زن فیروزه‌ای که برای زنده نگه داشتن امید کتاب می‌فروشد
زن فیروزه‌ای که برای زنده نگه داشتن امید کتاب می‌فروشد
زن با اراده فیروزه‌ای وقتی شوهرش به خاطر بیماری حاد آسم و شیوع کرونا قادر به کار کردن نبود ناامید نشد، آستین همت را بالا زد و شروع به دست فروشی کرد اما علاقه اش به کتاب موجب شد که به کتاب فروشی روی آورد. این روزها خانم تاج گردان چهره‌ای آشنا برای رهگذرانی است که هر روز از کنار اداره پست می گذرند. در یکی از روزهای سرد زمستان برای دقایقی میهمان این خانم کتابفروش می‌شوم و با او به گفت‌وگو می‌پردازم.

فاطمه برزنونی
وقتی به دیدنش می‌روم با خوش‌رویی تعارف می‌کند روی چهارپایه کوچک کنار بساطش بنشینم. از او می‌پرسم چه مدت است کتاب می فروشد؟

لبخندی می‌زند و می‌گوید: یک سالی می شود.
چطور شد این شغل را انتخاب کردید؟
شرایط زیاد برایم جالب نبود همسرم بیماری آسم دارد و باید هر طور شده چرخ زندگی را بچرخانم.
کجا ساکن هستید؟
من هر روز صبح زود از فیروزه به نیشابور می آیم البته شاید برای زن جوانی مانند من این شرایط الان حل شده به نظر بیاید اما اوایل این طور نبود.
در حالی که کمی صدایش می‌لرزد ادامه می‌دهد:  من کار بدی انجام نمی‌دهم! فقط کتاب می فروشم! اما متاسفانه بعضی افراد درک درستی از شرایط هم نداشته و الان هم ندارند و مرا مورد قضاوت قرار می‌دهند.
او ادامه می دهد:  اما همه مردم مثل هم نیستند، برخی حتی مرا تشویق هم می کنند و مرا مروج فرهنگ کتابخوانی می دانند.
خانم تاجگردان در حالی که صبورانه به سوالاتم پاسخ می‌گفت ادامه می‌دهد: این شغل موجب شد که روحیات مختلفی را تجربه کنم، آدمها دنیاهای متفاوتی دارند و به نظر من همه ما باید به خاطر داشته‌هایمان شکر گذار باشیم.
زن جوان با گلایه مندی از شرایط کاری‌اش می گوید: با تمام مشکلاتی که دارم به خاطر حفظ زندگی‌ام مبارزه می‌کنم تا امید را در زندگی‌ام زنده نگه دارم، اما با این حال شغل من هم دغدغه های خاص خودش را دارد.
این خانم کتاب‌فروش از گرانی کتاب‌ها به عنوان یکی از مشکلات این شغل نام برده و می گوید: قیمت بالای کتاب ها موجب شده این محصول فرهنگی از سبد کالای خانوار کم و در برخی مواقع حذف شود. فروختن کتاب کار آسانی نیست آن هم در این شرایط که متاسفانه فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما بسیار ضعیف است. وی اظهار می‌کند: برخی مرا دوستدار کتاب می دانند و خیلی از افراد هم مشتری ثابت من هستند و حتی کتاب سفارش می‌دهند تا برایشان بیاورم.
از او می پرسم مردم بیشتر چه کتاب هایی می‌خرند؟
با ذوق خاصی می گوید: کتاب‌های انگیزشی، علتش هم روی آوردن مردم به کارهای اینترنتی است اما برخی مردم صرفاً برای کمک به کار و زندگی‌شان این نوع کتابها را مطالعه می کنند.
در ادامه از او می پرسم خود شما چقدر مطالعه می کنید؟
با لبخند پاسخ می دهد: روزی حدود یک ساعت به دلیل مشغله کاری آن هم رمان!
در همین زمان یک‌خانم که همراه فرزندش کنار بساط ایستاده قیمت یک کتاب را می‌پرسد. کم‌کم مشتری‌های دیگر هم از راه می‌رسند و سر خانم تاجگردان شلوغ می‌شود.
با علاقه کتابها را برای مشتری‌هایش ورق می‌زند و درباره هر کدام‌ توضیح می‌دهد.
با این زن مصمم خداحافظی می‌کنم و او را با مشتری‌هایش تنها می‌گذارم.