ترامپ و ممدانی دو روی یک سکه
ترامپ و ممدانی دو روی یک سکه
نیشابور فردا- با روی کار آمدن ترامپ بسیاری گمان کردند پایان کار دموکراسی فرا رسیده است و حالا با انتخاب زهران ممدانی به عنوان شهردار نیویورک گروهی دیگر می‌پندارند تا حسینیه شدن کاخ سفید راه چندانی باقی نمانده است.

سعید صفارائی- سردبیر
با روی کار آمدن ترامپ بسیاری گمان کردند پایان کار دموکراسی فرا رسیده است و حالا با انتخاب زهران ممدانی به عنوان شهردار نیویورک گروهی دیگر می‌پندارند تا حسینیه شدن کاخ سفید راه چندانی باقی نمانده است.
اما حقیقت آن است که ظهور ترامپ و ممدانی ۲ روی یک سکه‌ است، سکه دموکراسی، اگرچه در ظاهر مخالف و متناقض یکدیگر به نظر می‌رسند.
ترامپ و ممدانی روزی رویای عده‌ای بوده‌اند که امروز به حقیقت پیوسته است.

اما حقیقت این است که هیچ‌کدام از آن‌ها نماینده‌ی «پایان دموکراسی» یا «آغاز آن» نیستند بلکه هر دو، صرفاً تجلی‌هایی موقت از یک نظام سیاسی‌اند که ریشه در سنتی دیرینه دارد؛ سنتی که خود را نه در ثبات، بلکه در تحملِ بی‌ثباتی تعریف می‌کند.
ترامپ و ممدانی یادآور این حقیقت‌اند که در دمـوکــراسـی رؤیــاهـا نمی مـیرند.آنها همواره بازمی گردند.
دموکراسی در معنای اصیل خود، نظامی برای حذف خطا نیست، بلکه ظرفیتی برای تحمل خطاست. جامعه‌ دموکراتیک می‌داند که ممکن است انتخاب‌های اشتباه کند، اما مهم‌تر از انتخاب‌ها، وجود سازوکاری است که بتواند از دل همان اشتباه‌ها بازسازی شود. این همان چیزی است که می‌توان آن را «قدرت خمشی دموکراسی» نامید؛ قدرتی که اجازه می‌دهد ساختار سیاسی خم شود، اما نشکند.
در طول تاریخ ایالات متحده، این قدرت بارها آزموده شده است: از جنگ داخلی قرن نوزدهم تا جنبش‌های ضد تبعیض نژادی در دهه ۶۰ میلادی، از رسوایی واترگیت تا حمله به کنگره در سال ۲۰۲۱.
ترامپ و ممدانی، یکی برآمده از جریان ملی‌گرایی محافظه‌کار، دیگری محصول آرمان‌گرایی سوسیالیستی. اما هر دو، به تعبیر دقیقتر، محصول یک بسترند: دموکراسی.
در دموکراسی، رؤیاها نمی‌میرند. آن‌ها در زمان خود ظهور می‌کنند، ناپدید می‌شوند، و دوباره بازمی‌گردند. این چرخه بازگشت رؤیاها، نشانه‌ی سلامت سیاسی یک جامعه است، نه ضعف آن. جامعه‌ای که تنها یک صدا و یک رؤیا را تاب می‌آورد، دیر یا زود از درون فرو می‌پاشد. اما جامعه‌ای که توان شنیدن هزاران صدا را دارد، ولو متناقض، در مسیر بلوغ سیاسی گام برمی‌دارد. لازمه شنیدن صداهای متنوع حضور رسانه‌های آزاد است.
هیچ دموکراسی پایداری بدون رسانه‌های آزاد دوام نمی‌آورد. رسانه‌ها در ذات خود نه فقط ناظر قدرت، بلکه بخشی از فرآیند قدرت‌اند. آن‌ها حافظ شفافیت‌اند، سپری در برابر فساد و فراموشی. در نظامی که رسانه‌ها بتوانند آزادانه بپرسند، نقد کنند و افشا کنند، دموکراسی نه از بیرون، که از درون پالایش می‌شود.
هرگونه محدودیت بر این حق، تجاوز به بنیان جمهوریت است.
واترگیت، ایران‌کنترا و در برخی موارد افشای اسناد پنتاگون، همگی یادآور این حقیقت‌اند که آزادی رسانه، آخرین سنگر دموکراسی است. هر جا که این آزادی از بین رفته، در حقیقت خود دموکراسی از نفس افتاده است.
دموکراسی نه با رأی‌گیری تحقق می‌یابد و نه با تغییر دولت‌ها از میان می‌رود. دموکراسی، یک فرایند دائمی بازنگری و تصحیح است. این تحولات نشان می‌دهند که دموکراسی توان میزبانی از افراط و تفریط را دارد، بی‌آن‌که از درون بپوسد.
دموکراسی هنر زیستن با اختلاف است. جامعه‌ای دموکراتیک می‌پذیرد که همزمان هم راست افراطی و هم چپ سوسیالیست در آن مجال حضور داشته باشند. در چنین ساختاری، خطر واقعی نه از وجود این دو، بلکه از زمانی آغاز می‌شود که یکی بخواهد دیگری را خاموش کند.
جامعه‌ای که آزادی بیان در آن نهادینه شده باشد، می‌تواند بحران‌ها را هضم کند، بدون آن‌که متلاشی شود. درست به همین دلیل است که پس از هر بحران سیاسی در آمریکا، دانشگاه‌ها، اندیشکده‌ها و رسانه‌ها، نخستین نهادهایی هستند که به بازاندیشی و تحلیل بحران می‌پردازند.
در چنین جامعه‌ای، حتی افراط‌گرایی، خوراکی برای رشد فکری می‌شود. اندیشه‌ها در تقابل یکدیگر پالایش می‌یابند و جامعه، از دل مجادله، راه تازه‌ای برای تداوم خود می‌سازد.
به زودی ترامپ خواهد رفت، ممدانی نیز روزی جای خود را به چهره‌ای دیگر خواهد داد. اما آنچه باقی می‌ماند، ساختار و فرهنگی است که به جامعه آموخته چگونه بماند. دموکراسی، اگرچه گاه به مرزهای فروپاشی نزدیک می‌شود، اما هر بار از نو خود را می‌سازد؛ چون بر شانه‌ی مردم، قانون و آزادی رسانه استوار است.
در جهانی که اقتدارگرایی هر روز چهره‌ای تازه می‌یابد، دموکراسی شاید پرخطا، پرآشوب و پرهزینه باشد، اما هنوز تنها نظامی است که انسان را به رسمیت می‌شناسد. قدرت دموکراسی نه در چهره‌ی حاکمان، بلکه در صدای مردم است؛ صدایی که اگر خاموش نشود، هیچ ترامپی و هیچ ممدانی‌ای نمی‌تواند آن را از مسیر تاریخ منحرف کند.