گفت، چه ملال؟
- آیا میدانید در حالی که در بسیاری از استانهای نفتخیز کشور، به علت مزیت سرزمینی بومی و در جهت شکوفایی این مزیتها، نیاز به داشتن مرکز آموزش عالی صنعت نفت، به شدت محسوس است؛ «دانشگاه سبزوار» یکی از معدود دانشگاههای کشور است که در آن «دانشکده مهندسی نفت و پتروشیمی» تاسیس شده است! با اینکه همواره این انتقاد بر آن وارد است در شهری که «اصلا چاه نفت و گازی وجود ندارد، چرا باید رشته نفت بیاورند؟! ولی در خوزستانی که حدود ۸۰ درصد تولید نفت در آن قرار دارد، تازه دانشگاه دولتی اهواز سال گذشته برای اولین بار دانشجوی رشته نفت پذیرش کرده است!» این را دکتر مقیمیزاده استاد دانشگاه نفت در شهریور سال گذشته گفته است؛ باز هم امیدواریم حمل بر «ضدیت»، «حسادت» و هر چیز دیگری نشود! ما اینها که آن فعالان محترم میگویند -و در کانالها و وبلاگها و وبسایتهای محلیشان رگ میدرند و گلو پاره میکنند- نیستیم. فقط آرزو میکنیم که ای کاش، ای کاش، ای کاش: داشتن این حق را بر ما روا دارند که حداقل بر تبعیضهای غمانگیزی که سرتاسر غرب تبعیضزده استان خراسان رضوی را به کام تلخ و ناروای خود فرو برده؛ بشوریم و فریاد برآوریم که «ما میبینیم»؛ «ما میدانیم»؛ و «ما حق خود را میشناسیم و آن را به هر طریقی که بتوانیم مطالبه میکنیم.»
ما میدانیم:
- تفاوت جذب اعتبار و تجهیزات بین دانشگاه علوم پزشکی و دانشکده علوم پزشکی در چیست.
- – ما خوب میدانیم که «دهها سال برخورداری از اعتبارات ملی برای توسعه دانشگاهی با شرایطی که مسول محترمی بیاید و با زبان بیزبانی بگوید اعتبار چندانی در کار نیست خودتان فکری به حال خودتان بکنید» چقدر متفاوت است.
- ما میدانیم پیگیری «ارتقای زیرساختی جادهای که یک شهر را به منطقه کمجمعیت بیابانی (که در پشت اندر پشت آن هم بیابان است) متصل میکند» با پیگیری «ارتقای چندین جاده که چند منطقه با جمعیت قابل توجه را به هم متصل مینمایند» چه تفاوتی دارد.
- ما میدانیم اگر «فرودگاه تجاری» بر اساس اصول آمایش سرزمینی و در جای مناسب خود ساخته میشد اکنون نه یکی، در به در دنبال مشتری برای فرودگاهش بود و نه آن یکی دیگر، آنقدر رنجیده و سرخورده از نیش و کنایهها و منتها و سرکوفتهای همسایه؛ که آستینش را بالا زده تا خودش، فرودگاه خودش را داشته باشد.
- ما میدانیم و آزمودهایم حس داشتن ورزشگاهی که همزمان با ورزشگاه شهر همسایه افتتاح میشود؛ جمعیت شهر همسایه کمتر است اما ظرفیت ورزشگاهش، سه برابر! و اگر بدانیم که هر دو ورزشگاه، از محل اعتبارهای ملی ساخته شدهاند! باید انگار نماییم که حتماً ورزشکارهایش هم سه برابر ورزشکارهای ما ورزشکارترند. آیا چنین نیست؟ اگر چنین نیست پس چرا اوضاع و احوال غرب خراسان رضوی، چنین است؟!
n ما میدانیم …
و ما میدانیم که سالها پیش، برخی مسؤلان نامسؤل محلی «تدبیری که باید میداشتند نداشتند و کاری که باید میکردند نکردند» … امّا این را هم بسیار خوب میدانیم که «ما همه در یک استان و در یک کشوریم» دقیقاً در همان استان و کشور کسانی که فخر نفتآلود برخورداری از زیرساختهای ملی را به حیثیت و عزت همسایه میفروشند؛ بله «ما در یک استان و یک کشوریم. ما هم تابعیت ایران عزیز را داریم، ما هم خراسانی هستیم.» خدا میداند که در نفسگیرترین بزنگاههای تاریخ ایران در کنار مام وطن ایستادهایم و هیچگاه خارجی نبوده و نشدهایم اما نمیدانیم که در یک کشور و یک استان و حتی همسایه دیوار به دیوار، این همه فاصله در برخورداری از زیرساختهای ملی در میان دو شهرستان همسایه، چه معنایی دارد؟!
هر که زودتر رسید بیشتر ببرد؟! تنازع برای بقاء؟ ما در گنجینه میراث اخلاقی دینی و وطنی، چنین چیزی ندیده و نیاموختهایم و چنین نیز زندگینکردهایم. این طرز نوظهور نگاه به تدبیر امور منطقه ما، واقعاً قابل فهم نیست.
هر چند شاید؛ برخی، حتی گاه علاوه بر «زودتر رسیدن و بیشتر برداشتن»، «حقنداشتن و پنهان برداشتن» را هم «زرنگی» بپندارند! ماجرای چهار روستا را که یادتان هست؟ چهار روستایی که سرگذشت آنها دیگر یکی از معنادارترین برگهای تاریخ منطقه ما را تشکیل میدهد؛ قصه پرغصه چهار روستا، مَثَل و نماد وضعیت حاکم بر منطقه ما در این سالهای دوگانگی و تبعیض است. و این ماجراها همچنان ادامه دارد …
از «نفت» به «برق»؛ از «برق» هم حتما به «آب»؛ از «آب» هم شاید بتوان به «هوا» رسید و گلوی نفس امید به توسعه منصفانه و متوازن در غرب استان خراسان رضوی را از بیخ، بُرید.
میتوان … آری این روزها میتوان. این راهی که میروند حتما به همین جاها میرسد. خواهش میکنیم بسپارید «آخرین ضربه را تا در توان دارند، محکمتر بزنند …» در آن گاه هم نیازی نخواهد بود پا را حتی در اندازه یک مکث و لرزش کوچک، از روی سینه عزت و حیثیت پایگاه تاریخ و فرهنگ و خانه دومین جمعیت خراسان بزرگ، به کناری بکشند. آری؛ این آخرین ضربه را محکمتر بزن!
n به ستوه آمدهایم …
به ستوه آمدهایم از این همه دوگانگی و توجیههای بیراههتر از اصل تبعیض؛
اگر بنا نیست که در کنار همه این کمتوجهیها، در زیر سایه سنگین تفاخر تبعیضآلودی -که ظاهراً سکونتگاه دومین جمعیت بزرگ خراسان را ضعیف و کوچک و وابسته، بهتر میپسندد- زندگی کنیم؛ اگر رواست که نیشابور خراسان، به تناسب استعدادها و ظرفیتهای سرزمینی و اجتماعی و محتواییاش توسعه یافته، شکوفا شود و در خدمت خراسان و ایران عزیز قرار گیرد؛ به این تبعیض غمانگیز پایان دهید.
کانون هویت تاریخ و فرهنگ خراسان؛ سرزمین ریواس و فیروزه و فلسفه و شعر؛ بر و بومی که دوشادوش وطن در کشاکش تنگناها و دشواریهای دهههای گذشته، چنین پاکبازانه و سخاوتمندانه بیش از ۸۵ درصد از منابع آب زیرزمینیاش را به قیمت بحرانی شدن وضعیت منابع این دشت کهن، در خدمت خودکفایی خراسان و ایران عزیز قرار داده است؛ و این نیشابور تجارت و واسطهگری نکرده است بلکه جان سرزمین خود را سرمایه کرده و «تولید» کرده است؛ این نیشابور تولیدکننده را باید از زیر بار تفاخرها و سیادتطلبیهایی زیادهای که پشتوانهشان بوی تند نفت میدهد رهایی بخشید.
تفاخری که از سوی خوزستانیها و بوشهریها و کهگیلویههایها و … باشد نوشمان باد، از عمق جان خریداریم؛ که آن عزیزان وطن هم هیچ منت و فخری نه بر ما که بر ایران هم ندارند و غمبار تاسف که ما در منطقهای زندگی میکنیم که حتی یک چاه نفت ندارد و به جایش، افرادی با این همه اطوار و ادا …!
نیشابور، بارها تهاجمها را از سر گذرانده و دوباره ایستاده است. نیشابور، پر از روح زندگی است. نیشابور عزتمند زیر بار «تبعیضهای نفتآلود» و تمام تبعیضهای بسیار ملموس در تمام حوزههای «زیرساختهای اداری و اجرایی»، «بهداشت و درمان»، «ارتقای بخشها»، «جادههای مواصلاتی»، «فرودگاه تجاری» و بویژه «ارتقاء جایگاه حاکمیتی» نمیرود و نخواهد رفت. این قبیل نقشهها و نقاشیها را (â صفحه بعد) به دور بریزید که نیشابور با سرمایه اجتماعی عظیم خود، چنانکه بارها بر تاریخ آزموده است در برابر همه تبعیضها و نارواییها راه سرافرازی و عزت خراسانی خود را خواهد گشود.
قلمروبندی فعالان رسانهای سبزوار از توزیع قدرت در استان خراسان رضوی، بر اساس فعالیتهای توزیع برق
قلمروبندی فعالان رسانهای سبزوار از توزیع قدرت در استان خراسان رضوی، بر اساس فعالیتهای فرودگاهی
قلمروبندی فعالان رسانهای سبزوار از توزیع قدرت در استان خراسان رضوی، بر اساس فعالیتهای فرودگاهی
قطببندی فعالان رسانهای سبزوار از توزیع قدرت در استان خراسان رضوی، بر اساس فعالیتهای جادهای
این قبیل نقاشیها و نقشهکشیها ادامه دارد و ادامه خواهد یافت تا زمان …
# رفع_تبعیض_در_غرب_خراسان_رضوی
آنگاه؛ اگر کسی به دنبال رقابت است میتواند تفاخرات خود را در شرایطی جوانمردانه و برابر، به سنجه آزمون بگذارد.
- منبع خبر : نیشابور فردا