کرونا زیر سقف خانه ها
کرونا زیر سقف خانه ها
هیچ‌کسی فکر این روزها را نمی‌کرد که ویروسی چنان عالم‌گیر شود که سبک زندگی تمام افراد در کره خاکی را این‌گونه باورنکردنی تحت تاثیر خود قرار دهد. روزگار قرنطینه نه تنها معیشت اقشار نیازمند را زیر تیغ گذاشته که حتی روان بسیاری را خراش داده است. در این میان، خشونت خانگی مساله‌ای است که در هول‌و ولای مبارزه با کرونا و هراس از گرفتاری در چنگالش، گروهی از زنان و مردان را درگیر آفتی عمیق‌تر و گاه ویرانگرتر از ویروس مرگبار ساخته است.

محبوبه ذالیانی

هرچند که آمار خشونت علیه زنان بسیار بیشتر از مردان است، اما در این گزارش به خشونت علیه مردان پرداختیم. صحبت های مریم صادقی، وکیل پایه‌یک دادگستری و محبوبه خردمند، فعال حوزه زنان و تعدادی از مردان که قربانی خشونت علیه زنانشان قرار گرفتند را بخوانیم.

به دیگران می‌گفتم زنم کتکم می‌زند مسخره‌ام می‌کردند

کرونا آمد و آن چیزی که لابلای آمار مرگ و میر و ابتلای افراد نمود پیدا کرد، سردرگمی مردم و تن‌دادن اجباری آن‌ها به فرم جدید زندگی بود؛ فرمی که با تغییر یک‌باره، خیلی چیزها را برای بسیاری عیان‌تر کرد و تامل در مورد آن را ضروری‌تر. خشونت خانگی، مفهومی که با فکر کردن به آن عموماً چهره یک زن با هاله‌ای از کبودی دور چشم‌ها به ذهن‌مان متبادر می‌شود، روی دیگری هم دارد. اگرچه آمار آن کمتر است، اما مردانی هم هستند که قربانی انواع خشونت‌های خانگی می‌شوند.

داوود ۲۱ سال داشت که ازدواج کرد و عمر زندگی‌ مشترکش به سه سال نرسید. او که یکی از همین قربانیان خشونت خانگی است، می‌گوید: «هم من و هم همسرم سن زیادی نداشتیم. بچه بودیم و بر سر مسائل کودکانه دعوا می‌کردیم. من همیشه شخصیت آرامی داشتم و او در مقابل، خیلی رفتار پرتنشی داشت. چندین بار در دعواهایمان من را کتک زد و آخرین بار اتو را به شدت به سرم کوبید. هیچ‌کدام از اینها را اما تا زمان طلاق به کسی نگفتم. خجالت می‌کشیدم بگویم زنم مرا کتک می‌زده.»

پاسخ داوود در مقابل این پرسش که آیا درباره این اتفاقات با کسی هم حرف می‌زدی یا نه منفی است: «البته که به کسی چیزی نمی‌گفتم. نه خانواده‌ام و نه حتی دوستان صمیمی‌ام. چه می‌گفتم؟ که زنم مرا کتک می‌زند؟ تا دستمایه شوخی و تمسخر آنها بشوم؟ از همه مهم‌تر، به نظر شما اصلاً کسی باور می‌کرد؟»

هم فحاشی می‌کرد هم تهدید؛ با ۲ متر قد از زنم کتک می‌خوردم

 تا قبل از این بحران، افراد نقش‌های متفاوتی را بر عهده داشتند و علاوه بر نقشی که در خانواده داشتند، ایفاگر نقش‌های خود در بیرون از چارچوب خانه بودند؛ نقش‌هایی که باعث می‌شد افراد، ساعاتی را در هیاهوی زندگی جمعی به سر ببرند. ولی با شروع فراگیری کرونا، اجبار به قرنطینه، همنشینی افراد خانواده در کنار هم و دوری از جامعه، بدون شک تغییراتی را با خود به همراه آورد. این دگرگونی‌ها با وجود اینکه چندان زمان طولانی از بروز و آغاز شیوع کرونا نگذشته ولی تاثیرات آن به وضوح قابل دیدن است.

مهرداد هم جزو مردانی است که تجربه خشونت خانگی را از سر گذرانده است. او که به خاطر یکی از این اتفاقات تا اتاق عمل هم رفته می‌گوید: «من از یک خانواده آرام بودم و او از یک خانواده پرتنش. اصلاً دعوای خانوادگی را بد نمی‌دانستند. در حالی که من دلم نمی‌خواست صدای دعوایمان به خانه بغلی برود و همیشه از چنین بی‌آبرویی‌هایی واهمه داشتم. همسرم هم همیشه از این نقطه‌ضعف من برای رسیدن به اهدافش استفاده می‌کرد. بارها در دعواها کتکم می‌زد و حتی یک بار وقتی درگیر شدیم، با شیشه‌ای که در دستش بود چنان زخمی بر کف دستم ایجاد کرد که عصبم هم آسیب دید و مجبور شدم جراحی کنم. تا مدت‌ها انگشت شستم کار نمی‌کرد.»

او حتی بعد از این موضوع هم ماجرا را به خانواده‌اش نمی‌گوید: «به پدرم زنگ زدم تا من را به بیمارستان ببرد. گفتم لیوان در دستم خرد شده است. هیچ چیزی به کسی نمی‌گفتم. ۲ سال تحمل کردم و منتظر بودم اوضاع بهتر شود، اما بدتر می‌شد.»

مهرداد حتی تجربه تهدید شدن هم دارد: «همیشه وقتی دعوایمان می‌شد مرا تهدید می‌کرد. می‌گفت به برادرهایم می‌گویم تو را بکشند. خواهرها و خانواده‌ام را تهدید می‌کرد. من فقط سکوت می‌کردم و تلاشم بر این بود که اوضاع را بهتر کنم. نمی‌توانستم با هیچ‌کس هم درباره این اتفاقات حرف بزنم چون خیلی خجالت می‌کشیدم. اینکه بگویم با نزدیک به ۲ متر قد، از زنم کتک می‌خورم برایم راحت نبود.»

تبعات جبران ناپذیر قرنطینه

محبوبه خردمند، فعال حوزه زنان، صحبت خود را با تغییر سبک زندگی در قرنطینه شروع می کند و می گوید: «در شرایط قرنطینه خانگی سبک زندگی مردم به هم ریخته و اختلافاتی که از قبل وجود داشته پررنگ شده‌است. مردم قبلا خودآرام‌بخش‌هایی مثل کار، دوردور کردن، مغازه‌گردی، خرید، یا سایر سرگرمی‌های هیجانی و عاطفی داشتند. اما حالا باید تمام مدت خانه باید بمانند. خودقرنطینگی افراد و ماندن در خانه راه حلی بود که کارشناسان حوزه سلامت و مسوولان بر آن تاکید کردند ولی پیامدهای این راهکار هم بر کسی پوشیده نماند. استرس، چالش و خشونت‌هایی که بعضا خانواده‌ها با آن دست به گریبان شدند شاید کمتر از آسیب کرونا نباشد و چه بسا در طولانی‌مدت آسیبی به مراتب شدیدتر به همراه آورد.»

وی در ادامه می گوید: « یکی از برجسته‌ترین آسیب‌های  دوره قرنطینه و حبس اجباری خانواده‌ها، گسترش «خشونت خانگی» عنوان شده است. القای احساس حبس خانگی برای اقشار مختلف باعث افسردگی و به‌هم‌ریختگی‌های روحی روانی بسیاری شده و حال در این میان، فردی را در نظر بگیرید که باید در خانه بماند چرا که بیرون از خانه بیماری و مرگ تهدیدش می کند و از سویی دیگر خانه هم برایش مکان کاملا امنی به شمار نمی‌آید و ناخودآگاه همین آسیب او را مقابل کرونا هم آسیب‌پذیر خواهد کرد. کرونا جسم را درگیر می کند ولی مواجهه با این مشکلات، ممکن‌است سال‌ها روان را دچار خدشه‌هایی جبران‌ناپذیر سازد. پدیده غیرقابل پیش‌بینی کرونا، آنقدر غافلگیرکننده‌ بوده که برای مقابله با آن از حیث حفاظت سلامت روانی شهروندان، نمی‌توان توقع یک برنامه جامع و بی‌نقص را داشت ولی این را هم نمی‌توان منکر شد که صرفِ قرنطینه برای مقابله با این معضل تبعاتی جبران‌ناپذیر را با خود به همراه آورده‌است.»

خشونت علیه مردان تبعات شدیدی دارد، اما سیستماتیک نیست

مریم صادقی، وکیل پایه‌یک دادگستری، در توضیح مفهوم خشونت می‌گوید: «در توصیف خشونت باید ۲ بخش را هم از جدا کرد: خشونتی که به واسطه نژاد یا جنسیت افراد بر آنها اعمال می‌شود؛ مثل خشونتی که پیشتر بر سیاه‌پوستان اعمال می‌شد یا خشونتی که در حال حاضر، جامعه مردسالار به زنان اعمال می‌کند. و دومی خشونتی است که شکل عادی خشونت کوچه و بازار است و هر آدمی می‌تواند مرتکب آن شود.»

او ادامه می‌دهد: «در بررسی خشونت علیه مردان این مساله ناگفته می‌ماند که نوع خشونت علیه مرد ساختارمند نیست و تفکر سیستماتیک، مشکلات اجتماعی و عرفی و هنجارها و حتی قانون پشت آن دیده نمی‌شود. وقتی این ۲ را از هم تفکیک کنیم، می‌رسیم به اینکه زن هم یک انسان است و می‌تواند مثل هر انسان دیگری دارای خصایص مختلف اخلاقی باشد. جنگ‌طلب باشد یا صلح‌جو. آرام باشد یا پرخاشگر. پس نباید از شنیدن خبری که می‌گوید یک زن شوهرش را کتک زده تعجب کرد، یا ادعای مرد را دروغ پنداشت.»

از زن فرشته می‌سازیم و بعد ادعای مردی را که از زن خشونت دیده باور نمی‌کنیم

 این وکیل دادگستری معتقد است فرشته خواندن زنان در جامعه و بری دانستن آنها از خطا پیامدهای منفی زیادی دارد که مسکوت ماندن خشونت خانگی علیه مردان هم یکی از آنهاست: «دلیل مخالفت ما با فرشته و حوری خواندن زنان دقیقاً در چنین شرایطی نمود می‌یابد؛ سیستم‌های مختلف در کشورها به ویژه در ایران می‌کوشند زنان را فرشتگانی عاری از ایراد نشان دهند. از کودکی به بچه‌ها می‌آموزند که زنان لطیف هستند. در چنین جامعه‌ای، مردی که قربانی خشونت خانگی شود دیگر چطور بگوید منِ مرد از یک زن کتک خورده‌ام؟ از سوی دیگر، جامعه باور نمی‌کند. این همان بلایی است که سر جانی دپ هم آمد و ۲ سال پیش کسی حرفش را باور نکرد.»

صادقی معتقد است کلیشه‌های جنسیتی که همواره محل بحث فمینیست‌هاست هم به زنان و هم به مردان آسیب می‌زند: «همان‌طور که با کلیشه‌های جنسیتی بال پرواز دختران را از آنها می‌گیریم، فشار زیادی هم به پسران وارد می‌کنیم. وقتی از بچگی به آنها می‌گوییم «مرد که گریه نمی‌کنه» نتیجه‌اش می‌شود امروزی که از زنش کتک می‌خورد، اما خجالت می‌کشد درباره‌اش حرف بزند. می‌ترسد مسخره شود و باورش نکنند.»

مردی که همیشه یاد گرفته دست بالا را داشته باشد، در مقابل خشونت ساکت می‌ماند

خردمند، فعال حوزه زنان با تاکید بر اینکه تجربه‌های خشونت خانگی و آزار جنسی علیه مردان تبعات شدیدی دارد، می‌گوید: «اگر به موضوع تجاوز هم توجه کنید، برخی معتقدند تبعات روانی تجاوز برای مردان بسیار شدیدتر از زنان است. یا حتی وقتی این حادثه برای پسربچه‌ها پیش می‌آید. چون تصور بر این است که مردان همیشه دور از گزند چنین مواردی هستند. نگاه جامعه بر این است که همواره دست بالا در اختیار مرد است و اگر الگوی زندگی خلاف آن را به او نشان دهد، نمی‌تواند خودش را با آن تطبیق دهد؛ یعنی همان رویکرد مردسالار در زندگی اجتماعی می‌چرخد و همان مرد را مورد اصابت ضربات شدید خودش قرار می‌دهد.»

خردمند با اشاره به شیوه تربیت در خانواده‌ها و آموزه‌های مدارس ادامه می‌دهد: «خشونت همواره ۲ طرف دارد. یک سمت فردی که خشونت می‌کند و سمت دیگر فردی که خشونت را می‌پذیرد. در نظام مردسالارانه زن یاد گرفته که سکوت کند، از خودش دفاع نکند، آرام و موقر باشد و همیشه زندگی را حفظ کند، در نتیجه در مقابل خشونت مرد ساکت می‌ماند. باز هم در همان نظام مردسالارانه مرد آموخته که قدرت اصلی در دست اوست، تصمیم‌گیرنده برتر خانواده است، زور بازو دارد و فریاد زدن و کتک‌کاری هم بخشی از شخصیت اوست. پس وقتی الگو برایش تغییر می‌کند و قربانی خشونت می‌شود، باید این موضوع را از همه مخفی کند تا آبرویش حفظ بماند.»

 بگذاریم مردان هم گریه کنند

 خردمند می گوید: «۶۰ درصد از زنانی که در کل دنیا به قتل می‌رسند به دست یکی از مردان خانواده، همسر یا همسر سابق‌شان کشته شده‌اند. آمار خشونت خانگی علیه زنان در مقایسه با آنچه برای مردان رخ می‌دهد به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. اما این مسائل نباید مانعی باشد بر اینکه اجازه دهیم موضوعات مرتبط با خشونت علیه مردان به واسطه کلیشه‌های جنسیتی و نظام مردسالارانه در کل دنیا مسکوت باقی بماند. مردان حق دارند گریه کنند، حق دارند در صورت تحمل خشونت اعتراض کنند، درباره آن حرف بزنند و سراغ دادخواهی بروند. مردان حق دارند بدون نگرانی از قضاوت شدن درباره مشکلات‌شان صحبت کنند.»

ساختاری سیستماتیک در پسِ پرده نظام‌های جهان سال‌ها تلاش کرده که بین طبقه زن و مرد فاصله بیندازد و از همین رو هم رسیدن به برابری حقوق این ۲ جنس، تا این اندازه در تمامی کشورهای دنیا با موانع متعدد روبه‌روست. وقتی اصلی‌ترین متولیان فرهنگ‌سازی جوامع، یعنی نظام آموزشی و رسانه‌ها، هر روز و هر شب، کلیشه‌ها را بازنشر می‌دهند و خط فاصل بین زن و مرد بودن را پررنگ‌تر می‌کنند باید هم منتظر چنین پیامدهای منفی اجتماعی‌ای بود. در نتیجه، راهی نیست جز اینکه تک به تک، خودِ زنان و مردان، برای رسیدن به این برابری قدم بردارند.

  • منبع خبر : خاتون شرق