فقر مطالعه و ضعف مطالبه
فقر مطالعه و ضعف مطالبه
سعید صفارائی/ در میان عکس‌های منتشر شده از حادثه زلزله اخیر ژاپن تصویر پیرزنی که در میان گروه آوارگان در یک کمپ اسکان موقت سرگرم مطالعه روزنامه است بیش از همه توجهم را جلب کرد.

در عصری که رسانه‌های اجتماعی نفس نشریات و مطبوعات را به شماره انداخته و سرعت ارتباطات و انتشار اطلاعات گوی سبقت را حتی از روزنامه‌ها ربوده دیدن شخصی که در گوشه اتوبوس یا کتابخانه یا محل کارش صفحات یک روزنامه را ورق می‌زند هیجان‌انگیز است.
هنوز این نظر که در آینده‌ای نه چندان دور روزنامه‌ها و کتاب‌های کاغذی به تاریخ خواهد پیوست مخالفانی جدی خود را دارد اما واقعیت این است که نسل جدید زحمت حمل کتاب‌های سنگین را در حافظه گوشی‌ها و کامپیوترهایشان بر خود هموار کرده و برای نوشتن صفحات کیبورد را جایگزین قلم و کاغذ کرده‌اند.
نمی‌خواهم از این نظریه که کاغذ و کتاب به تاریخ و ویترین موزه‌ها خواهد پیوست دفاع کنم اما معتقدم گرچه شکل و نوع مطالعه تغییر می‌کند اما در نفس مطالعه برای رسیدن به آگاهی و آزادی تغییری حاصل نمی‌شود.
انگشت اتهام به سوی رسانه‌ها و نشریات مجازی نشانه رفتن هم به بهانه کاهش سطح و عمق و کیفیت مطالعه کار بیهوده‌ای است، همان طور که ما رمان‌های چارلز دیکنز و تولستوی و شکسپیر را در ظهر گرم تعطیلات تابستان از کتابخانه به امانت گرفتیم و خواندیم فرزندان ما هم این آثار شگفت‌انگیز را با خاطر آسوده زیر باد کولر یا کنار شومینه بر صفحه مانیتور می‌خوانند و مسحور عظمت کلمات آن می‌شوند اما در جامعه‌ای که نرخ مطالعه کتاب در آن بسیار کم است آیا می‌توان به افزایش میزان مطالعه به شکل مجازی امیدوار بود؟
این مطلب را به تحقیق به عنوان یک خبرنگار و فعال در فضای مجازی خدمتتان عرض می‌کنم در همین شهر خودمان با جمعیتی بالغ بر نیم‌میلیون نفر اگر از تیراژ نشریات محلی که شمع حیاتشان هر روز کم‌فروغ تر می‌شود بگذریم وضعیت روزنامه‌های سراسری هم که می‌کوشند خود را در فضای مجازی احیا کنند اسفناک است.
مردم دیگر با وجود رسانه‌های اجتماعی نیازی به خرید روزنامه ندارند؟ درست، اما جای گزارش‌ها و تحلیل‌ها و تفسیرهای چاپ شده در روزنامه‌ها و نشریات را که به آنان درک عمیق‌تری از اخبار و وقایع می‌دهد با چه چیزی پر می‌کنند؟
کدام بسته خبری در خبرگزاری‌ها، کدام برنامه تحلیلی و تفسیری در صداوسیما جای گزاش‌های عمقی نشریات را پر می‌کند؟
سوال اساسی‌تر اینکه آیا این نیاز در مخاطبان به وجود آمده که همان روزنامه را از فضای مجازی بخرند و بخوانند؟
پاسخ صریح و واقع‌بینانه به این سوال چشم ما را به روی واقعیت‌های دردناکی باز می‌کند.
در همین شهر خودمان نیشابور بزرگ با نیم‌میلیون نفر جمعیت روزانه چند عدد روزنامه کشوری مانند کیهان و اطلاعات و خراسان فروخته می‌شود؟ با این فرض که همه نسخه‌های فروخته شده با جان و دل خوانده می‌شود.
مطالعه از هر نوعش بسترساز آگاهی‌بخشی و درک کمبودها و ایجاد مطالبه برای رفع نواقص است اما می‌خواهم با زبان الکنم بگویم ما نه در فضای حقیقی و نه مجازی اهل مطالعه نیستیم، دچار فقر مطالعه‌ایم و همین فقر پایه‌های مطالباتمان را سست کرده است.
چندی قبل در یکی از همین گروه‌ها در فضای مجازی اظهارات موافقان و منتقدان را درباره سند توسعه نیشابور می‌خواندم.
البته که در مجموع همه بر تدوین و تنظیم این سند تاکید داشتند اما به عنوان شخصی که مدتی در این زمینه گزارش نوشتم و با اشخاص مختلف در این زمینه صحبت کردم با احترام به همه این بزرگواران نظرات صاحب‌نظران نشان می‌داد هنوز از ابعاد گسترده تنظیم این سند و راهی که نرفته‌ایم غافلیم و نیازمند تحقیق و مطالعه بیشتر در این زمینه هستیم.
نقطه تمایز ما با آن پیرزن ژاپنی هم در کمیت مطالعه و هم در کیفیت آن است، در کنار اخبار نزاع و درگیری که به گفته دادستان بیشترین میزان جرائم دادگاه‌های ما را تشکیل داده؛ باید توجه بیشتری به گزارش‌های تحلیلی و آماری داشته باشیم.
نسبت به شاخص‌های توسعه مانند سرانه فضای سبز، فضای ورزشی و فضای آموزشی در مقایسه با میانگین کشوری و استانی حساس باشیم‌.
به میزان سهم مالیات پرداختی نیشابور نسبت به کل استان، سهم نیشابور از اعتبارات استانی و تملک دارایی توجه کنیم و از این‌ مسیر ریشه‌های عقب‌ماندگی را در نحوه عملکرد مدیران و مسئولان و نمایندگان بشناسیم و نوع مطالبه‌گری خودمان را در طی این سالها بسنجیم.
میزان مطالعه و زمانی که هر شخص صرف مطالعه می‌کند هم یکی از شاخص‌های توسعه جوامع انسانی است و در همین یک شاخص وضعیت ما نه تنها تعریفی ندارد بلکه اسفناک است.
در این جامعه با کارشناسان و صاحب نظران همه فن‌حریفی روبرو هستیم که اوج مطالعات تخصصی‌شان شامل خواندن مطالب صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام فلان پایگاه خبری است.
به نظر من مسحورکننده‌ترین صحنه فیلم جاده‌ای به سوی تباهی سکانسی است که پسرک در سالن انتظار ایستگاه اتوبوس بین‌جمعیت پنهان شده است، در نمای باز این صحنه جمعیت انبوهی از مسافران را بر روی صندلی‌های سالن انتظار می‌بینیم که هرکدام در حال خواندن روزنامه هستند.
کارگردان در این صحنه به خوبی نرخ مطالعه را در آمریکای آن دوران در دهه ۳۰میلادی به رخ می‌کشد گرچه فکر نمی‌کنم در آن زمان هم سرانه مطالعه‌مان‌ چنگی به دل می زد.
همانطور که مطالعه با افزایش آگاهی نگاهمان را به دنیا تغییر می‌دهد نوع مطالباتمان را هم دستخوش دگرگونی می‌کند.
سطح مطالبات شهروندان تعیین کننده میزان پایبندی مدیران برای پاسخ‌گویی به افکار عمومی است.
مطالبه‌ای که موجب شود رئیس فلان نهاد دانشگاهی نتواند برای حفظ میز ریاستش به منافع شهرستان چوب حراج بزند.
عقب‌ماندگی نیشابور حاصل فقر در مطالعه و ضعف در مطالبه است و مطالبه توسعه‌گرا نیازمند آگاهی و آگاهی برپایه مطالعه، تعمق و تفکر شکل می‌گیرد و برای توسعه راهی جز مطالعه و مطالبه نداریم.