نویسنده و حمایت های کم رنگ جامعه
نویسنده و حمایت های کم رنگ جامعه
گفت و گو و یادداشت واره ای را با سرکار خانم اعظم سبحانیان نویسنده کتاب کودک انجام داده ایم در باره کتاب و کتاب خوانی. ایشان در حوزه کتاب کودک نیز هموچون حوزه بزرگ سال فعالیت های ویژه ای را در کارنامه کاری خود ثبت نموده اند.

حاصل اندیشه، تلاش‌ها و تجربه‌های هر قومی در طول تاریخ، اطلاعات نهفته در کتاب‌های آن قوم است. دیگر اقوام با ترجمه این کتاب‌ها اطلاعات موردنیازشان را کسب می‌کنند.

در ایران عمر ادبیات کودک و نوجوان ما کوتاه است. زمانی به وجود آمد که بزرگ‌سالان متوجه شدند کودکان و نوجوانان به سبب گنجایش‌های شناختی و ویژگی‌های رشدی خود به متن‌هایی نیاز دارند که جوابگوی آن‌ها باشد. کودکی که مک لوهان به آن می‌پردازد پرسش‌های بی‌شمار دارد و باید با زبان خودش پاسخ او را داد. از تاریخ مشروطه با تلاش افرادی مثل عباس یمینی شریف و جبار باغچه‌بان، آذر یزدی و … که به‌طور مشخص آثاری را برای این مخاطبین خلق کردند؛ ادبیات جوان کودک و نوجوان ما شروع شد. وقتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تأسیس شد یعنی عرصه تازه‌ای آغاز شد. دهه هفتاد نقد آثار و پژوهش در این مهم بیشتر شد. در دهه هشتاد نهادهایی شکل گرفت و تا به امروز خلق آثار، تخصصی‌تر شده ولی متأسفانه هنوز در کانون توجه متولیان نیست و ارتقایی که باید داشته باشد ندارد. که اگر داشت دارای انجمن صنفی بود و به‌طور رسمی و قانونی نماینده و مدافع حقوق داشتند اعضای فعال این حوزه.

متأسفانه در سیاست‌گذاری‌ها و مخصوصاً تعیین بودجه کودکان و نوجوانان در اولویت نیستند مدیران به دنبال برنامه‌های زودبازده هستند و کارهای فرهنگی بازتابش در رفتارهای اجتماعی و انسانی نسل‌های دیگر نمود پیدا می‌کند. به قول نویسنده خوب کشورمان فرهاد حسن‌زاده. این کار مثل کاشت درخت گردو است. دیر ثمر می‌دهد ولی باکیفیت و ماندگار. این‌ها را گفتم تا برسیم به این مهم که چرا آثار کودک و نوجوان ما به بیرون از مرز نمی‌رود؟ مگر نه این‌که ضرورت ارتباط اندیشه‌ها و فرهنگ‌ها نیاز به یادگیری و آگاهی و سایر نیازهای بشر به همدیگر پدید ترجمه را اجتناب‌ناپذیر کرده. تاریخ ترجمه، قدمتی به تاریخ به وجود آمدن زبان‌ها دارد. وقتی‌که انسان‌ها نتوانستند به دلیل اختلاف زبان حرف یکدیگر را بفهمند ترجمه به وجود آمد. (کلیله‌ودمنه که در زمان ساسانیان از سانسکریت به پهلوی برگردانده شد؛ از کهن‌ترین سند ترجمه‌شده ادبیات کودکان به شمار می‌آید. گرچه کتابی نبود که برای کودکان نوشته‌شده باشد ولی به لحاظ استفاده از شخصیت‌های حیوانی و پندآموز بودن موردتوجه کودکان بود)

امروزه اگر به کشورهای دیگر نگاه کنیم؛ می‌بینیم همگی برای رونق گرفتن آثار هنری‌شان درجاهای مختلف دنیا سرمایه‌گذاری و تلاش می‌کنند. ما باید هم بتوانیم به‌راحتی آثارمان را به‌جاهای دیگر بفرستیم؛ هم بتوانیم آثار خوب آن‌ها را دریافت کنیم. اگر این مهم پایاپای باشد کار درست پیش می‌رود نه این‌که ما فقط دریافت‌کننده آثار آن‌ها باشیم تا حدی که ضربه بزنیم به آثار تألیفی خودمان.

سالانه تعداد بی‌شماری کتاب ترجمه روانه بازار می‌کنیم کتاب‌هایی که گاه آسیب‌های اجتماعی به دنبال خوددارند چون متناسب با نیاز کودک و نوجوان کشور ما نیستند. مترجم می‌خواهد به محافل ادبی راه پیدا کند؛ ناشران سودجو هم می‌خواهند سود کنند.

چرا ما نمی‌توانیم آثارمان را به کشورهای دیگر معرفی کنیم؟ چون نویسنده در این حوزه حمایت نمی‌شود. ازیک‌طرف مشکل با ناشر دارد، از طرفی دیگر هزینه ترجمه اثر و موارد دیگر برای نویسنده بسیار هزینه بر است.

همه ما می‌دانیم که هرساله نمایشگاه بین‌المللی کتاب در تهران برگزار می‌شود. این جریان فرهنگی در داخل کشور خودمان اتفاق می‌افتد. سؤالی که پیش می‌آید آیا تمام کسانی که به‌صورت حرفه‌ای در این راه قدم برمی‌دارند؛ می‌توانند بدون دغدغه و به‌راحتی حضور پیدا کنند در این نمایشگاه؟ آیا نباید حمایتی از این دسته صورت بگیرد؟ حالا رفتن به کشورهای دیگر برای شرکت در نمایشگاه‌های کتاب و تعامل با ناشر و نویسندگان خارجی که خیلی به پیشبرد این امر مهم کمک می‌کند بماند.

از طرفی دیگر ما در بازارهای نشر داخلی مواجه می‌شویم با حجم زیاد کارهای ترجمه و گاها تألیف بی‌کیفیت. ناشران سودجو آثاری را که هیچ ارزش محتوایی و مفهومی ندارند با تصویرگری‌های آبکی وارد بازار می‌کنند و دست نویسندگان بامهارت را می‌بندند. به دلیل نپیوستن به کنوانسیون برن و نبود کپی‌رایت در ایران، انتشار کتاب ترجمه برای ناشر راحت تراست. البته تعدادی ترجمه آثار خوب هم داریم که تنوع و کشش و جذابیت بیشتری هم دارند. ولی اگر خوب دقت کنیم متوجه می‌شویم مترجمان بعضی از این آثار، زبان کودکی را نمی‌دانند و فقط متن را به فارسی برگردان کرده‌اند که این در درازمدت مشکل‌ساز خواهد شد و هم‌چنین ویراستاران بی‌تجربه نتوانسته‌اند آن‌طور که باید دلسوزانه کار کنند. این سؤال را باید از خودمان بپرسیم تا چه اندازه توانسته‌ایم مطابق میل کودک و نوجوان امروزه در این امر فعالیت کنیم. آیا تمام آثاری که تألیف و ترجمه‌شده با برنامه‌ریزی با تحقیق و با اندیشه درست بوده؟

مسلماً نه که اگر این‌گونه بود ما با این حجم ترجمه مواجه نمی‌شدیم و به ازای آن همان‌قدر هم آثار خودمان را به دیگر کشورها روانه کرده بودیم.

یکی از معضلات دیگر وارد شدن افراد غیرمتخصص به حیطه نشر است. افرادی که شناختی از کودکی و دنیای آن ندارند و آن را با دنیای بزرگ‌سالی مقایسه می‌کنند. دیگر مورد آموزش‌وپرورش است. ما متأسفانه مطالعه آزاد در مدارس نداریم و همه‌چیز به نمره گرفتن در همان کتاب درسی خلاصه می‌شود.

آثاری که در هر کشور تولید شود به فراخور موقعیت اجتماعی فرهنگی آن کشور است و کودک و نوجوان باید هم پای تغییرات در هر زمینه‌ای رشد کند. مگر نه این است کودکان امروز آینده‌سازان فردا هستند؟ پس چرا در مناطق محروم کودکان از هر موقعیت فرهنگی محروم شده‌اند؟

فکر کنید افرادی از سراسر جهان گرد هم بیایند و بخواهند صلح جهانی را به وجود بیاورند. این افراد تا مادامی‌که خود به صلح درون نرسیده‌اند نمی‌توانند برای جامعه، کشور و بیرون از کشورشان به صلح فکر کنند. پس کسانی که به صلح درون نرسیده‌اند باید این جلسه را ترک کنند. ما هم تا مادامی‌که نتوانیم در حوزه چاپ و فعالیت‌های فرهنگی برای کودکان و نوجوانان داخل کشور گام‌های مهم برداریم و سرمایه‌گذاری کنیم؛ تا مادامی‌که متولیان ما به کودک و نوجوان جدی نگاه نکنند، نمی‌توانیم خوش‌بین باشیم که فعالیت در این حوزه سال‌ها بعد ثمره‌اش را نشان بدهد و روزی شعار بدهیم که آثار ما تأثیری بر کودکان و نوجوانان جهان گذاشته. باور داشته باشیم که کتاب می‌تواند انسان‌های عمیق‌تر و فرهیخته‌تر به جهان هدیه دهد.

  • نویسنده : مسعود اصغرنژادبلوچی
  • منبع خبر : خاتون شرق