عشق، تردستی بلد نیست
عشق، تردستی بلد نیست
در دنیای امروز، ادبیات وارد عرصه ی جدیدتری شده است. شاعران جوان با حرف های تازه در حال تولید اثر و محتوا هستند. در این شماره با یکی از این جوانه های جدی به گفت و گو نشسته ایم.

گفت و گو از: مسعوداصغرنژادبلوچی

خودتان را برای خوانندگان خاتون شرق معرفی بفرمایید؟

نازنین پورمحسنی متولد ۱۳ بهمن ۱۳۷۳ در بندر بوشهر و در حال حاضر در بندر انزلی زندگی می‌کنم. فارغ‌التحصیل کارشناسی میکروبیولوژی از دانشگاه رشت. از سال ۱۳۹۰ با حضور در انجمن‌های ادبی پروین و شیدا بندر انزلی سرودن شعر سپید و از سال ۱۳۹۶ سرودن اشعار کلاسیک رو شروع کردم. کتابی در قالب قطعه‌ی ادبی به نام «راه بی‌انتها» در سال ۱۳۹۰ و مجموعه‌ی شعر مشترک همراه با خانم خدیجه صفالو به نام «عشق، تردستی بلد نیست» در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.

شعر در ذهن انسان چه فرایندی ایجاد می‌کند که در لحظه‌های مهم در کنار اوست؟

مغز انسان مثل درخت، احتیاج به تغذیه‌ی مناسب دارد تا ذهن و قدرت تفکر رو پرورش بدهد. یکی از مواد مغذی مهم برای ذهن، آهنگ هست که در اشعار در قالب‌های مختلف به‌نوبه‌ی خودشان وجود دارد.ماده‌ی مغذی دیگری که در شعر وجود دارد، شامل چینش واژه‌هایی هست که وقتی کنار هم قرار می‌گیرند، در مدت کمی، مفهوم عمیقی رو ایجاد می‌کنند. گاهی اوقات می‌بینیم که تک‌بیت‌ها یا مصراع‌هایی از شعر شاعران به‌عنوان ضرب‌المثل بین مردم در حال ردوبدل شدن هستند؛ همین موضوع باعث زنده نگه‌داشتن ادبیات و اهمیت شعر در بین مردم می‌شود. راهی که شعر از ابتدا طی کرده تا امروز به دست ما رسیده، راه کوتاهی نیست. عناصر خیال و معنا و اندیشه‌ای که در شعر وجود دارد، قطعاً باعث رشد ذهن انسان می‌شود.

به نظر شما چه انگیزه‌ای در ذهن شاعران وجود دارد که با توجه به فضای مجازی همچنان در کارنامه خود سعی دارند کتاب به شکل فیزیکی چاپ کنند؟

با توجه به متن سؤال، از نام فضای مجازی می تونیم به دلیل چاپ کتاب‌ها به‌صورت مکتوب برسیم. دلیل اول این هست که فضای مجازی، فضایی بی فیلتر هست. عموم مردم از هر قشر و فرهنگ و عقایدی در این فضا حضور دارند و از آثار بهره‌مند می‌شوند؛ اما در فضای حقیقی که اشعار به‌صورت مکتوب چاپ میشن، به صورت تخصصی‌تر منتشرشده و علاقه‌مندان به هر نوعی از اثر می تونن از کتاب‌ها بهره‌مند بشن و چون از فیلتر رد میشه، باید تخصصی‌تر به قضیه نگاه بشه.

دلیل دوم، زمان ماندگاری آثار در بین مردم هست. فضای مجازی مکان مناسبی برای انتشار اثر هست اما تضمینی برای ماندگاری اون وجود نداره. چون امکان داره که اون فضا از دسترس خارج بشه، اما این ناامنی کتابی که چاپ شده و در نسخه‌های فراوان منتشرشده رو تهدید نمی‌کند. مثالش هم اشعار شاعران بزرگ کشورمان مثل حافظ، سعدی و … هست که بعدازاین مدت طولانی هنوز در دسترس مردم قرار داره.

بازخورد محتوایی ادبیات امروز خصوصاً شعر و داستان در دوران معاصر در چه محوری پررنگ‌تر هست؟

ابتدا باید در مورد خود شعر و داستان صحبت کنیم. ببینید شعر و داستان امروز ما تا حدودی داره به سمت تکرار میره و خیلی از شعرا دارن توی فضاهایی که باب میشه قلم میزنن و خیلی از نوشته‌ها شبیه هم میشه نیاز امروز شعر ما اینه که ما کشف داشته باشیم و فضاهای جدید وارد شعر کنیم و زاویه‌های دیدمان رو عوض کنیم البته باید حواسمان به این باشه که از اونور بوم نیفتیم و به سمت گنگ نویسی نریم یا بجای پرداختن به شعر درگیر اسامی‌ای که به‌عنوان قالب‌های جدید دارن باب میشن نشیم …

ما باید بیشتر از شاعرپروری به مخاطب پروری بپردازیم یعنی شناخت بدیم به مخاطبین که بتونن خوب رو از بد تشخیص بدن یعنی هرچی مخاطب آگاه‌تری داشته باشیم خودبه‌خود شعرها و داستان‌های لول پایین کمتر نشر داده میشن و کیفیت نوشته‌ها بالاتر میره …من خیلی کلی صحبت کردم و میشه به مطالب خیلی بیشتر و جزئی تری اشاره کرد که من به همین مطالب بسنده می‌کنم

شما خودتان بیشتر در چه حوزه‌ای اثر آفرینی نموده‌اید؟

در حوزه‌ی شعر فعالیت می‌کنم و سعی می‌کنم با توجه به شرایط فعلی جامعه اغلب اشعاری با مضمون اجتماعی بنویسم. به نظرم شعر به‌عنوان دارویی مسکن برای روان افراد می‌تونه کاربرد داشته باشه و خستگی‌های روحی رو رفع کنه.

چرا در دوران اخیر جایگاه معنوی هنرمندان تا به این مرحله بحرانی شده است که سعی بر نادیده گرفتنشان هست تا حضورشان؟

هنر در هر دوره‌ای جایگاه خاص خودش رو در جامعه پیدا می کنه، اما من فکر می‌کنم این کمرنگ شدن هنر دو دلیل داشته باشه؛ یکی اینکه با ورود تکنولوژی به زندگی و گسترده‌تر شدنش باعث شده خیلی‌ها از هنر فاصله بگیرن، از طرف دیگه همین تکنولوژی و گسترش فضای مجازی باعث شده اشخاص به راحتی آثار خودشون رو در اختیار دیگران قرار بدن که این اشباع شدن باعث شده نقش هنرمند واقعی در بین این‌ها کم‌رنگ بشه.

انسان امروز تنهایی معنوی خودش رو با چه برطرف می‌کند؟

فکر می‌کنم انسان امروز باز هم به خاطر فضای مجازی، از فضای حقیقی زندگی خودش دور شده و این باعث میشه احساس تنهایی معنوی در وجودش افزایش پیدا کنه. این نوع از تنهایی هم از طریق ارتباط با هم نوع برطرف نمیشه بلکه به نظرم هرکس از طریق هر هنر یا استعدادی یا اعتقاد سعی می‌کند خودش رو از این چاه تنهایی بیرون بکشه و به سرچشمه‌ی وجودی خودش برسه.

آیا در دران اخیر می‌توان به نوعی دسته‌بندی شهری در شعر دست پیدا کرد؟ مثلاً در قدیم خراسان جایگاه خاصی در شعر عرفانی داشت آیا الآن چنین دسته‌بندی‌هایی وجود دارد؟

در این دوره دسته‌بندی شهری خیلی کمرنگ شده. هرچند شعری که شاعر شمالی سروده و شعری که شاعری از جنوب کشور عزیزمان سروده، با توجه به اقلیم و محیط زندگی‌شان، میشه تشخیص داد که کدام شعر مال کدام شاعر هست؛ اما به این صورت که در قدیم خیلی پررنگ رواج داشته خیر.البته در این دوره هم مراکز مذهبی کشورمان مثل استان قم و استان خراسان، محل سکونت شاعران عزیزمان هستن که اشعار آیینی زیبایی سرودن.

چرا به گمان خیلی‌ها شاعر لزوماً یک نوع فضای مفرح می‌آفریند و کمتر به آن با نگاه درمانگری نگاه می‌کنند؟

هر شاعری که اثری رو منتشر می کنه، به نظر خودش این‌طور می‌آید که توانسته از زاویه‌ی دید دیگری، موضوعی رو ببینه که دیگران هم می‌بینند اما از کنارش عبور می‌کنند، به این دلیل که شاید براشون جذابیتی نداره؛ اما شاعر میخواد این زاویه‌ی دید ‌و در اصل این جذابیت رو به دیگران هم نشان بده. به قول سهراب سپهری: «جور دیگر باید دید».

 اما این زاویه‌ی دید چه دیدگاهی رو می‌تونه در ذهن مخاطب ایجاد کنه؟ همونطور که می دونید، سروده‌ها دارای آهنگ هستن که اولین چیزی که می‌تونه ذهن مخاطب رو تحت تأثیر خودش قرار بده، همین وزن شعر هست که از ابتدا تا انتهای شعر به صورت هماهنگ و با نظم خاصی تونسته مخاطب رو مجذوب خودش کنه که در مرحله‌ی بعد می‌آید واژه‌ها رو در ذهن خودش تحلیل می‌کند و مضمون و اون زاویه‌ی دید رو تحلیل می کنه. از نظر من نظم خاصی که در یک شعر وجود داره و نقشش پررنگ تره، می‌تونه دلیل این موضوع باشه.

  • نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
  • منبع خبر : خاتون شرق