از آتش انجمن‌های هنری ارشاد، آبی برای کسی گرم نمی‌شود
از آتش انجمن‌های هنری ارشاد، آبی برای کسی گرم نمی‌شود
خاتون شرق - یک روز عصر که طرف‌های ارشاد رفته بودم، با مسعود سلیمانی سپهر صحبت می‌کردم راجع به وضعیت انجمن سینمای جوان و حال و هوای اعضای امروزی انجمن. دل پر دردی داشت و از کمبود اعتبارات و نیروی انسانی و تغییر شرایط فکری و خواسته‌ها و تمایلات نسل جدید می‌گفت.

ابوالفضل یغما

یک روز عصر که طرف‌های ارشاد رفته بودم، با مسعود سلیمانی سپهر صحبت می‌کردم راجع به وضعیت انجمن سینمای جوان و حال و هوای اعضای امروزی انجمن. دل پر دردی داشت و از کمبود اعتبارات و نیروی انسانی و تغییر شرایط فکری و خواسته‌ها و تمایلات نسل جدید می‌گفت.

عمر انجمن سینمای جوانان ایران دفتر نیشابور به حدود سی سال می‌رسد. از آن سال‌ها تا حالا، صدها نفر در این انجمن، آموزش‌های مختلف در زمینه‌ی عکاسی، فیلمسازی و نویسندگی برای سینما دیده و رفته‌اند. خیلی آمار روشنی در دست نیست که چند نفرشان از این دوره‌دیده‌ها برای خودشان کسب و کاری راه انداخته یا به جمع فیلمسازان و عکاسان حرفه‌ای پیوسته‌اند.

اما تا دلتان بخواهد، هستند افرادی که بعد از این آموزش‌ها و حتی یا گذراندن دوره‌هایی در مشهد و تهران، ادامه‌ی این آموزش‌ها را دیده و ظاهرا برای خود کسی شده‌اند، این آموزش‌ها هیچ گرهی از کار و زندگی‌شان نگشوده و راهی دیارهای دیگری در مشاغل غیر مرتبط شده‌اند.

یک عده‌ای به کارمندی قراردادی دولت رفته‌اند، بعضی‌ها دفتر و دستکی در زمینه‌های دیگر راه انداخته‌اند و افرادی از آنها هم به مشاغل دیگری غیر از آنچه در مورد آن آموزش دیده و تجربه اندوخته‌اند روی آورده‌اند.

مسعود سلیمانی که از همان سال‌های اول آغاز به کار انجمن در سمت معاون این تشکیلات مشغول کار شد همیشه دغدغه‌ی جوانانی را داشت که سال‌هایی را با شوق و شور به انجمن می‌آیند و بعد از دیدن آموزش‌ و احیانا ساخت یکی دو فیلم کوتاه، عطای این کار را به لقایش می‌بخشند و راهی دیگر برای گذران زندگی انتخاب می‌کنند.

او حالا مدت‌ها است که مسؤول انجمن شده و شاهد تغییرات وسیعی است که در نسل جدید رخ داده و رویکردهای آنان را به کلی عوض کرده است.

مسعود می‌گفت: حالا ما سعی می‌کنیم اول استعدادیابی کنیم. یعنی با جوانی که می‌آید انجمن، صحبت می‌کنیم ببینیم ایده و آرزویش چیست، چقدر جدی وارد این بحث شده، چه هدف و برنامه‌ای برای آینده دارد و چگونه می‌تواند از آموزش‌های انجمن برای راه اندازی کسب و کار و ممر معیشت استفاده کند.

خبرهای پراکنده‌‌ی گهگاهی از درخشش فیلمسازان و عکاسان جوان ایرانی و حتی نیشابوری در جشنواره‌های داخل و خارج داریم و وقتی جویا می‌شویم که فیلمساز و عکاس را پیدا کنیم می‌بینیم که مثلا مشغول کشاورزی شده، به معلمی حق التدریس رفته، جایی نه چندان مناسب خود و حرفه‌اش در زندگی روزمره یافته و خلاصه، کلا از خط هنر دور شده و به مسیر دیگری سوق پیدا کرده است.

البته این حکایت، خاص انجمن سینمای جوان نیست و درد خیلی از اعضا و تربیت‌یافتگان انجمن‌های هنری دیگر هم همین است که از این آموزش‌ها و تربیت‌یافتگی‌ها، چیزی در نیامده و خلاصه اینکه آبی از این آتش برای خود و کسان‌شان گرم نشده است.

انجمن نمایش نیشابور، حال مشابهی دارد، انجمن هنرهای تجسمی، ادبیات و خوشنویسی هم اگر چه امتحانات و آزمون‌هایی برگزار کرده و احیانا برگزیدگانی هم داشته‌اند ولی افرادی که توانسته باشند از این پشم برای خودشان کلاهی ببافند چندان نبوده و مثلا فیلم‌سازان، نویسندگان، هنرپیشگان، نقاشان، خوشنویسان و نوازندگان مطرحی که سری در سرها درآورده و کاری صورت داده باشند زیاد نداریم.

این حاصل نامحتصل، به خاطر آن بوده که اولا بازار هنر در ایران بخصوص برای دختران و خانم‌ها چندان رونقی ندارد مگر هنرپیشگی که متأسفانه، حکایت ناگفتنی دارد. ثانیا، خیلی‌ها از اول جوانی، بدون اینکه سائقه و بارقه‌ای از هنر داشته باشند صرفا به عشق و حال جوانی به این تشکل‌ها و نهادها روی آورده و زمانی که از این تب جوانی گذشته، دست از این معامله شسته و رخت سفر به سرای دیگری کشیده‌اند.

ثانیا، آموزش‌ها و پرورش‌هایی که در این تشکل‌ها و نهادها گذاشته شده، نه آنقدر جدی و حرفه‌ای است که اشخاص با گذراندن آنها بتوانند به جایگاه حرفه‌ای و شغلی در این رشته‌ها دست یابند و نه چندان وسایل و امکاناتی در اختیارشان بوده که افرادی مجرب و صلاحیت‌دار در زمینه‌ی کاری‌شان بار آورده باشند.

الغرض، مسعود سلیمانی می‌گفت خیال دارد در انجمن، شیوه‌های آموزش را تغییر دهد و با نگاه زندگی حرفه‌ای، هنرجو تربیت کند. یعنی کسانی که از این انجمن بیرون می‌آیند بتوانند حرفه و آینده‌ی اقتصادی‌شان را همین شغل قرار دهند و از آن ارتزاق کنند.

البته این ایده‌ی خوبی است و محتملا نتایج بهتری از روال سابق این نهاد خواهد داشت. اما آن گوشه‌‌ی کاری که می‌لنگد دست من و آقا مسعود سلیمانی و ارشاد نیشابور نیست. متأسفانه سال‌ها است که اوضاع اقتصادی کشور، حال خوشی ندارد و هنر حرفه‌ای که دست سنگینش باید روی شانه‌ی اقتصاد باشد، نتوانسته جایی در خور توجه باز کند.

 

خیلی فیلم‌سازان،‌ نویسندگان، ادیبان، نقاشان، گرافیست‌ها و عکاسان را می‌شناسیم که به خاطر شرایط اقتصادی بخش خصوصی، نمی‌توانند سفارش‌های خوبی از این بخش دریافت کنند و با درآمد آن زندگی‌شان را بچرخانند. سفارش‌های دولتی هم آنقدر محدود است که هر جا دری باز شود ۵۰۰ نفر پشت صف هستند که طعمه را از یکدیگر بربایند و حتما آنهایی دست را می‌زنند که پسر عمویی، دختر خاله‌ای چیزی در این نهادهای دولتی داشته باشند.

از این طرف هم، علاوه بر تغییرات فکری نسل جوان که اصولا حوصله‌ی مطالعه و کار عمیق فرهنگی و فکری را ندارد و خیلی سطحی‌نگر شده و می‌خواهد با حداقل تلاش، حداکثر نتیجه‌ی مالی را بگیرد، داستان هوش مصنوعی هم در میان است و عنقریب، کار نویسنده‌ها و فیلمسازان و عکاسان را یکسره کند که نه از تاک نشان ماند و نه تاک‌‌نشان.

خدا می‌داند این مسعود سلیمانی و همکارانش در انجمن‌های تئاتر، هنرهای تجسمی، ادبیات، خوشنویسی و بقیه، تا کجا می‌توانند این نسل سرگردان و مادی و اپیکور را به راه صلاح بازآورند و جوانانی را به میدان کار و زندگی واقعی ببرند که نگاه‌شان جامعه‌محور، ارتزاق نگر، حرفه‌ای و اندیشه‌ورزانه باشد.