تکه‌های شکسته‌ات در اقیانوس شب می‌درخشد
تکه‌های شکسته‌ات در اقیانوس شب می‌درخشد
به انتخاب دبیر فرهنگ و ادب

سه شعر منتشر نشده از:

سپیده نیک‌رو

 

۱

تا شیراز از دروازه‌های باز

*

 

دروازه‌های شکسته و مغموم شهری‌ام

که زادگاه من نیست

خواجوی کرمانی‌ام در ابتدای شیراز

زائر موهای توام در کوچه‌های غریب تهران

در کوچه‌های بی‌بن

در کوچه‌های بسته

کوچه‌های باز

در کوچه‌های خلوت شهریور

-آغاز پاییز-

و نامِ من

پیش از وجود من مرده است

 

 

۲

از دیدنم تا مِه

**

 

قلب من از مشتم بزرگتر است

که نگاهم می‌کنی

و سر روی سینه‌ات، فرومی‌آید

 

باران و مه

شیشه‌های مبهم

و فاصله‌ای در درون ما

با همه چیزی در بیرون

 

تنها تو می‌دانستی

که تکه‌های من این‌گونه بند می‌خورند

تنها تو می‌خواستی کاملم ببینی

که کوکم نکنی عروسک بی‌فایده‌ات باشم

تنها تو

انسانی که منم را در برابرت دیده‌ای

و سفر را در من آغاز کرده‌ای

 

قلب من از مشتم بزرگتر است

وقتی که باران

بر شیشه‌ها

بر صدایت می‌بارد

 

 

۳

تهرانِ نیم‌سایه

***

 

نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر

در سایه جان داده

 

مرگ تو حقیقت را دو نیم می‌کند

و پرده از آفتاب برمی‌دارد

ای تجسدِ صلح!

که اعماقِ عادت را شکافته‌ای

و واژه‌ها در تو جان می‌دهند

جنون انزوا بودی و حالا

مرگِ لحظه‌ها شده‌ای

نیمی از تو در حلب مانده و نیمی در کابل جان داده

تو پاره‌های حقیقتی

که هر کس، تکه‌ای را تمامِ آن پنداشت

و با تکه‌ای سنگ

به تمامِ شیشه حمله‌ور شد

حالا که مرده‌ای

تکه‌های شکسته‌ات در اقیانوس شب می‌درخشد

و دست کسی به تو نمی‌رسد

 

نیمی از من در تهرانِ چند سالِ پیش مانده و

نیمی پشت پنجره جان داده