نسل Z چه می گوید؟
نسل Z چه می گوید؟
سعید صفارائی / یکی از وجوه تمایز جنبش ها در حوزه های فرهنگی و اجتماعی عنوانی است که به مقتضای اهداف و خواسته ها و شرایط هر جنبش به آن اطلاق شده و تبدیل به نماد آن می شود و شهرت می یابد. پس از جنگ جهانی دوم سرعت گرفتن فن آوری و ارتباطات تاثیر عمیقی بر تحولات فرهنگی و اجتماعی گذاشت. قدیمی ترین و معروف ترین جنبش تحول خواهانه در ایران جنبش مشروطه بود که هرچند به آرمان هایش نرسید اما در تاریخ ماندگار شد.

با پیدایش و رشد رسانه‌های مطبوعاتی جنبش مشروطه در ایران شکل گرفت، موج مصدقی‌ها و کودتای ننگین ۲۸مرداد بر امواج رادیو سوار شد، با ظهور تلوزیون تحولات ۱۹۶۸ در جهان رخ داد، انقلاب چین با پیدایش فکس شکل گرفت، امواج انقلاب ۵۷ ایران هم با نوارهای کاست مرزها را درنوردید. ظهور شبکه‌ جهانی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی چنان تحولی در ارتباطات به وجود آورده که سرعت رشد و توسعه آگاهی اجتماعی نسبت به دهه‌ها و حتی چند سال گذشته چند صد برابر افزایش یافته است و همین عامل باعث ایجاد یک گسل معرفتی عمیق بین نسل های جدید با نسل پیش از خود شده به طوری که در برقراری ارتباط و دیالوگ با این نسل بحران هایی جدی رخ نموده است.
نخستین قدم برای برقراری ارتباط و دیالوگ رسیدن به زبانی مشترک است تا در قالب آن خواسته ها و مطالبات همه گروه ها با زبانی قابل درک برای همه مطرح شود اما نا آرامی های اجتماعی اخیر زنگ خطر است که نشان از فقدان این زبان مشترک دارد.
یکی از شاخصه های ناآرامی های اخیر حضور نسل جوانی است که به دهه هشتادی ها و نسل Z شهرت یافته اند. این نسل به خاطر دسترسی به اینترنت و محصولات پس از اینترنت از جمله شبکه‌های اجتماعی به نوع متفاوتی از معرفت و جهان بینی دست یافته و دارای زبانی متفاوت است وهمراه با تغییرات سریع فناوری و ارتباطات مدام در حال بازتعریف‌ خواسته ها و تناسب شان با جریان مسلط در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هستند و حضور این نسل جدید در جامعه ایران هم روز به روز پررنگ تر می شود.
حضور این نسل دیجیتال مادرزاد در وقایع هفته‌های اخیر که از دیدگاه تحلیل گران با ظهور و بروز نسل «زد» ایران شکل گرفت، به همه مسئولان یادآوری کرد که باید این نسل را جدی گرفت چنان که عزت‌الله ضرغامی در توییتی عنوان کرد که باید حرف دهه هشتادی‌ها را شنید و جدی گرفت.
اما اعتراضات اخیر تا چه حد برپایه مطالبات نسل جدید یا در اصطلاح نسل Z است؟
خواسته های این نسل چیست و چه اراده ای باعث شد تا خواستار توجه جدی به مطالبتاشان باشند؟

دکتر حسین‌ ثنایی نژاد دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است منحصر کردن این‌ماجرا به یک نسل نگاه کاملی نیست ولی مشخصا می‌توان گفت موتور این نسل موتور اصلی ماجرا را می‌سازد.
در گفت وگو با دکتر ثنایی نژاد این مسئله را مطرح می کنیم که در ناآرامی‌های اخیر شاهد حضور نسلی از دهه هشتاد هستیم که به‌ نسل Z معروف شده‌اند. این نسل سن و تجربه کمی دارند و اکثرا شاید حتی وقایع و اتفاقات دهه هشتاد را به خاطر ندارند و سابقه کار تشکیلاتی و حزبی هم ندارند. تحلیل شما به عنوان یک استاد دانشگاه و فعال اجتماعی که این جریانات را دنبال می‌کنید از این اعتراضات اگر بتوان نام جنبش را بر آن گذاشت چیست؟
در ابتدا مسئله اصلی این است که این مسئله را به درستی تعریف کنیم. منحصر کردن این‌ماجرا به یک نسل نگاه کاملی نیست ولی مشخصا می‌توان گفت موتور این نسل موتور اصلی ماجرا را می‌سازد. البته باز هم‌ حضور جوانان در این جریانات منحصر به این وقایع نیست و در گذشته هم به یاد داریم از آیت‌الله خمینی وقتی که در تبعید بودند نقل شد که گفتند سربازان من در گهواره‌اند و در یادداشتی هم که منتشر کرده‌ام به این‌ موضوع اشاره دارم که من خود یکی از همان سربازان در گهواره آقای خمینی بودم. ما از همان نسل بودیم. مدتی قبل هم در جمع دوستان دانشگاه همین موضوع مطرح شد که چطور این‌ بچه‌ها از پای بازی‌های رایانه‌ای و گوشی‌های موبایلشان به خیابان آمدند. در پاسخ گفتم همان‌طور که خود من از اردوی رامسر که سال ۵۷ در زمان شاه رفته بودیم تبدیل شدم به یک معاون گردان در سال ۶۰. بنابراین در شرایط خاص اجتماعی بیشترین ظرفیت تحرک‌های اجتماعی مربوط به همین‌گروه سنی است. درباره اینکه چه ویژگی‌هایی در این گروه سنی وجود دارد که منجر به چنین رویدادهایی می‌شود، روانشناسان و جامعه شناسان باید نظر بدهند. اما اینکه چرا چنین شرایطی فراهم شده تا این ظرفیت فعال شود بحثی است که به نظرم نیاز به جستجوی زیادی ندارد و کاملا عیان است. این را همه انذار می‌دادند، خود من چند ماه قبل همان زمانی که برخوردها درمورد حجاب پررنگ شد یادداشتی نوشتم و گفتم این‌قدر خودتان را درگیر مسائل شخصی افراد می‌کنید بالاخره این‌ ماجرا در تهران یا جای دیگر بروز پیدا می‌کند.
وقتی حکومتی در نوع پوشش، مهمانی رفتن و لباس پوشیدن افراد دخالت کند وقتی بخشنامه صادر شود که در محیط اداری شما تی‌شرت و شلوار لی نباید بپوشید و موهایتان نباید بلند یا کوتاه باشد وقتی در همه جوانب زندگی افراد دخالت کنید، مردم خسته می‌شوند و این خستگی آنان را فرسوده می‌کند و باعث ایجاد فشار در جامعه می‌شود و شرایط را برای حادثه‌ای که ظرفیت تحریک داشته باشد و همه جوانب عاطفی، شخصیتی و اجتماعی را مانند حادثه مهسا امینی داشته باشد مساعد می‌کند. اگر دقت کنید حادثه مهسا امینی می‌بینید همه این شرایط را داشت تا نگاه‌‌های عاطفی، اجتماعی، همذات‌پنداری و احساس خطر را از سوی مردم به خودش جلب کند. آن قدر همه شرایط در این سوژه جمع بود که حتی برخی مسئولان درجه یک کشور از واژه مظلوم برای آن استفاده می‌کنند و همین روزها در یکی از خبرگزاری‌های دولتی دیدم نوشته بود «آن دختر مظلوم» و با اینکه نسبت به سایر ماجرا همچنان‌ موضع‌گیری شدید و غلیظی دارند ولی همچنان مظلومیت را برای او قائل هستند که بود. وقتی این شرایط مهیا می‌شود هیزم فشار اقتصادی، فشار سیاسی، تنگناها و فسادهایی که بروز کرده باعث شعله‌ورتر شدن این آتش می‌شود و در این میان شاخ و برگ‌های آماده نسل جوان برای شعله‌ور شدن آتش اعتراض مساعد است.

اجازه بدهید به نوع دیگری دوباره به سوال نخست برگردیم. به نظر ما از نسل دهه ۶۰، نسل دهه ۷۰ انتظار می‌رفت اما از نسل دهه ۸۰ چنین حرکتی را انتظار نداشتیم. آیا این عدم انتظار حاصل ناآگاهی و نشان‌دهنده یک شکاف و گسل بین نسلی عمیق است؟
توجه کنید امروز  ما اتفاقی را که افتاده درک می‌کنیم اما حرف‌های آن زمان‌ این‌نسل را درک نکردیم یعنی دردهایی را که الان دارند مطرح می‌کنند شما هم دوست دارید بگویید اما شاید جراتش را نداشته باشید. از این‌ نسلی که تصور می‌کردید یکسره پای بازی‌های کامپیوتری و موبایل نشسته‌اند و منفعلی هستند و فکر می‌کردید به آینده‌شان اهمیت نمی‌دهند انتظار این‌حرکت را نداشتید.
این ظرفیت‌ها در همان نسل جدیدی که بی‌خیال تصورشان می‌کردیم نهفته بود و با این جرقه عیان شد. باید توجه داشت که بینش اجتماعی و سیاسی در همه نسل‌ها وجود دارد و نسل جدید هم به سرنوشت اجتماعی  خود حساس است. مورد دیگر احساس قدرت و هیجانی است که در نسل جوان نهفته است و احساس می‌کنند می‌توانند جهان را تکان دهند همانطور که خود من در جوانی فکر می‌کردم اگر به جبهه نروم ایران در جنگ شکست می خورد، بنابراین آن زمان ما غافل بودیم و احتمالا حکومت هم غافل بوده است.

موضوع دیگری که مطرح می‌شود این است که این‌ جنبش فاقد لیدر و رهبر است آیا شما این را یک آسیب می بینید یا فرصت؟
برای روشن شدن این‌موضوع ابتدا باید یادآوری کنم‌ بار اصلی این اتفاقات را روی شبکه مجازی بار کردن صحیح نیست بلکه فرافکنی و به یک امر حاشیه‌ای احاله دادن است، فضای مجازی زمینه را تسهیل می‌کند ولی فراهم‌ نمی‌سازد.
در دنیای مدرن شبکه‌های مجازی بستر فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی است که در چارچوب شبکه جهانی وب فراهم شده است. در چنین بستری شما نمی‌توانید برای اقتصاد و سیاست و یا هر زمینه دیگری از فعالیت‌های بشری در مقیاس جهانی لیدر و مرکزیتی پیدا کنید. در واقع اجتماع بشری نیز خود یک شبکه است همانطور که برای فعالیت‌های انسانی نمی‌توانید مرکز واحدی پیدا کنید این الگو در اینجا هم قابل رویت است. ما به جای اینکه علتش را پیدا کنیم باید به همانند بودن آن توجه کنیم. یعنی این نسل به یک درک و کنش مشترک و در نتیجه هوش جمعی مشترک رسیده‌. البته هم‌چنان تاثیر شخصیت‌های برجسته و سلبریتی‌ها هم‌ وجود دارد که با موضع‌گیری باعث ایجاد موج می‌شوند اما جوامع در حال دور شدن از حالت مرکزگرایی هستند.

باید به این‌ موضوع هم‌ توجه کرد هر جنبش و فعالیت گروهی برای رسیدن به اهدافش نیازمند برنامه و استراتژی است که لازمه آن مدیریت است. آیا در اینجا خلا رهبر و مدیریت دیده نمی‌شود؟
بله قطعا چنین است، اینکه نقایصی وجود دارد طبیعی است اما من در سخن قبلی تعریفی ارائه کردم و گفتم این وضعیت که غریبه هم نیست تحت تاثیر فعالیت‌های مدرن بشری است که از مرکزگرایی به شبکه گرایی رسیده است. همین شبکه‌هایی که فعالیت اقتصادی و فرهنگی می‌کنند را در نظر بگیرید، اینها یکدیگر را پیدا می‌کنند و به هم‌می‌پیوندند و قوی‌ترین‌ها خط‌دهی می‌کنند و شبکه های ضعیف‌تر در پیرامون آن شکل می‌گیرند مانند یک بلور که در همه جهات و رشد می‌کند و این پدیده به خاطر اینکه نو و بکر است هنوز نمی‌توان‌ آینده آن را دقیقا پیش‌بینی کرد و درباره آن اظهار نظر قطعی ارائه نمود. زیرا هنوز تجربه‌اش را به طور کامل در اختیار نداریم.

شما از منظر دیگری جوان بودن این جنبش را بررسی کردید. حالا از این زاویه هم نگاه کنیم که جوانان این نسل تجربه‌ای از انقلاب و مشکلات نسل گذشته مانند جنگ و مشکلات بعدی آن به طور مستقیم و حتی غیرمستقیم ندارند و به نظر می‌رسد آگاهی حاصل از مطالعاتشان از وقایع و اتفاقات تاریخی هم کم است. حالا این سوال مطرح می‌شود که این‌نسل اصولا چه می‌خواهد آیا به دنبال تغییر حاکمیت است و اگر واقعا این طور است چه برنامه‌ای برای این تغییر دارند؟ آیا از اتفاقاتی که در طول ۴۰ یا ۵۰سال گدشته افتاده درس عبرت گرفته‌اند؟
وقتی می‌توان به این سوال جواب داد که با یک حزب معین یک رهبر با افراد و شخصیت‌های معینی مواجه باشید. مثلا در دوران انقلاب می‌توانستید از رهبر انقلاب، شورای انقلاب و شخصیت‌های اصلی انقلاب سوال کنید که هدف و برنامه بعدیتان چیست یا در جنبش سبز می‌توانستید از اصلاح طلبان و آقای خاتمی و کروبی و میرحسین موسوی سوال کنید که می‌خواهید چه کار کنید. اما در این‌ جنبش اخیر شما با یک حرکت بی‌شکل مواجه هستید بنابراین جای سوال ندارد و این حرکت یک شکل ناشناخته است به همین خاطر کسی نمی‌داند قدم بعدی چه خواهد بود. همین ویژگی اغلب تحلبل‌گران را و نیز خود حاکمیت را سردرگم کرده؛ یک روز تهدیدشان‌می‌کند و یک روز می‌خواهد به حرفشان گوش بدهد  روز دیگر می‌گوید کار خارجی‌ها بوده و روز دیگر آن را به مشکلات داخلی مرتبط می‌داند. درواقع می‌توان گفت این حرکت اتفاقی است که افتاده و باید ببینیم چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد.
یکی از مشخصات جنبش‌های اجتماعی در کشور ما نقش و حضور زنان بوده که سابقه تاریخی هم دارد مانند جنبش مشروطه که کم‌تر به آن پرداخته شده است. محرک اعتراضات اخیر هم پس از حادثه فوت مهسا امینی رخ داد و حالا می‌بینیم که زنان وارد میدان شده‌اند و مردان را هم به دنبال خودشان می‌آورند. به نظر شما نقش زنان و جوانان در این جنبش‌ها چقدر کلیدی و موثر است؟
به درستی اشاره کردید. اگر زنان وارد میدان بشوند مردان را هم لاجرم به میدان می‌آورند. موضوع دیگر این است که زنان در کل تاریخ بشری به ندرت به شکل مستقل و محوری وارد حرکت‌های اجتماعی بزرگی برای تغییرات اصولی و اساسی در جامعه شده‌اند. اگر این اتفاق بیفتد جهت حرکت را به شکل غیرمنتظره‌ای تغییر می‌دهد به خصوص در جامعه ایران، زیرا زن امروزی ایران با زن ۴۰سال قبل بسیار متفاوت‌ است. زن امروز وارد شئونات مختلف اجتماعی و اقتصادی شده است بنابراین اگر توان خود را بیازماید که می‌تواند با کنش‌های اجتماعی بر سرنوشت خود چنین تاثیرگذاری شگرفی داشته باشد این اتفاق بسیار مهمی خواهد بود.

شما به عنوان یک استاد دانشگاه با قشر دانشجو در ارتباط هستید و در معرض تضارب آرا با این قشر قرار دارید. چقدر تفاوت بین خواسته‌ها و آرمان‌های این‌ نسل با آرمان‌های نسل پیش از خودشان می‌بینید و این ایده‌ها و آرمان‌های نسل جدید چقدر حاصل تفکر فردی و خرد جمعی و براساس آگاهی است؟
برای جواب به این سوال باید تحقیق میدانی انجام شود اما در پاسخ شما باز هم‌ بازمی‌گردم و به آنچه که بر نسل ما گذشته است. هر نسلی ارزش‌های فکری و اعتقادی منحصر به خودش را دارد و اینکه چقدر با نسل پیش از خودشان‌ متفاوت است باید گفت این کاملا محسوس است که در بسیاری از موارد با نسل قبلی هم‌خوانی ندارد ولی به اینکه تا چه حد متعهد به مفاهیم‌ پایه‌ای فرهنگ گذشته است هنوز نمی‌توان پاسخ قطعی داد.

به نظر شما مهم‌ترین‌ خطری که متوجه این‌ نوع از جنبش‌ها می‌شود چه چیزی یا چیزهای می‌تواند باشد؟
این‌جنبش‌ها را ۲خطر تهدید می‌کند. یکی از جانب حاکمیت که با سوءتدبیر آن را به سمت خشونت ببرد و اگر کار به درگیری‌های خشونت‌آمیز کشیده شود مملکت را با تهدید جدی مواجه خواهد کرد. خطر بعدی هم باز از جانب حکومت است که در صورت سرکوب خشن اعتراضات و ساکت کردن آن، تصور کند همیشه سرکوب راه‌حل است و فضا را در آینده نیز همچنان بسته و بسته‌تر نگه دارد. این هم ممکن است به سمت فروپاشی برود.
بهترین وضعیتی که می تواند اتفاق بیفتد این است که حاکمیت بپذیرد این واقعیتی است که در جامعه اتفاق افتاده و درک شود این بحران وجود دارد و آن را باید با درایت حل کرد.

به نظر می‌رسد در صحبت‌هایتان به نوعی تاکید دارید که بین‌ اعتراض و اغتشاش فرق گذاشته شود؟
دقیقا باید بین افرادی که آسیب دیده‌اند و آرزوهایشان را برباد رفته می‌بینند و تحت فشار وارد میدان شده‌اند تا مطالبات‌شان را مطرح سازند با سایر افرادی کهدمی‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند فرق گذاشت و نباید آنان را اغتشاش‌گر نامید.

در حوزه رسانه‌‌های داخلی و خارجی هم از همان ابتدا شاهد افراط و تفریط در نحوه خبررسانی این حادثه بودیم. آیا در این‌ ماجرا شما رسانه‌هایی را دیدید که بی‌طرفانه و حرفه‌ای به وظیفه خودشان بدون افتادن در دام افراط و تفریط عمل کنند؟
من نام‌ نباید ببرم اما بله روزنامه‌هایی هستند که تلاش می‌کنند واقع‌گرایانه و بدون جانبداری به حوادث و وقایع اخیر بپردازند و به نوعی بار سایر رسانه‌ها را به دوش می‌کشند و اندوه من به این خاطر است که این رسانه‌ها که جریان ضعیفی هم هستند از هر دو طرف مورد ظلم واقع می‌شوند و این ناشی از ضعف سواد رسانه‌ای است زیرا فضای اصلی رسانه‌ای کشور حرفه‌ای نیست و مردم به جای رسانه‌های حرفه ای تابع رسانه‌های هیجانی هستند و این آسیب‌زاست.