قانون؛ تسهیل گر یا مانع جدایی ها؟
قانون؛ تسهیل گر یا مانع جدایی ها؟
وقتی در قانون مدنی کشور مرد به عنوان همسر، پدر و یا ولی قهری از حق و حقوق بیشتری برخوردار باشد. نتیجه این می شود که زن تا مادامی می تواند برای لیلا مادری کند. که همسرش بخواهد. بعد از آن هم حیران بماند بین لیلا و لیانا... مرد دستش را بلند کرده، انگشت اشاره اش را به سمت زن می گيرد. و با لحن تهدید آمیزی می گوید: دیدی دادگاه هم نتوانست برای تو کاری بکند.

فاطمه قاسمی
قانون طرف من هست. چون من پدر این بچه هستم. البته تو از قانون چیزی نمی فهمی! اگر چیزی می فهمیدی، که اینجا نبودی! پاسخ زن به این حجم توهین و تحقیر تنها اشک های جاری بر گونه است و سکوت…
زن بعد از اینکه کمی آرام شد، مظلومانه گفت: اما من هم مادرش هستم. لیلا
همین یک کلمه آتشی می شود بر انبار باروت خشم و غضب مرد، خشمگین و با فریاد می گوید: لیلا نه لیانا
و بعد از گفتن بد و بیراه و الفاظ رکیک در حالیکه گریه زن شدت گرفته از سالن دادگاه خارج می شود.
قبل از اینکه مرد سوار خودور گران قیمت و مدل بالایش شود خودم را به او می رسانم و علت برخورد نامعقولش با زن را می پرسم.
حسین می گوید: از بچگی بلند پرواز بودم‌. برای همین بعد از سربازی و رد شدن در چند آزمون استخدامی تصمیم گرفتم. وارد بازار شوم. اما در بازار دست به هر کاری زدم. نتیجه ای جز بدهی و چک برگشتی نداشت. به پیشنهاد یکی از دوستانم در شرکتی تجاری مشغول به کار شدم. با همسرم آنجا آشنا شدم. او منشی همان شرکت بود. بعد از مدتی به او علاقمند شده و با او ازدواج کردم.
همسرم تا قبل از تولد دخترمان کار می کرد. اما بعد از تولد دخترم در خانه ماند تا از او مراقبت کند. دیگر تامین تمام هزینه زندگی بر عهده من بود. از طرفی مخارج بچه هم اضافه شده بود. برای همین صبح ها در شرکت و عصرها هم در زمین های کشاورزی حاشیه شهر کار می کردم‌. زمستان ها زعفران و چغندر، تابستان ها هم سبزی و صیفی جات. کارم سخت بود اما درآمد قابل توجهی داشت. برای درآمد بیشتر تابستان ها همسرم در خانه سبزی خشک می کرد و یا ترشی و خیارشور درست می کرد. زمستان ها هم زعفران پاک می کرد. با کار شبانه روزی در شرکت و روی زمین های مردم بعد از ۳ سال توانستم یک قطعه زمین و ماشین پژوه ۴۰۵ بخرم. اما این ها راضی ام نمی کرد. نه اینکه از کار خسته شده باشم. اما من آدم زندگی متوسط نبودم. دلم زندگی مرفه و کاملا لوکس می خواست‌. که خوشبختانه سال ۹۷ با شروع تحریم ها زندگی روی خوشش را نشانم داد‌. با تجربه ای که سال قبل از کار در بازار داشتم. زمین را فروختم و دلار ۷۰۰۰ تومان خریدم. چند ماه بعد دلار را به ۳ برابر قیمت فروختم و وارد بازار بورس شدم. با درآمد بورس، خانه، ماشین، و زمین خریدم. معامله های میلیاردی می کردم.نه اینکه فکر کنید پول همه اینها را داشتم! مقداری را نقد و بقیه را چک می دادم. و در کمتر از چند ماه همان خانه، ماشین و یا زمین را با چند برابر قیمت می فروختم. و دوباره با سود به دست آمده، دست به معامله های بزرگتر و پرسود تر می زدم. نتیجه اینکه حالا خانه ای در بهترین نقطه شهر، با ماشینی که می بینید. و دو ملک تجاری در پاساژ بالای شهر دارم. هنوز هم معامله می کنم اما این یکی دو سال اخیر با احتیاط تر و کمتر ریسک می کنم.
به مرد می گویم: انگار موضوع اصلی گفتگو را فراموش کرده اید؟ مرد محکم و قاطع می گوید: نه همه حرف هایم در پاسخ به سوال شما ست.
این ها را گفتم تا بدانید که این خانم همسر و همراه یک بخشی از زندگی ام بوده‌! او را برای ادامه زندگی نمی خواهم. من همه گذشته ام رابه فراموشی سپرده ام. ۲ سال قبل بعد از پرداخت همه مهریه وحق و حقوق قانونی طلاقش دادم. و قانون هم حضانت دخترم را که آن زمان ۷ ساله بود را به من داد. همه چیز قانونی و درست. من از اختیاراتم استفاده کردم. همسرم را طلاق داده و بچه را گرفتم.
قرار شد مادر بچه هفته ای یک بار او را ببیند. اوایل می‌دید. اما دیدم محل زندگی همسر سابقم و خانواده اش مناسب دخترم نیست. به او گفتم: هزینه کافی شاپ یا رستوران های نزدیک خانه خودم را خودم پرداخت می کنم. تا دخترم را آنجا ببیند. اما دیدم سر و وضع همسر سابقم به رستوران ها و کافه های بالای شهر نمی خورد. ضمن اینکه او بی توجه به توصیه ام دخترم را لیلا صدا می زند.
می پرسم اسم دخترتان چیست؟ لیانا.
پس چرا همسرتان می‌گوید: لیلا
اسم دخترم لیلا بود، اما بعد از جدایی اسم دخترم را در شناسنامه به جای لیلا لیانا ثبت کردم اما همسرم همچنان صدایش می زند لیلا!!!
من هم چند ماهی او را از دیدن بچه محروم کردم. که با احضاریه دادگاه متوجه شدم شکایت کرده. امروز برای همین به دادگاه آمدم. می خواهد هفته ای یک بار دخترم را ببیند. اما من نمی خواهم. باز هم معطلش می کنم. تا کارهای اقامتم درست شود و با دخترم برای همیشه از ایران بروم.
اما او هم مادر دخترتان است. مرد پوز خندی می زند و می گوید‌: او در اروپا هم که باشد باز هم می گوید:لیلا
چرا همسرتان را طلاق دادید؟
این چه سوال مسخره ای است که همه می پرسند؟ من از حق قانونی و شرعی ام استفاده کردم. یک زمانی او را می خواستم، دیگر نمی خواهم.کارت کشیدم همه حق و حقوقش را دادم و طلاق.
در ادامه با الهام قاجاری دکترای تخصصی روانشناسی افرادی که مبتلا به ناهنجاری های شخصیتی می باشند تقریبا همیشه طوری رفتار می کنند که به نظر بقیه عجیب است. متاسفانه در بسیاری از طلاق ها زن یا مرد می گوید وقتی به عقب نگاه می کنم و به زمان قبل از ازدواج برمیگردم متوجه می شوم که بسیاری از این رفتارهای نامتعارف در شریک عشقیم وجود داشت ولی به این نشانه های هشدار دهنده توجهی نکردم و از خودم متعجبم که چه عاملی سبب شد که باز هم قبول کردم که با او ازدواج کنم.
رفتارهایی از دیگران سر میزند که ممکن است برای ما نابهنجار و غیر قابل درک باشد مانند کسی که با رسیدن به قدرت همانطور که لباس، خانه، ماشین خود را عوض می کند همسر و شریک زندگی خود را هم تغییر میدهد اما باید بدانیم این الگوهای رفتاری یک شبه و به یکباره به وجود نمی آیند. خیلی اوقات افراد متوجه چیز عجیبی در مورد نامزد یا شریک عشقی خود میشوند ولی باز هم میخواهند که رابطه را ادامه و با وی ازدواج کنند. مثلا از همان ابتدا متوجه می شود فردی که قصد ازدواج با او را دارند احساس خودبزرگ بینی دارد و در مورد استعدادها و دستاوردهایش زیاد حرف میزند. یا همیشه با خیال پردازی های فانتزی در مورد موفقیت، قدرت یا زیبایی مشغول است. یا اینکه معتقد است که فردی خاص می باشد که فقط باید با قشر خاصی معاشرت کند و فقط افراد مشهور یا دارای استعداد درخشان او را می فهمند. یا از دیگران برای رسیدن به اهداف خود بهره می برد. اینها همه نشانه هایی هستند که متاسفانه در اوایل نسبت به آنها هشیار نیستیم ولی میتواند در آینده منجر به نابودی رابطه ی زناشویی گردد.
در بسیاری از طلاق ها متاسفانه ما با اختلالاتی روبه رو هستیم که ریشه در تجارب کودکی مثل بی توجهی، کشمکش، درگیری و سوءاستفاده ی احساسی بزرگسالان است.
لازم است دختران و پسران ما اطلاعات خود را در مورد ازدواج بالا ببند و نشانه های هشداردهنده ی ازدواج را بدانند تا بتوانند رابطه های سالمی را برقرار کنند.
در ادامه با حسین حسین آبادی وکیل پایه یک دادگستری درباره حضانت و چگونگی حضانت گفتگویی داشتم. حسین آبادی در تعریف حضانت می گوید: حضانت یعنی نگهداری و تربیت از اطفال و همانطور که از این تعریف پیداست ؛ حضانت ، صرفا در رابطه با اطفال صدق می کند.
یعنی اگر فرزند به سن بلوغ برسد ؛ حضانت، منتفی است و از شمول این مبحث خارج شده و خود می تواند انتخاب کند که تصمیم دارد با کدام یک از والدین زندگی کند .
وی ادامه می دهد: در باب حضانت، ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی چنین می گوید: «جهت حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند؛ مادر تا سن ۷ سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است» البته تبصره ی این ماده هم می گوید: «بعد از ۷ سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می باشد».
وکیل پایه یک دادگستری تاکید می کند: ضمنا در ماده ۴۱ قانون حمایت خانواده نیز مقنن تاکید نموده است که :»هرگاه دادگاه تشخیص دهد توافقات راجع به ملاقات، حضانت، نگهداری و سایر امور مربوط به طفل برخلاف مصلحت او است یا در صورتی که مسوول حضانت از انجام تکالیف مقرر خودداری کند ویا مانع ملاقات طفل تحت حضانت با اشخاص ذی ‌ حق شود، می‌تواند در خصوص اموری از قبیل واگذاری امر حضانت به دیگری یا تعیین شخص ناظر با پیش‌بینی حدود نظارت وی با رعایت مصلحت طفل تصمیم مقتضی اتخاذ کند…» بنابراین، در باب حضانت، امروزه، آنچه اهمیت دارد ؛ رعایت مصلحت طفل است.
نکته ی دیگر اینکه طبق ماده ۱۱۷۴ قانون مدنی، هر کدام از والدین که طفل تحت حضانت او نیست؛حق ملاقات طفل خود را دارد . بنا به این ماده ، هرکدام از والدین این حق را دارند که در فواصل معین با کودک خود ملاقات کنند و حتی فاسد بودن مادر یا پدر هم باعث نمی‌شود از ملاقات وی با فرزندش جلوگیری شود.
و نکته آخر اینکه حضانت فرزند یا فرزندان مشترک دختر و پسر بعد از فوت پدر با مادر است.البته اگر ماد‌ر از لحاظ اخلاقی و صلاحیت شخصی و مالی مشکلی برای نگهد‌اری از فرزند‌ان ند‌اشته باشد.