نیشابور شهر تمدنهای کهن
نیشابور شهر تمدنهای کهن
خاتون شرق - در شماره قبلی نشریه ، سیمرغ خیال را که بر "گذرگاه آرام" و کوچه ی مسجد پرواز دادیم با طی مسیر به درازای تاریخ شیرین این محله تا انتهایش رفتیم و رسیدیم به "کوی سرتلخ" منطقه ای که بواسطه هدایت "آب قنات زُهد" به گویش نیشابوری "آو زُد"آبگیری پدید آمده بود که نامش را " تلخ "گذاشتند ؛ مردم و محلی ها ، آنجا و کوچه های اطرافش را "سرتلخ "صدا می‌زدند...

یحیی شکفته / در شماره قبلی نشریه ، سیمرغ خیال را که بر “گذرگاه آرام” و کوچه ی مسجد پرواز دادیم با طی مسیر به درازای تاریخ شیرین این محله تا انتهایش رفتیم و رسیدیم به “کوی سرتلخ” منطقه ای که بواسطه هدایت “آب قنات زُهد” به گویش نیشابوری “آو زُد”آبگیری پدید آمده بود که نامش را ” تلخ “گذاشتند ؛ مردم و محلی ها ، آنجا و کوچه های اطرافش را “سرتلخ “صدا می‌زدند ؛ ابتدای کوچه را حاجی تونی مقدم یا همان “نبی پور” و آقای سمیع زاده معروف به “سِمِع” سالها قبل از آنکه خیابان عدالت غربی از میان خانه هایشان رد شود زندگی میکردند که بهمراه حاجی تاج یا “تاج زاده” و در کنارشان “حاج محمد علی مرمر” یا علیمردانی روزگارانی خوش در کنار هم سپری میکردند.

پیچ اول کوچه ی کنونی فضای سبزیست که در قدیم تر ها گرمابه ای بوده معروف به “حمام سرتلخ” ؛ حمام ها از دیر باز و در فرهنگ عامه مردم دنیا دارای پیشینه بوده ؛ شیک ترین و قدیمی ترین حمام ها به گواه تاریخ ابتدا در ایران بوده ؛ غالبا مالکان حمام ها افراد متمول و متدین بوده اند و در کنار شغل اصلی شان بیشتر برای ثواب و اجر در کار خیر عهده دار این مسولیت می‌شدند و بنحوی سفره ای پهن میکردند که چندین نفر بعنوان کارگر از آن ارتزاق کنند ؛در حمام ها شخصی بعنوان تُون تاب یا بقول نوشابوری “گُولخنتاب ” بوده که وظیفه اش روشن نگه داشتن خزینه حمام و گرم کردن آب بوده ؛ “دلاک” که مشتمال و کیسه کشیدن مراجعان را عهده دار بوده؛”جامه دار” که مسول مواظبت از البسه مردم و البته شستشوی لنگ و معمولا نظافت سرحمام و ته حمام رو برعهده داشته ؛ حمام دار هم به نوعی مدیر داخلی فعلی یا نماینده ای از طرف مالک بوده و در حمام سرتلخ هم که بخواهیم یادی کنیم از حمامدارهای معروفش ؛ می‌توانیم به مرحومان ابریشمیان؛ کارگزار؛رجبعلی خداداشرق اشاره کنیم و حاجی خوشتیغ که از حمام داران بنام و به “بلور “هم معروف بوده و دارای حمام های متعدد در سطح شهر که بعدا به تفصیل خواهیم پرداخت و البته از “سید میرزا هاشم حمامدار” هم می‌توانیم نام ببریم ؛ غالبا در قدیم حمام ها محل تجمعات نیز محسوب میشده و بسیاری از رفاقت ها و دید و بازدید ها بصورت اتفاقی آنجا روی میداده بزرگترها نصایح و نقل داستان‌ها داشته اند و چه سنت‌های خوبی بوده حتی احترام به بزرگترها در هنگام استحمامشان که مثلا اگر تازه واردی به حمام ورود میکرده از روی رعایت ادب با ظرفی از سر خزینه آبگرم بر سر آن بزرگتر میریخته که نشانه رعایت احترام و ادب بوده و بسیار موارد دیگر که کنون مجال بازگو کردن نیست ..

سیمرغ داستانمان پس از اندکی نفس گرفتن بر روی دیوار که لنگهای خیس و شسته شده روی بند با نسیمی تکان های موج دار می‌خورند بال می‌گشاید و راه را بقصد ادامه و در امتداد کوچه دست راست سرتلخ طی می‌کند و اکنون تابلو عدالت ۳/۱ روی دیوارش نصب است می‌رسد روزگارانی البته اینجا بعدها نانوایی سیار که درون کانکس بود محل تهیه پر برکت ترین رزق و روزی مردم محل بود؛بگذریم .. یادش از منزل تاج زاده می آید که یکسرش در کوچه صدرایی بود و این سرش سرتلخ و خیابان عدالت درست از وسط آن عمارت باشکوه می‌گذشت ، از خانواده های” امیری و صفار مقدم “که اینجا نیز ساکن بودند و در انتهای کوچه همسایه “مستوفی ها” بودند حتما خاطرات خوبی برجای مانده است.

پرنده ی افسانه ایی داستان ما پاورچین ، پاورچین دوراهی سرتلخ را به سمت پایین می آید جایی که در مسیر کوچه ی حمام در نظر بگیریم آنطرف منزل روحانی باصفا” آسِدمیرزا هاشم سیدموسوی “بود که البته فرزند ایشان نیز در کِسوت روحانی و با ماشین ژیان خاطره انگیز خود غالبا عهده دار برگزاری مجالس روضه خوانی در خانه ها و یا عموما در تکیه ابوالفضلی همیشه حضور داشت.

حال که به کوچه ی پشت حمام رسیدیم و الان تابلو۳/۳ روی آن نصب است از انتهای این بن‌بست که بخواهیم شروع کنیم عمارتی بوده بس زیبا و فاخر با سقف های چوبی که به آن ” تالار “می‌گفته اند و خاندان “نقیب الاشراف” بعنوان میعادگاهی برای برخی مجالس خانوادگی خود تدارک دیده بوده اند خاندان میرزا بزرگ امیری نیز در آنجا بودند و البته برخی زمینهای خالی که اکنون مسکونی شده اند به سمت ابتدا که بیاییم منزل استاد “محمدمهدی عارفان خیاط” بوده و در همسایگی شان و سر نبش نیز خاندان ابوترابی ها و برادرانشان بودند.

در همانطرف که اکنون یکی از معدود منازل باقی مانده از نسل قدیم در این منطقه است خاندان محترم “زنگالیان یا پورعظیما” سکونت داشته اند و همجوار آنها مرحوم “محمدی دوداروغه” و ” مرحوم دانایی و البته غلامعلی دانش مقدم سقاء “بودند که حتما در شماره بعدی از ایشان و شغل شریفی که داشته اند و دیگر از آن مشاغل منسوخ شده خبری نیست سخن خواهیم گفت ؛ کوی سرتلخ شنیدنی بسیار دارد؛ پس منتظر بمانید؛ نیمه ی دوم این روایت باشد برای مجال بعد…

نطرات خود را بصورت مستقیم با نگارنده متن در بستر اپلیکیشن اینستاگرام به آدرس:

@yahya_shekofteh

درمیان بگذارید .