تندنگاری بر کتاب مکالمات شبانه سروده بهمن ساکی
تندنگاری بر کتاب مکالمات شبانه سروده بهمن ساکی
تندنگاری نوعی بازخوانی است که در آن می توان نقاط ضعف و قدرت را ذیل خوانش اثر باز جست...

نقدی بر کتاب مکالمات شبانه : انتشارات خوزان ، چاپ اول ۱۳۹۹

مسعود اصغرنژادبلوچی

**

برای کشف سبک ِیک شاعر در حین ِسرایش، مهم‌ترین وسیله، در ابتدای سرودن، آن چیزی است که وی در طول حیات و درک واژه‌ها، آن‌ها را توسط چشم و گوش رصد می‌کند و پس‌ازآن، به سراغ مطلب و ارائه آن می‌رود. اشعار سروده شده توسط شاعر، در ساعت‌های ِاولیه و جستجوی شاعر، ضمن کلمه و راه یافتن به درون وی است که ایجاد تفاوت می‌نماید.

دنیای درونی شاعران معاصر در بسیاری به‌نوعی پر از علت‌های بیرون از ذهن است و کمتر شاعری را می‌توان سراغ گرفت که از درون به ناخودآگاه خود، راه به بیرون ببرد و محتوا بیافریند. به همین خاطر بسیاری از شعرای دیروز و امروز در طول سکوت و صدای ثانیه‌ها و کلمات گم‌شده‌اند و می‌شوند و در همین راستا است که اکثر شاعرها می‌خواهند با کندوکاو در معدن سطر و محتوا راه به درون بیرون خود ببرند و «آن» خود را پیدا کنند.

اثری خاص از استاد بهمن ساکی شاعر و پژوهشگر

لازم به ذکر است که اشاره شود شاعر با کندوکاو و صنعت ادبی و سطر سازی و ایجاد یکسری سطح و سطر از کلمه که منجر می‌شود به شعر و قصد تبیین گم‌شدگی‌ها را در عین پیدایی در سر می‌پروراند.

سطرهای سروده شده در کتاب مکالمات شبانه به‌نوعی ازاین‌دست تلاش‌ها در خود مستتر دارد و شاعر آن قصد دارد ابتدا به مخاطب بفهماند که حرفی‌هایی در چشم و گوش اش رخنه کرده است که آن را لازم است به دست مخاطب برساند. به همین خاطر در تقلا و تلاش با چیدمان در سطرها سعی دارد یک دریچه از خود ایجاد کند و این کار را به عهده‌ی کلمات خود گذاشته تا توسط آن راهی را مقابل چشمان مخاطب بگذارد و به همین خاطر با نقش نمودن سطح و سطر و رساندن محتوا به تفسیر ِمخاطب می‌خواهد به سبک خودم مقید شده و مخاطب را درجایی بنشاند که خود نشسته و می‌نگرد.

 وضعیت سبکی و تلاش نگارشی هر شاعر کمک‌کننده وی به ترسیم محتواست.

مکالمات شبانه؛ یک – چند شعر کرونولوژیک اثر بهمن ساکی ازاین‌دست اشعار است که اخیراً توسط نشر خوزان به سرودگی و سرشناسگی بهمن ساکی تقدیم به علاقه‌مندان شعر و زبان شعر مدرن ایران شده است. این مجموعه که از میانه مرداد تا کرانه اسفند و به سعی و ذهن شاعر به رشته تحریر درآمده یک برخورد متفاوت با زبان و ذهن را در خود متبادر ساخته است. ابتدابه‌ساکن در ما خاطره ایجاد می‌کند و نشان خاطره می‌سازد از مکالمات شبانه. برای انسان امروز که شانه‌اش هم چون دل بسیاری گرفته است آن‌هم از فشارهای زمانه و با گریختن از محور یاد و تکرار می‌خواهد از لذت متن، ارمغان تازه‌ای را بجوید در پنهانی روزمرگی ِخود و با خاطره‌ای از به نجواها که در آغاز کتاب، قبل از اینکه دندان عقل پا پس بکشد از تحول در تبریز به وجود آمده است و هر واژه بشارت ماضی کلمه است در خاطر.

این باشد و قوس مرداد این باشد کلمات در کنار هم دیگر …تا بتوانند معنای جدیدی را متواتر بسازند در ذهن امروز فرداها. این‌همانی است که شاعر این مجموعه در راستای آن سعی کرده است به سرودن شعر بپردازد. در این کتاب مفهوم‌ها به شکلی است که تغییر زاویه دید و تغییر نوع نگاه به شکل بسیار ملموس مقابل دیدگان مخاطب قرار می‌گیرد و بی‌قرارش می‌سازد. در این‌که در زمین کوفتن دل بر جدار و جلوه معاصر چه اتفاق معنایی در حال وقوع است مدنظر شاعر است و شاید مخاطب به آن دست پیدا نکند.

بااین‌همه شاعری که با کلمه برمی‌خیزد و مهیای باختن می‌شود آن‌هم ذیل بازخوردی بسیار شگفت با کلمه؛ تا بتواند دلیل اینکه بازیافتن را در شب شکفته یاس که تازه و کوچک بود و از دست وی بزرگ‌تر و زمخت‌تر شده را با کلمه در آغوش بگیرد زبان مشکلی را داراست.

و همه این‌ها که می‌خوانید در سطر شعرها قابلیت دنبال کردن دارد و در سطر و سطوح شعر ذیل دریافت و شعور رخ می‌دهد.

باید اشاره نمود که مخاطب شاعر لازم است در آفتاب ساکن کشف شدن و سرانجام شعور در ذیل بازیافتی که در شکل شب شکفته یاس است از داخل اتاق سرگردان بنگرد به غیاب دو تن.

سلام بر صبح باغچه

سلام بر ادامه شب

سلام بر اصوات نور

بر بناگوش یاس

آبشار نور فرونمی‌ریخت

اوج می‌گرفت

و در شکاف شب، شب‌بویی می‌شکافت

کلمه جاذبه اصوات در کنج داری قلب مرتعش کننده گوشواره معمای معنایی است که لازم است مخاطب در ذیل خوانش کلمه آن‌ها را پیدا کند یا

در سایش تکلم و لبخند

تشنج لبهاش

نسیم گمشده را معطر می‌کرد

یا

در سه‌کنج

دو قمری

این مطلب سه‌کنج و دو قمری تجربه‌ای است که پیش‌ترها یا شاید در دوران بسیار دور و نزدیک، از نوع تجربه شاملو بتوان یافتش آن‌هم در برابر آینه‌ای که می‌خواهد ابدیت بسازد در محتوا و اینجا اتفاقی رخ می‌دهد که ما را به شکل دیگری از این شکل نگریستن به کلام آگاه می‌سازد و بار دیگر اینجاست که در سه‌کنج یعنی یک نفر اینجا جای اش خالی است جای یک نفر خالی است و شعر دقیقاً پرکنندگی همین فضاهای خالی را به عهده می‌گیرد. پرکنندگی توسط شعور در خدمت شعر.

گلوبند فیروزه‌اش

بر تخت مرمر و ابریشم

نشانه‌هایی از عشق از طریق واکاوی نمادین و نمونه‌های نامتعارف کلمه که در زبان کلاسیک شعر فارسی بسیار بارها رخ‌داده است. در قصاید خاقانی و امثالهم…

ما در زبان نظامی گنجوی و ازاین‌دست شعرا و شاید فردوسی هم به آن برمی‌خوریم که شاعر معنا را درگیر معما نموده و البته جذابیت خاصی نیز دارد در پاره‌ای مواقع.

بهمن ساکی قصد دارد تجربه ازاین‌دست را به مخاطب نشان بدهد و آن مطلب را به مخاطب برساند.

این ذهن که دارد تلاش می‌کند از عادت‌ها فاصله بگیرد قابل‌تأمل است. عادت‌هایی که دیگران هرکدام به‌نوعی در ادبیات بدان پرداخته‌اند؛ و به آن نمودی که البته خیلی جذاب نیست و یا اگر جذاب باشد مخاطب به دنبال آن‌ها نمی‌گردد و یا شاید به آن‌ها عادت کرده…

در هول ستاره و تعلیق چشم‌

دل‌شوره‌اش

حیات مرا شیرین می‌کرد

به کار گرفتن صفت درجایی از سطر که قبل آن واژه حیات رخ می‌دهد و در ستاره و تعلیق چشم بخشی از رویکرد عاشقانه جدید که می‌خواهد شور عاشقانه نام بگیرد و ن هم برای مخاطبی که نمی‌تواند تلاش کند و ذهنش منجمد است کار دشواری است تا کلمه شیرین را در مقوله و معنایی جز صفت شیرینی به کار گرفت و به کار

دستی به قوس قلب

دستی به گونه‌ی مهتاب

شاعر همچنان مخاطب را در حال تعلیق نگه می‌دارد تا بتواند ذهن و ادامه ذهن را به سمتی از محتوا و مفهوم هدایت کند که دلخواه وی است.

و این نوعی از سیاست مواجه با کلمه است و کارکردهایی ازاین‌دست بسیار بارها رخ‌داده ولی این‌گونه به‌صراحت جز در اشعار شاعران شعر حجم و شعر دیگر نمی‌توان از آن‌ها سراغ گرفت.

به‌عنوان‌مثال دوار هوش، گوشوار دل‌آشوب، جرقه الماس یاس؛ اتفاقی است که در سه سطر با سه گونه ترکیب محتوایی اولی در ذیل انتزاع و دومی در ذیل بخشی از بدن انسان آن‌هم گوش و دل که این‌گونه وارد آشوب بشود بر خرد تازه‌ای در خود نهان دارد دریافت تازه‌ای را نیز می‌طلبد.

لازم است اشاره شود که این نمود تصویری در شعر در بسیاری از سطرهای این کتاب به نظر نگارنده اصلاً قابلیت دفاع ندارد ولی خود شاعر خودبه‌خود شبیه یک انبوه از جرقه است و به خاطر مخاطب می‌آورد که در یک دایره انبوه آن‌هم از اتفاقات باید و لازم است قرار بگیرد.

دوار هوش

گوشوار دل‌آشوب

جرقه‌ی الماس و یاس

نگاه و غیبت مهتاب بازهم همین‌طور است و مخاطب توسط شاعر دعوت به یک محتوای فشرده می‌شود. محتوای که مخاطب برای دریافتن آن کمترین فرصت را دارد و با انبوهی از ایجاز روبه‌روست.

این فشردگی سطر و معنا ذیل جناس‌ها و کنایه‌ها یک رابطه ایجاد نموده است که لازم است لحظه‌به‌لحظه توسط مخاطب واکاوی بشود و مخاطب لازم است روابط بین آن‌ها را پیدا کند البته اگر که قصد دارد کتاب را با دقت بیشتر بخواند و دریابد که شاعر قصد چه‌کاری را داشته است.

ای گوشم از دهان تو مست…

این واژه‌ها و سطرها می‌تواند جزو علائم ب جای گذاشته توسط شاعر باشد که قصد دارد تا با تلاش موجبات کشف یک دنیای خاص محتوایی آن‌هم ذیل طرح‌واره‌ها فراهم سازد و در کنار ایجاد یک‌جور دکلاماسیون در کلام به شکل ساختار کلامی شاعرانه دست یازد که البته در برخی موارد بسیار موفق بوده است.

عریان شو در برهنگی باران

فواره چشم

جز تا به آسمان نمی‌پرد

این شعر یا این پایان‌بخش اول مجموعه مکالمات شبانه است که دندان عقل پا پس کشید به تبریز نام دارد.

ولی ابتدا به امر باید به این قضیه بیشتر توجه کنید که واژه و کلمه خاطره می‌شود و تقسیم‌بر جزئیات خود مجموعه شده تا مخاطب را مرحله‌به‌مرحله آماده کند تا به این برسد که:

جریان شو در برهنگی باران

و نوعی آرایش کلمه در حال اجراست تا به آسمان نپرد و به‌جای آن شروع و پایان کلام از واژه تا پریدن را در خود بازتولید کند و آن را به شکل یک نمود عینی در شکل شعر بازتاب ‌دهد.

شاعر مجموعه شعر مکالمات شبانه است در برهوت همه این کلمات یا همه این واژه‌ها سعی دارند یک‌جور نماد یا یک کشور نمادین در کلمه بیافریند.

با این کلمات دنیا را برای مخاطبی که در درون خودش و در ذهن خودش نمودهای عادت کرده پرورانده ر دچار چالش کند و در زبان خودش به جستجوی یک اتفاق تازه برود.

مکالمات شبانه بخش فراوان ای از یک اتفاق است که می‌خواهد مکالمات روزانه یا مکالماتی که بین آدم‌ها رخ می‌دهد را با اشاره در شعر به چالش بکشد.

ساعت زرینش‌ به ساعت سعد

رنگین‌کمان سپید

بر ظهر نقره‌گون

یا

جبر جغرافیا

در حوالی قلب

یاس کوچک و مست

در سوانح دست

تلاش‌های متشنج‌ کلام بهمن ساکی که احتمال دارد بسیاری از خوانندگان را بر آن دارد برای محتوای وی ایجاد ایراد محتوایی کند کار دشواری را به عهده گرفته است. خود عنوان مکالمات شبانه یعنی گفتگوی دونفری که از همدیگر دورند و این خودش حدفاصلی بین گفتگو دو تا آدم در کنار همدیگر است. مثل ترجمه تلفن در زبان عربی؛ هاتف یعنی از غیب پیام‌آورنده… اینجا مکالمات هم از این مکالمات شبانه است و اینکه کرونولوژیک به قضیه نگاه شده کاری است که بهمن ساکی به نظر توانسته آن را در شعر تجربه نماید. این کرونولوژی انگاری ازلحاظ محتوایی یک‌چیز طبقه‌بندی‌شده واقع‌شده در رخدادهاست که در یک طبقه‌بندی خاص صورت پذیرفته است. اما اینکه ما بتوانیم با این واژه در ذیل مفهوم شعر به نتیجه برسیم جای اندکی تأمل دارد؛ و البته بستگی به این دارد که چه اتفاقی را دنبال می‌کنیم و چه موضوعی در عنصر زمان و زبان را مدنظر داریم.

بهمن ساکی شاعر معاصر

نقش تشویش در علت‌ها و رخدادها بین مخاطب و شاعر در حال رخ دادن است و در همان حال وقوع یک پل ارتباطی نیز در سر شاعر پرورانده شده که دریافت معنا نتیجه‌ای است که شاعر درصدد وقوع آن در ذهن خوانده است.

در سفر رنگین قلب می‌تواند اتفاق بیفتد

چون طائر که گم کند درخت را به در میانه‌ی مه فرود آید

زائر محو در ساق صبح یا گم‌شدن می‌شد

یا

غنیمت از مهتاب

کتان جان

به شط بلور

یا

گیسوی شب

تا کمرکش مهتاب

باریکه نور تا کمرگاه یاس

استفاده از ظرفیت از این نکته که اینجا هست شاعر کلماتی مثل مهتاب و یاس را بسیار زیاد تکرار می‌کند اما دست به واژه‌سازی نمی‌زند تنها در سطر محتوای خودخواسته تولید می‌کند.

به موسیقار باران

به رقص یاس

چشمم به مهتاب در نقاب

پلکم به جامه‌دران

در این بخش شاعر سعی دارد با کلیدواژه‌هایی، حال‌آنکه توانسته موفق باشد یا خیر برای ایجاد پل ارتباطی تلاش کند.

علم کرونولوژی که علمی است برای محاسبه زمان و در این کتاب شاعر با اتکا به آن می‌خواهد در حدفاصل یک مکالمه کوتاه پیامکی که بین خودش و مخاطب ایجاد می‌کند بیشترین اطلاعات را منتقل نماید.

و همچنین حضور معنی در کلیدواژه‌ها را درک نماید.

این مجموعه شعر مخاطب اصلی خودش را پیدا نمی‌کند مگر این‌که چنین دغدغه‌های کرونولوژی در زبان و زمان را در سر بپروراند.

ارتباطی که با مفهوم درمی‌آمیزد و سردرگمی معماگونه ایجاد می‌کند و در زیرمجموعه بازخوانی محتوا دریافت به عهده مخاطب جدی یا متخصص شعر گذشته شده است.

کتاب مکالمات شبانه جذب مخاطب عام را به دنبال نداشته و نخواهد داشت.

این مجموعه در حال تلاش است تا بتواند در ادامه موج نو یا شعر دیگر ازنظر محتوایی معنای خاصی در شکل تازه‌ای از خیال پیدا کند و واضع یک نوع ادبیات متفاوت باشد.

اما اینجا مهم‌ترین نقطه است و نکته که شعر ما یا شعر امروز یا شعر دیگر قرار نیست به ادبیات از نوع کلاسیک فکر کند.

بلکه در شعر می‌خواهد بخشی از ظرفیت‌های شعر دیگر را نمایان سازد

شعر دیگر به نظر من یک نوع تلاش متفاوت در زبان و زمان است که مواضع خودش را در حال دنبال کردن است.

اینکه در «شعر دیگر» کسی بخواهد دنبال معادل‌های رایج ادبی و شیک بگردد به نظر من به نتیجه خاصی دست پیدا نمی‌کند.

کتاب مکالمات شبانه‌ با استفاده از ظرفیت‌های محتوایی درنهایت سعی دارد شعر فارسی را از این بن‌بست ناخواسته نجات بدهد. موفقیت اش به عهده زمان و زبان است.

  • نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
  • منبع خبر : خاتون شرق