روایت ایثار در اورژانس شماره ۴
روایت ایثار در اورژانس شماره ۴
درسکوت قرنطینه سراسر کشور بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور همانند دیگر بیمارستان ها، مملو ازحضور بیماران مبتلا به کووید ۱۹ و پرسنل از جان گذشته ای است که بی واهمه از شیوع بالای ویروس کرونا به مداوای مبتلایان مشغول اند. به جز کادر درمان، پزشکان و پرستاران همه عوامل در بخش های متعدد بیمارستان هفته ها و ماه هاست که برای مبارزه با ویروس کرونا دیگر در بیمارستان نه تنها از کار بلکه به امید جان بخشیدن به بیماران مبتلا و ریشه کنی ویروس کرونا از زندگی شان گذشته اند.

فاطمه برزنونی/علی اصغر شاکری پناه بی اغراق یکی از هزاران حافظان سلامتی می باشد که اولویتشان کمک به بهبود سلامت بیماران است. او که در اورژانس شماره ۴ مشغول خدمت رسانی است هنگام کمک به بیماران کرونایی به کووید ۱۹ مبتلا شد.
واین گزارش حاصل گفتگوی خبرنگار خاتون شرق با کارمند ۲۷ ساله اورژانس بیمارستان ۲۲ بهمن است
شاکری پناه در خصوص چگونگی ابتلایش به کوید ۱۹ می‌گوید : یکی از همکارانم هر هفته به دیدن پدربزرگش می رفت. پیرمرد علیرغم ابتلایش به بیماری کووید ۱۹ به سبب عدم بروز علائم آشکار بیماری بسیار دیر به بیمارستان منتقل و خیلی زود از دست رفت.
همکارم عزادارمرگ پدر بزرگ مهربانش بود که با بروز علائم بیماری کرونا تنگی نفس، تب، سرفه های خشک در بدنش متوجه ابتلایش به ویروس کرونا شد. چند روز بعد ابتلای دوستم به ویروس کرونا من هم با علائم حاد تنفسی در کنار دوستم بستری شدم.
شاکری پناه گفت: اگر چه با رعایت فاصله اجتماعی می توانستیم مانع انتقال ویروس شویم اما دیگر فرصتی برای فکر کردن به اشتباهات گذشته نبود. مهم چشم انداز روزهای آینده بود. دو هفته در تب و التهاب شدید بیماری گذشت. ۱۴ روز سخت و پر استرس…
شاکری پناه پس از بهبودی به محل کارش برگشت. اورژانس شماره ۴ بیمارستان ۲۲ بهمن تجربه تلخ ابتلایش به بیماری کووید۱۹ همدردی اش با بیماران کرونایی را بیشتر و انگیزه اش برای کمک به آنان را بالاتر برد. همچنین او از روزهای تلخ از دست دادن بیماران کرونایی و روزهای شیرین بهبودی و ترخیص شان از بیمارستان گفت.
حرف های پرستار جوان حکایت از این داشت که با رعایت کردن نکات ساده بهداشتی و حفظ فاصله اجتماعی به سهولت می توان از ابتلا ویروس کرونا پیشگیری و زنجیره شیوع را گسست. در بحبوحه روزهای اپیدمی ویروس کرونا او ضمن قدردانی از خانواده اش که حمایتشان را از او دریغ نکرده و با شکیبایی استرس ابتلا را تحمل نمودند.
در پایان گفتگو خاطره ای شنیدنی از برخورد مردم را این چنین بازگو می کند شبی برای خریدن میوه به میوه فروشی محله مان رفتم. میوه فروش با دیدنم متعجب و وحشت زده گفت به میوه ها دست نزنید!!!
بعد از گذشت دقایقی خودش را جمع و جور کرد و با شرمندگی گفت به من حق بدهید. شما هر روز با بیماران کرونایی در تماس هستید. لطفا گوشه ای بایستید خودم برایتان میوه می آورم. میوه فروش چند پلاستیک پر از پرتقال و سیب و کیوی به دستم داد و در جواب پرسشم که پول میوه ها چقدر شد؟ پاسخ داد میوه ها را با همکارانتان نوش جان کنید بگذارید ما هم سهمی در ثوابتان داشته باشیم.