توهم آگاهی با دانش فست‌فودی
توهم آگاهی با دانش فست‌فودی
نیشابور فردا- ظاهراً این روزها همه چیز به «یادگیری» گره خورده است؛ از پیج‌های فلسفی تا پادکست‌های ده‌دقیقه‌ای درباره نیچه و روان‌شناسی، از ویدئوهای یک‌دقیقه‌ای درباره «ابتذال شر» تا دوره‌های آنلاین با عنوان‌هایی فریبنده مثل «چطور مثل متفکران بزرگ فکر کنیم؟».

سودابه جعفری – مدیر مسئول
ظاهراً این روزها همه چیز به «یادگیری» گره خورده است؛ از پیج‌های فلسفی تا پادکست‌های ده‌دقیقه‌ای درباره نیچه و روان‌شناسی، از ویدئوهای یک‌دقیقه‌ای درباره «ابتذال شر» تا دوره‌های آنلاین با عنوان‌هایی فریبنده مثل «چطور مثل متفکران بزرگ فکر کنیم؟».
ما در شبکه‌های اجتماعی به دنبال رشد فکری هستیم، اما اغلب از خود نمی‌پرسیم که آیا واقعاً در حال رشدیم یا فقط حس آن را تجربه می‌کنیم؟
پدیده‌ای که امروز با آن روبه‌رو هستیم، چیزی شبیه به «دانش فست‌فودی» است؛ دانشی سریع، جذاب، آماده‌مصرف و بی‌دردسر. درست مانند فست‌فودهایی که گرسنگی را برطرف می‌کنند، اما بدن را از درون تهی می‌سازند، این نوع از محتوا نیز عطش دانستن را فرو می‌نشاند، اما ذهن را در سطح نگه می‌دارد.
تغییر شکل آگاهی در عصر شبکه‌های اجتماعی تصادفی نیست. پلتفرم‌ها طوری طراحی شده‌اند که ما را در چرخه‌ای بی‌پایان از دیدن، اسکرول کردن و تکرار نگه دارند.
ما خیال می‌کنیم با دیدن چند ویدئوی آموزشی یا خواندن چند پست خلاصه از افکار فیلسوفان، «دانش» کسب کرده‌ایم، اما در واقع تنها در معرض تکه‌هایی از دانش قرار گرفته‌ایم. این تکه‌ها اگرچه جذاب‌اند، اما بدون زمینه و انسجام، تبدیل به آگاهی نمی‌شوند. آگاهی نیاز به زمان، تمرکز، مطالعه عمیق و گفت‌وگو دارد؛ اموری که در زیست رسانه‌ای امروز کمتر مجال بروز می‌یابند.
بسیاری از ما به بهانه گرانی کتاب یا کمبود وقت، مطالعه جدی را کنار گذاشته‌ایم، اما واقعیت این است که در طول شبانه‌روز ساعت‌های زیادی را صرف مرور محتوای دیجیتال می‌کنیم. ما در حال پرداخت هزینه‌ای سنگین هستیم؛ هزینه‌ای نه با پول، بلکه با زمان و توجه.
توجه، کمیاب‌ترین منبع قرن بیست‌و‌یکم است و پلتفرم‌ها به‌خوبی آن را می‌دانند.
تحقیقات دانشگاهی در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که مواجهه مستمر با محتوای کوتاه، باعث کاهش دامنه توجه و کاهش تحمل ذهن برای خواندن متون بلند می‌شود. ذهنی که عادت کرده هر ده ثانیه تصویری جدید ببیند یا جمله‌ای خلاصه بخواند، دیگر به‌سختی می‌تواند منطق یک استدلال چندصفحه‌ای را دنبال کند.
روزی کتاب و مجله، اصلی‌ترین ابزارهای انتقال دانش و اندیشه بودند. مطالعه، فرآیندی آرام و پیوسته بود که به انسان فرصت می‌داد با متن درگیر شود، پرسش کند و تأمل نماید. اما امروز محتوا به واحدی از «کلیک» و «زمان ماندن روی صفحه» تبدیل شده است.
کتاب‌ها جای خود را به کلیپ‌ها داده‌اند و مقاله‌های جدی با پست‌های «خلاصه‌شده برای ذهن‌های شلوغ» جایگزین شده‌اند. نتیجه، شکل‌گیری نسلی است که به‌جای جست‌وجوی معنا، به دنبال حس دانایی است؛ داناییِ سریع، بدون تلاش، بدون تعمق.
این تغییر سبک مصرف دانش، پیامدهای اجتماعی مهمی دارد. جامعه‌ای که به مصرف محتوای سطحی خو کند، دیگر توان تحمل گفت‌وگوهای عمیق، اختلاف نظرهای استدلالی و تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر تحلیل را از دست می‌دهد. در چنین جامعه‌ای، احساس دانستن جای خود دانستن را می‌گیرد و همین توهم، خطرناک‌تر از نادانی است.
توهم آگاهی پدیده‌ای تازه نیست، اما در عصر دیجیتال ابعادی فراگیر یافته است. ما گمان می‌کنیم چون درباره یک موضوع پستی خوانده‌ایم یا ویدئویی دیده‌ایم، صاحب نظر شده‌ایم. این در حالی است که دانش واقعی از طریق فرآیند فهم تدریجی و مواجهه نقادانه با منابع مختلف شکل می‌گیرد.
وقتی سواد ما سطحی شود، گفت‌وگوها نیز سطحی می‌شوند. شبکه‌های اجتماعی پر از جدل‌هایی است که در ظاهر فلسفی یا سیاسی‌اند، اما در واقع بازتابی از دانایی فست‌فودی‌اند؛ واکنش‌های سریع، بدون مطالعه و بر پایه برداشت‌های ناقص.
از همین‌جا بحران گفت‌وگو آغاز می‌شود: هر کس در اتاق پژواک خود می‌ماند، محتوایی را که باورش را تأیید می‌کند دنبال می‌کند و از مواجهه با اندیشه‌های چالش‌برانگیز می‌گریزد. نتیجه، جامعه‌ای قطبی و گسسته است که در آن هرکس خود را دانا می‌پندارد و دیگری را نادان.
در برابر این روند، شاید زمان آن رسیده باشد که دوباره ارزش «مطالعه عمیق» را بازشناسیم. مطالعه‌ای که مستلزم صبر، تمرکز و پرسشگری است. خواندن یک کتاب، دنبال‌کردن یک استدلال تا انتها، یا حتی نوشتن یادداشت درباره آن، ذهن را ورزیده و مقاوم می‌کند.
مطالعه عمیق تنها راه احیای قدرت تفکر انتقادی است؛ همان نیرویی که مرز میان دانستن و فریب دانستن را روشن می‌کند.
جامعه‌ای که دوباره به کتاب بازگردد، به گفت‌وگو بازمی‌گردد و جامعه‌ای که گفت‌وگو را از سر بگیرد، می‌تواند از چرخه توهم آگاهی بیرون بیاید. شاید نخستین گام در این مسیر ساده باشد: کنار گذاشتن چند دقیقه از اسکرول روزانه، برای خواندن یک متن بلند.